عراق لحظات سختی را سپري میكند اما سياستمداران عراقی بايد درك كنند كه هر روزی كه میگذرد، میتواند عرصه را بر آنها تنگتر كند و آيندهای ناروشن را رقم بزند.
بيش از دو ماه و نيم از تظاهرات عراق ميگذرد و اين كشور همچنان در آشوب به سر ميبرد. تظاهراتي كه به اسم مبارزه با فساد و اعتراض به ناكارآمدي احزاب آغاز شد اما به تدريج خط مشي ديگري به خود گرفت و مطالبات ديگري را دنبال كرد كه بعضا غيرمعقول، دست نيافتني و حتي بچهگانه و شعارزدهاند. در طول اين مدت شاهد بوديم كه تظاهرات رنگ و بوي ضد ايراني نيز به خود گرفته تا آنجا كه شعارهاي ضد ايراني سر داده ميشود. 3 بار كنسولگري ايران در نجف و 3 بار در كربلا آتشگرفته و مورد تعرض قرار ميگيرد و در برخي استانها و شهرها كالاهاي ايراني مورد تحريم قرار گرفتهاند.
در اين ميان سوالي كه براي بسياري مطرح شده، نقش ايالات متحده در اين تظاهرات است. آيا امريكا همزمان لبنان و عراق را شعلهور كرد و رنگ و بوي تظاهرات مردمي به آن داد و به تحريك احساسات مردم پرداخت تا فضايي ضد ايراني شكل بگيرد و از نفوذ ايران در اين دو كشور كم كند؟
شكي نيست كه عراق و لبنان دو كشور مهم حوزه نفوذي ايران محسوب ميشوند و هر گونه اتفاقي در آنها ميتواند به طور مستقيم بر سياست خارجي ايران تاثير بگذارد. اما آيا واقعا امريكا، عراق و لبنان را شعلهور كرد تا دو حوزه نفوذي ايران را تحت تاثير قرار دهد؟
سال گذشته مايك پمپئو، وزير امور خارجه ايالات متحده فهرستي 12 بندي را اعلام كرده بود كه به موجب آن از ايران ميخواست اين فهرست را عملياتي كند تا به گفته او مشكل امريكا با ايران حل شود. در ميان اين بندها نفوذ و حضور ايران در عراق و لبنان نيز گنجانده شده بود.
طبيعي بود كه جمهوري اسلامي ايران پاسخ منفي به اين فهرست امريكا بدهد. اما همه نيك ميدانستند كه پاسخ منفي ايران پايان كار نيست و امريكا دست بسته نمينشيند تا ايران به رفتاري كه امريكا از آن احساس نگراني ميكند، ادامه دهد.
اما واقعا آنچه در عراق و لبنان ميگذرد، ساخته و پرداخته امريكا براي تخريب ايران و مسدود كردن حوزه نفوذي آن است؟
واقعيت اين است كه ما تا به اين لحظه سند ملموسي كه ثابت كند، امريكا در عراق و لبنان تظاهرات را به سمت ضد ايراني شدن و تغيير دولت و حاكميت به سمتي كه حاكميتي شكل بگيرد كه ضد ايراني باشد در دست نداريم. اما شواهد به ما ميگويد كه امريكا از اين تظاهرات بهرهبرداري ميكند تا ايران را در عراق و لبنان به مبارزه بطلبد. در لبنان به واسطه مديريت هوشمندانه حزبالله، فضا آن طوري پيش نميرود كه نگراني ايران را موجب شود اما در عراق مساله فرق ميكند. تكثر احزاب و بيثباتي آنها در اتخاذ مواضع سبب شده تا فضاي سياسي عراق مبهم، توافقات شكننده و آينده كشور غبارآلود و ناروشن باشد.
اين در حالي است كه امريكا در تازهترين اقدام تصميم گرفته است از تعداد ديپلماتهاي خود در عراق بكاهد. از سوي ديگر شاهديم كه در روزها و هفتههاي اخير از ديدار رسمي مقامات عراقي با طرفهاي امريكايي در بغداد به شدت كاسته شده است. اگرچه محمد الحلبوسي، رييس پارلمان عراق هفته گذشته سفري مخفيانه به ايالات متحده داشت اما از ابعاد اين سفر چيزي منتشر نشده و تلاش او براي مخفي نگه داشتن سفرش به امريكا بر شبهات افزوده است. اين مساله سبب شده تا نسبت به سكوت وهلههاي اخير امريكاييها سوءظنها تشديد شود. دلايل بسياري وجود دارد كه ثابت ميكند امريكاييها تحولات عراق را به دقت دنبال ميكنند؛ از جمله وتوي آنها بر سر نخستوزيري قصي السهيل كه نشان داد، امريكاييها چندان هم از صحنه دور نيستند. آيا واقعا امريكاييها سناريوي ويژهاي را دنبال ميكنند؟
هنوز نميتوان به طور قاطع گفت كه سناريو يا سناريوهاي امريكاييها چيست اما فرو رفتن آنها در لاك سكوت و ژست بيتفاوتي گرفتن، نشان ميدهد كه آنها مترصد فرصتي هستند تا سناريوي خود را در عراق پياده كنند. بر اساس دادههاي فعلي دو سناريو از سوي امريكاييها قابل پيشبيني است.
اول، تشديد بحران و افزودن بر فضاي تنشآلود حاكم بر عراق تا آنجا كه احزاب به ويژه ائتلافهاي شيعي توانايي انتخاب نخستوزير را نداشته باشند و در افكار عمومي به خصوص در ميان تظاهراتكنندگان اينگونه وانمود شود كه احزاب توان توافق با يكديگر بر سر يك نامزد واحد براي نخستوزيري را ندارند.
اين چيزي است كه در رسانههاي معارض مثل الشرقيه (نزديك به جريانهاي بعثي) و شبكه الحره امريكا(كه به طور مشترك زير نظر امريكا و عربستان اداره ميشود) به روشني دنبال ميشود. با سپري شدن مهلت قانوني براي انتخاب نخستوزير و عدم توافق جريانهاي سياسي شيعي(كه عموما نزديك به ايران هستند) براي انتخاب نخستوزير دوره انتقالي كه احتمالا 6 ماهه يا يك ساله خواهد بود، اين شائبه در حال تقويت شدن است و رسانههاي همسو با امريكا هم بر شدت آن ميافزايند.
در اين صورت امريكاييها تلاش ميكنند ضمن ناكارآمد نشان دادن احزاب موجود، احزاب همسو با خود را وارد عرصه سياسي كنند و نامزد مورد حمايت خود را به روي صحنه آورند. زمزمه برخي اسامي از هماكنون شنيده ميشود. از جمله سنان الشبيبي، رييس بانك مركزي اسبق عراق در دوران نخستوزيري نوري مالكي كه از سوي او بركنار شد و او نيز با قهر به امريكا مهاجرت كرد. ادعا ميشود، حلبوسي در سفر هفته گذشته خود به امريكا با او ديدار داشته است.
گزينه ديگر عبدالوهاب الساعدي است كه بركناري او از رياست سازمان مبارزه با تروريسم عراق جنجال گستردهاي به پا كرد و يكي از دلايل آغاز تظاهرات فعلي محسوب ميشود. او چهره محبوبي نزد عراقيهاست، سابقه خوبي در مبارزه با داعش دارد و مورد حمايت كامل امريكاييها به حساب ميآيد تا آنجا كه او را مهره آنها ميدانند. او چند روز پيش براي تصاحب پست نخستوزيري اعلام آمادگي كرد.
سناريوي دوم كه ميتواند خطرناك باشد و هم براي ايران و هم براي خود جامعه مدني عراق مخاطراتي به دنبال داشته باشد، كودتاي نظامي به شيوه عبدالفتاح السيسي در مصر است. از اين طرح امارات متحده عربي و عربستان سعودي حمايت ميكنند. در صورت تشديد بحران و كشيده شدن تظاهرات به عمليات مسلحانه احتمال انتخاب اين گزينه از سوي امريكاييها وجود دارد. اما به دليل عدم يكپارچگي ارتش عراق و وجود نهاد مسلحي چون حشد الشعبي و دلايل بسيار ديگر، امكان شكست هر گونه كودتايي محتمل است كه در آن صورت اعتبار امريكاييها براي هميشه در عراق مخدوش خواهد شد.
عراق لحظات سختي را سپري ميكند اما سياستمداران عراقي بايد درك كنند كه هر روزي كه ميگذرد، ميتواند عرصه را بر آنها تنگتر كند و آيندهاي ناروشن را رقم بزند. شكي نيست، كليت نظام فعلي عراق باب ميل بسياري نيست و براي تغيير آن لحظه شماري ميكنند.