هر اقدامی از سوی دولت و ملت در راستای یارگیری افشاگرانه، پیگیری منافع گروهی و مصلحت فردی به جای منافع و مصلحت ملی و ایجاد قطببندی و شکاف ساختاری در کشور جز تباهی وطن نیست.
تندباد حوادث به علت رفتارهای اشتباه وزیدن گرفته و اگر به فکر وطن خویش نباشیم، نمیدانیم در چمنزار ایران نشانی از آبادانی میماند یا نه؟ مزاج دهر که تباه میشود، سموم به بوستان کشور هجوم میآورند و نیاز است کمی صبر کنیم. آشفتگی، غم و اندوه، ابهام و خشم فزونی یافته و آنچه در این فضا به هم میریزد زیست مسالمتآمیز و حق زندگی شهروندانی است که در شاخصهای عینی به هم ریخته زندگی میکنند.
تندخویی، بیادبی، تخصص نداشتن در امور، انگشتنما کردن خود، مسوولیتپذیر نبودن و رعایت نکردن حق شهروندان آسیبهای حکمرانی در شرایط به هم ریخته است. بر اساس تلاشهای صورتگرفته شهروندان ایران در دو انقلاب مشروطه و اسلامی و همینطور متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اسناد بالادستی و ۶ برنامه توسعه باید صبر، آرامش، ادب، تواضع، قانونمداری و مسوولیتپذیری تمرین شود تا هستیشناسی اندوهبار بر دولت -کشور حاکم نشود. آنچه اکنون حاکم شده است، غم بزرگی است که شرایط داخلی، منطقهای و بینالملل بر ما تحمیل کرده است؛ اما عقل حکومتداری همیشه تلاش میکند سیاستها را به گونهای بچیند که بخت و شانس به سمت اندوه سوق پیدا نکند. اراده عمومی شهروندان ایران عامل بازگشت عنصر حاکمیت در حکومت ایران به لحاظ پاسخ به تهدید خارجی شد که نشان داد مشتی حرف، ملت را گرد هم نیاورده است، بلکه همبستگی ملی ایران ریشههای تاریخی و فرهنگی دارد. اما خطاهایی رخ داد که سهمگین است که اگر با شفافیت و حرفهایگری همراه بود، تبعات کمتری به لحاظ حفظ اعتماد عمومی شهروندان به جای میگذاشت.
اساس حکمرانی جدید که حرکت از رعیتمحوری به شهروندی است بر مبنای صیانت نفوس استوار شده است. جان انسانها اهمیت دارد و وظیفه حکومتها در قبال اخذ اراده عمومی مردم حرکت کردن از بیثباتی داخلی و جنگ که همان وضع طبیعی است به وضعیت مدنی است. در وضعیت مدنی همه انسانها محترم و در برابر قانون یکسان هستند و صلح و امنیت بر اجتماع آنها حاکم است. عقلانیت حکومت بر اساس اختیاراتی که از شهروندان گرفته است موظف است جان آنها را حفظ کند و صیانت نفس غایت حکمرانی جدید است. اگر بیثباتی داخلی و جنگهای منطقهای و بینالملل دفع میشود، نیاز به تدابیری است که در حوادث مختلف جان شهروندان حفظ شود.
نهادها در حکمرانی خوب سلسلهمراتب دارند و در راستای خدمترسانی به مردم رقابت میکنند. رقابت نهادی بهصورت موازیکاری و به چالش کشیدن دستاوردهای یکدیگر برای انحصاری کردن قدرت، عاملی هزینهزا در سیستم سیاسی محسوب میشود. نهادها بر افراد برتری دارند و هرگونه سیاستی که بر انگشتنمایی و برتری دادن سازمانی استوار باشد، شکاف حاکمیتی را رقم میزند. هر چه نهادها مطیع، متواضع، قانونی و در راستای قانون اساسی حرکت کنند، آرامش شهروندان بیشتر است. دولت- کشور نهاد مشخصِ مقننه، مجریه و قضائیه و تفکیک و تعادل میان آنها را طلب میکند و هرگونه اقدام و سیاست موازی، نظام سیاسی را با چالش و شهروندان را به سمت سردرگمی سوق میدهد. کشور نیاز به صدا و سیما، بانک مرکزی، سازمان مدیریت و برنامهریزی، مرکز آمار، روزنامهها و احزاب مستقل دارد. نهادهای تخصصی که سیاسی نباشند و بتوانند جانب شهروندان و افکار عمومی را بگیرند.
حکومتداری مبتنی بر تجربه است بهخصوص در عصر اطلاعات که شهروندان امکان توانمندی به پرسش کشیدن سیاستها را پیدا کردهاند؛ اما تجربهها بسیار تلخ و سنگین هستند. شهروندان نیاز به امنیت، رفاه، احترام و حکومت قانون دارند. رقابت نهادها، پاسخگو نبودن سیاستمداران و توجه نکردن به منافع ملی به لحاظ گوش نسپردن به افکار عمومی و توجه نکردن به نظر کارشناسان میتواند شاخصهای توسعه را از بین ببرد. عقل سیاسی ایجاب میکند در تندباد حوادث کشور را حفظ کنیم که هستیشناسی اندوهبار فائق آمدن بر محیط محسوب نمیشود. هر اقدامی از سوی دولت و ملت در راستای یارگیری افشاگرانه، پیگیری منافع گروهی و مصلحت فردی به جای منافع و مصلحت ملی و ایجاد قطببندی و شکاف ساختاری در کشور جز تباهی وطن نیست. سکوت روشنفکرانه و رویکردهای حذفی و نفیگرایانه نیز به لحاظ نتیجه در یک راستا هستند؛ چراکه به هر شکل باید از ایران دفاع کرد. پذیرفتن مسوولیت، عذرخواهی، برکناری و مجازات خاطیان و اصلاح رویههای اشتباه میتواند جبرانکننده باشد.