زماني كه ايران از منافع اجراي دقيق و صحيح پيمان عدماشاعه برخوردار نشود، تهران هم حق دارد براساس مسير حقوقي پيشبيني شده در NPT از اين توافق خارج شود. اين حق در پيمان براي كشورهاي عضو محفوظ شمرده شده است.
اظـهارنظر ديـروز محمدجواد ظريف، وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران در مورد بررسي خروج از پيمان عدم اشاعه هستهاي (NPT) نه فقط خطاب به بازيگران سياسي داخلي ايران، بلكه خطاب به همه دولتهاي طرف برجام، پژوهشگران، حقوقدانان و آگاهان سياسي جهان بود.
جمهوري اسلامي ايران در طول 16 سال گذشته، به صورت مستمر حسننيت و ارادهاش را براي همكاري در چارچوب پيمان عدم اشاعه عملا نشان داده است.
زماني كه دو دهه پيش، در دولت اصلاحات، ايران با بهانهجوييهاي بينالمللي در مورد برنامه هستهاياش مواجه شد، در پاريس، برلين و نهايتا سعدآباد حسننيت خود را نشان داد و عملا با تعدادي از قدرتهاي بينالمللي براي عبور از اين جنجالها و پروندهسازيها، به توافق رسيد. اما دولت ايالات متحده امريكا از همان زمان كارشكني و سوءنيت در برابر برنامه هستهاي ايران را آغاز كرده است. همين عهدشكنيها و سوءنيتها بود كه باعث شد در دولت بعدي، دولت مهرورزي، پلمبها فسخ، دوربينها جمع و بازرسيها كمتر شدند.
در اين دوران جمهوري اسلامي ايران، باز هم با حسننيت در اجراي كامل پيمان عدم اشاعه (NPT) اولويت خود را به جاي اقناع طرفهاي خارجي، بر تامين نيازهاي هستهاي براساس ارزيابي داخلي قرار داد. اين اقدامات ايران، از سوي طرفهاي ديگر با واكنشهايي از جمله صدور قطعنامههاي شوراي امنيت مواجه شد. اما اين قطعنامهها عملا نه جلوي توسعه برنامه هستهاي ايران را گرفت نه باعث توقف آن شد. نه سطح غنيسازي پايين آمد، نه تعداد سانتريفيوژها كمتر شد و نظارت و بازديدهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي افزايش يافت يا امكان بازرسيهاي سرزده فراهم شد.
در دولت تدبير و اميد، رييسجمهور اسلامي ايران، مبنا را بر تنشزدايي، مبارزه با افراطيگري و سياست خارجي مبتني بر تعامل قرار داد.
در راستاي همين سياستها هم محمدجواد ظريف در مقام وزير امورخارجه، اولويت خود را تعامل با كشورهاي جهان براي نشان دادن حسننيت ايران در برنامه هستهاي صلحآميزش قرار داد. مذاكرات سخت و فشردهاي در اين زمينه انجام شد و نهايتا سال 2015 به توافق برجام منتهي شد.
از زمان اعلام اين توافق و اجراييشدن آن، جمهوري اسلامي ايران تا ماه مه سال گذشته ميلادي (ارديبهشت امسال) بند به بند و مو به مو مفاد برجام را اجرا كرد.
اجراي تعهدات ايراني در حالي بود كه همزمان با ايران، طرفهاي مقابل بند به بند و مو به مو مفاد اين توافق را نقض ميكردند، اروپاييها در همان زمان كه ايران همه تعهدات خود را با دقت تمام اجرا ميكرد، بيتوجه به تعهدات گستردهاي كه داده بودند، هيچ گام عمدهاي در راستاي اجراي تعهداتشان برنداشتند، امريكاييها هم كه عملا از همان ابتدا در حال نقض عهد بودند و حتي در دوران اوباما هم هيچيك از تعهدات خود را براساس اين توافق اجرايي نكردند.
در برجام، به عنوان متن ضميمه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد، بهرغم تمام تلاشهايي كه از سوي گروهي از كشورها از جمله عربستان سعودي، مصر، اسراييل، امارات متحده عربي و اردن انجام شد، همه كشورهاي جهان موظف شدهبودند روابط مسالمتجويانه و همكاري را با ايران آغاز كنند.
با روي كار آمدن دونالد ترامپ در ايالات متحده امريكا، عملا سنگاندازيها و رايزنيهاي ضدايراني به نتيجه رسيد و واشنگتن تلاش براي فروپاشي برجام و قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان ملل متحد را آغاز كرد. ايران با اقداماتي كه در يك سال و نيم اخير انجام شده، عملا از تمامي منافع برجام محروم شده است.
برجام بدون ترديد، نقشه راهي براي تضمين اجراي اهداف عدم اشاعه هستهاي بود، توافقي براي اطمينان بينالمللي از اجراي مفاد انپيتي توسط ايران. زماني كه ايران از منافع اجراي دقيق و صحيح پيمان عدماشاعه برخوردار نشود، تهران هم حق دارد براساس مسير حقوقي پيشبيني شده در NPT از اين توافق خارج شود. اين حق در پيمان براي كشورهاي عضو محفوظ شمرده شده است.
جمهوري اسلامي ايران اعلام كرده تحت راستيآزمايي قرار گرفته است كه برنامه هستهاي صلحآميزي را دنبال ميكند. برنامه هستهاي ايران برخلاف برنامه هستهاي اسراييل ماهيتي صلحآميز دارد. اسراييل نه تنها انواع سلاحهاي كشتار جمعي، از جمله سلاحهاي هستهاي را طراحي، توليد و انباشت كرده، بلكه مدير كل پيشين آژانس بينالمللي انرژي اتمي هم اعلام كرده است كه نيروگاه ديموناي اسراييل، با هدف توليد مواد هستهاي مورد نياز براي استفاده در توليد سلاحهاي هستهاي فعاليت ميكند.
چنين عملكردي فقط نقض پيمانهاي بينالمللي نيست، بلكه تهديد صلح و امنيت بينالمللي است. وقتي از اسراييل حرف ميزنيم از موجوديتي حرف ميزنيم كه از زمان تاسيس به صورت دايم با همسايگانش در حال جنگ بود، جلوي تاسيس كشور فلسطين را گرفته است، بخشي از خاك سوريه را تحت اشغال خود دارد، نوار غزه را تحت محاصره قرار داده است، از سال 1967 تاكنون، به مدت 52 سال است كه نه تنها كرانه باختري رود اردن و قدس شرقي را تحت اشغال خود دارد بلكه به صورت مستمر با تغيير تركيب جمعيت، شهركسازي و ورود ساكنان جديد به اين منطقه در حال نقض آشكار تمام كنوانسيونهاي جهاني است، علاوه بر اينها سلاحهاي كشتار جمعي توليد ميكند و كلاهكهاي هستهاي و برنامه هستهاي غيرصلحآميز است.
از مسائل مضحك و طنزآميز تاريخ اين است كه بسياري از متحدان و دوستان اسراييل هستند كه ايران را به دليل اجراي دقيق تعهداتش مورد انتقاد قرار ميدهند. اين دوستان و متحدان اسراييل به جاي تحت فشار قرار دادن ايران، بايد دنبال اصلاح و تغيير دولت متحد و دوست خودشان باشند.
جمهوري اسلامي ايران، همواره خواهان تبديل منطقه خاورميانه به مناطق عاري از سلاح هستهاي شده است، بايد دقت كرد كه چه كساني همواره با اين طرح مخالفت ميكنند؟ چه كساني نسبت به راستيآزمايي و نظارت بر خالي بودن منطقه از سلاح هستهاي حساسيت دارند؟
من قطعا از عضويت ايران در مجامع و نهادهاي بينالمللي و كنوانسيونها حمايت ميكنم، اما صرف شنيده شدن صداي ايران و حق راي در يك سازمان يا نهاد، در صورتيكه هيچيك از منافع ملي ايران تامين نشود بلكه به خاطر اجراي مقررات آن مورد تنبيه، تهديد و ترور اقتصادي قرار گيرد، ضرورتي ندارد، به ويژه اگر حق قانوني براي كشور وجود داشته باشد كه بدون مشكل حقوقي از اين پيمان خارج شود.