خروج احتمالي و انفعال آمريکا از خاورميانه البته به نفع جمهوري اسلامي و معادلات منطقه خواهد بود و چه بسا که دوران طولاني از ثبات و آرامش و رونق اقتصادي فراهم شود و سرنوشت ملتها بهدست خودشان افتد.
آمريکا هنگامي که در کشوري دخالت ميکند جنگ و ويراني به بار ميآورد و حالا مشخص شده است هرگاه خارج ميشود هم سبب درگيري و خونريزي ميشود!
خروج نيروهاي آمريکا از سوريه هر چند در اساس مورد استقبال است و در درازمدت نفع اين کشور و کردها را در بردارد ولي وقتي براي کاخ سفيد هيچ چيز جز منافع ايالات متحده محل اعتنا نيست طبيعي است که بازيگران منطقهاي از خلأ حضور اين کشور استفاده کنند و دراين ميان مردم مظلوم تاوان سياست بازيهاي امثال دونالد ترامپ را پس بدهند.
به نظر ميرسد اگر براي کاخ سفيد جان انسانها ارزش ميداشت، اين کشور ميتوانست زمان و نحوه خروج از سوريه را به گونهاي طراحي کند که مردم آسيب نبينند و ترکيه هم نتواند سوءاستفاده و به خاک همسايه جنوبي خود تجاوز کند، بگذريم که اگر آمريکا منع جدي متوجه آنکارا ميکرد اردوغان بهاين حمله دست نميزد.
در افغانستان هم وضع به همين منوال است وآمريکا تلاش ميکند در اولين فرصت از اين کشور خارج شود و اگر تضمين قابل اتکايي بهدست آورد که تهديدي از جانب طالبان متوجه منافع و امنيت ايالات متحده نميشود ديگر مهم نيست که پس از آن همه جنگ و خونريزي دوباره افغانستان به اشغال طالبان درآيد و مردم مظلوم اين خطه دوران سياه ديگري از حکومت متحجرانه اين گروه متعصب را تجربه کنند.
به عبارت روشن آمريکا بيش از پيش ثابت ميکند که کشور مطمئن و قابل اتکايي براي هيچ کشور، مردم و گروهي نيست و در محاسباتش جز منافع خويش هرگز ملاحظه کسي را ندارد. شايد حُسن ترامپ نسبت به اسلافش اين باشد که در چنين رفتاري پردهپوشي نميکند و با ترفندهاي گوناگون ارجحيت منافع آمريکا را مخفي نميسازد.
اما به نظر ميرسد افزون بر سياستهاي خاص آقاي ترامپ، ايالات متحده بخواهد يا نخواهد با دامن کشي خود از شرق و غرب عالم پيام ضعف خويش را هم ارسال ميکند و قدرتهاي جهاني و منطقهاي رفتهرفته خود را آماده ميکنند که خلأ حضور آمريکا را به نفع خود پر کنند.
سفر آقاي پوتين به عربستان در همين راستا قابل تحليل است و هرآينه شاهد رفت و آمدهاي ديگر حداقل در منطقه خواهيم بود و چه بسا تحولات بزرگي درآستانه رونمايي قرار گيرند. در اين ميان هرکس چون يک حامي و ناجي به آمريکا نگريسته است، پس از شوک اوليه سخت مغبون خواهد شد و البته بايد به خود آيد ودنيا و روابط سياسي را واقعيتر ببيند.
خروج احتمالي و انفعال آمريکا از خاورميانه البته به نفع جمهوري اسلامي و معادلات منطقه خواهد بود و اگر دولتها و سياستمداران و صاحبان نفوذ با سرعت و درايت و استقلال براي خاورميانه بدون آمريکا برنامهريزي کنند و نگذارند که اختلافات و چالشها سر باز کند چه بسا که دوران طولاني از ثبات و آرامش و رونق اقتصادي فراهم شود و سرنوشت ملتها بهدست خودشان افتد.
خطر آنجاست که آمريکا نرفته، بر اثر سوء محاسبات و تحليلهاي غلط منطقهاي باز گردد و برخي هزينه اين بازگشت را بپردازند. روند حوادث آينده هرچه باشد بهترين و واقعيترين برداشت اين است که همه به عدم اطمينان به بيگانگان باور کنند و براي ساختن کشور خود به فکرها و انديشهها و انرژيهاي خويش تکيه کنند.
زمان عبرتآموزي اپوزسيون خارجنشين که پس از تحريمهاي آمريکا رسما به وجد آمدند و بوي کباب به مشامشان رسيد و شمارش معکوس براي حضور در تهران را آغاز کرده بودند فرارسيده است. آنان اگر دراين مقطع هزينه اتکا به بيگانگان را پرداخت نکنند نبايد ترديد داشته باشند که دير يا زود تاوان پشت کردن به ملت خود و اقبال به امثال آمريکا و عربستان را خواهند داد.
امروز گروههاي مسلح کرد سوريه طعم تلخ اميد بستن به آمريکا را ميچشند و ديگر کردهاي منطقه هم بايد به واقعيتهاي پيراموني دست يابند و ملتهاي خويش را از جنگهاي بيثمر رهايي بخشند. اگر ادعايي وجود دارد هرگز نبايد پاي بيگانهاي به منطقه باز شود و اگر منطقي هست جز از راه مسالمتآميز نبايد پيگيري شود.