plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۰۶:۴۵
کد مطلب : ۵۱۰۶

ردّ پای اندیشه سیاسی در اداره امور عمومی و توسعه جامعه ایران

جهانبخش محبی نیا
در فروردین و اردیبهشت سال آتی نیز در قم تحت عنوان ظرفیت اندیشه سیاسی و یا تفکر سیاسی نهفته در قرآن مجید، سمپوزیومی برگزار خواهد شد که از همین الان مقالات با سرشت سنتی، مدرن و پست‏ مدرنیته رقابت را شروع کرده‏ اند.
ردّ پای اندیشه سیاسی در اداره امور عمومی و توسعه جامعه ایران
چندین دهه است برای سازگار کردن علوم سیاسی با اهداف جامعه ایران، تصمیمات اداری کلانی گرفته می‏شود. همایش‏ها، گردهمایی‏ها و نشست‏های متنوعی برگزار می‏شود اما تا حال نه‏تنها انطباق، تطابق و آشتی حاصل نشده است بلکه بدبینی‏ها و نگرش‏های منفی به علوم انسانی شدت هم گرفته است. به حدّی که بعضی بی محابا این علوم را مایه انحراف و عامل بروز بحران در سیاست، اخلاق و معیشت مردم می‏دانند و چه بسا آن را دیالوگ شیطانی بخوانند.

در فروردین و اردیبهشت سال آتی نیز در قم تحت عنوان ظرفیت اندیشه سیاسی و یا تفکر سیاسی نهفته در قرآن مجید، سمپوزیومی برگزار خواهد شد که از همین الان مقالات با سرشت سنتی، مدرن و پست‏ مدرنیته رقابت را شروع کرده‏ اند. اما آنچه بن‏مایه غفلت از بهره‏ وری در حوزه علوم انسانی و رشته ‏های تابعه است، عدم تنویر تعریف، هدف و موضوع است.

آیا دانشگاه، حوزه و نخبگان به‏راستی به تعریف مشترک و علمی از اندیشه سیاسی در ایران رسیده ‏اند؟‏ و برای بهره ‏برداری از آن، سازوکارهای مورد‏نیاز در جامعه، فلسفه و سیاست را مشخص کرده‏ اند؟‏ آیا اندیشه سیاسی را برای حل برخی از مشکلات، موانع و معضلات فراروی مردم و دولت می‏ خواهند یا ‏تزئینی برای ویترین قدرت و ایدئولوژیک کردن آن جهت صیانت از هر امکانی است که مدنظر برگزارکنندگان باشد.

سابق بر این، افلاطون برای رهایی از بحران سیاست و اخلاق، عدالت و جمهوریت آتنی را مطرح کرد. فارابی برای برون‏ رفت از بحران خلافت، مدینه فاضله را علم کرد. هابز برای رسیدن به امنیت، لویاتان؛ جان لاک برای انگیزش ثروت، مالکیت خصوصی؛ ژان ژاک روسو، تمدن‏گریزی و دموکراسی مستقیم؛ آدام اسمیت، دست‏های نامرئی؛ کینز، دولت رفاهی؛ و امام‏خمینی(ره) برای رسیدن به سعادت، ولایت فقیه را بنیان نهاد.

به ‏راستی راهکارهای فوق در چه شرایطی به عنوان بدیل مطرح شد و آثار خرد و کلان آن بر روی شخصیت فردی، روابط اجتماعی، فرهنگ، فلسفه و قدرت چه بود. آیا در حال حاضر مناسبات چرخش قدرت و بازتولید آن در جامعه به شکل سابق باقی مانده است و می‏توان در قالب ایده‏‏‏‏های کلان و کلی به سراغ حل مشکلات مردم رفت یا نه؟

به ‏طور‏کلی تشکیل چارچوب بنیان فلسفه سیاسی و قاعده اندیشه سیاسی و صورت دانش سیاسی و غایت کلان سیاسی متفاوت شده است و فلسفه یا اندیشه سیاسی در قبال جوابگویی به نیازها لباس عجز پوشیده است و آن هم به ‏خاطر عدم درک واقعیت‏ هایی است که در ایده و افکار خیلی از نحله‏ های فلسفی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مستتر بوده است و بعضی مواقع هم آشکارا بیان شده است، اما درک آن فراتر از محاسبه‏ گری فرزند آدم بوده است.

تصور بر این است، چندین سده است که متفکران و اندیشمندان از امری واقع غفلت کرده ‏اند و از منظر فهم ‏شناسی دچار رکود شده ‏اند و دغدغه ‏ها و روش آن‏ها به باریکه‏ ای ختم شده است که با ایده ‏ای مشخص و راحت به حل مسائل و مشکلات بپردازند.

شاید بتوان ادعا کرد به ‏ویژه در حال حاضر این روش منسوخ شده است. اندیشه سیاسی قبل از آنکه مکانیکی و در قالب طرح، پروژه و برنامه قابل پیاده کردن باشد در روابط بین پدیده ‏ها، عوامل، کارگزاران، مناسبات قدرت با هیئت حاکمه، مردم و سیاست جهانی و در هم ‏اکنون تولید، باز تعریف و صورت‏ بندی می ‏یابد.

رفتار نئولیبرالی ریگان و تاچر در قالب اصلاحات اقتصادی، فروپاشی شوروی تحت عنوان گلاسنوست و پروستاریکا با کارگزاری گورباچف، عقیم ماندن بهار عربی با مداخله نیروهای خارجی، اشغال عراق و افغانستان و بروز پدیده داعش با این مقوله راحت ‏تر است.

با این وصف، اندیشه‏ های سیاسی و اقتصادی فعلی جای انسان و نحله ‏ها را گرفته است و خود عامل نیستی ‏اش را پرورش می‏ دهد، جشن می‏ گیرد و انتقال قدرت را انجام می‏ دهد، البته شاید در تبیین شکل‏ گیری اندیشه‏ های باستان، میانه و معاصر انسان ره به خطا برده باشد و خویشتن را خالق مطلق آیین علم، فرهنگ و سیاست بداند.

شاید از روایت‏ های دین و پزشکی برای درک این امر بتوان مددی دریافت. در حوزه پزشکی، طبیعی است در ابتدا امراض در قالب مشکل خود را نشان دهد و بعد سالیان سال متخصصان آن رشته بتوانند درمان قطعی آن را بیابند. هیچ‏گاه درمان قبل از درد معین نشده است.

در حوزه دین هم این گزاره صادق است. انسان قبل از رسالت پیامبران و اعلام الهی در حوزه عبادات و تعهدات هیچ مسئولیتی ندارد، اما بعد از رسالت ادای دین در شکل احکام به صورت نماز، روزه و زکات صورت‏بندی می‏ یابد.

حال سوال در حوزه اندیشه سیاسی این است‏ که آیا قبل از جنگ، غارت، چپاول، اشغال، قتل، نزاع، اضطراب، خودکامگی و صدها مورد دیگر، دانش بشری و طرح‏واره ذهنی نخبگان به سبک قدیم قادر به ارائه نقشه راه است و نهادها و ارگان‏ های جامعه سیاسی توان اعمال قدرت را دارند یا بشر همانطور که اشاره شد با نگاه به شکست رویکردهای کهن و سابق و با رویگردانی از نخبه‏ محوری در حال حاضر هم خود زندگی می‏ کند و از سویی می ‏تواند قواعد نحوه پذیرش قدرت و شکل‏ گیری اندیشه را مدیریت کند و در عین حال جایگزینش را هم بپروراند.

انتهای پیام/*
۳
مرجع : ابتکار
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما