سدسازی، آبخیزداری را هم به انحراف کشیده! گویا مدیران بخش آب کشور، با تأثیرپذیری از شرکتهای بزرگ ساختوساز، دست از سدسازی و برنامههای انتقال آب برنمیدارند و با وجود شکست بزرگ طرحهای مدیریتیشان در موضوع آب، به هیچروی قصد بازنگری در برنامههای گذشتهی خود را ندارند.چنانکه در چند ماه گذشته (برخلاف وعدههای وزیر کنونی نیرو، پیش از انتصاب به این مقام، مبنی بر بازنگری در شیوههای مدیریت منابع آب) گزارشهای خبری پرشماری در صداوسیما و دیگر رسانهها در «پر افتخار» خواندن طرحهای سدسازی و انتقال آب دیدیم، و همچنین بنرهای بسیار با همین مضمون در خیابانها نصب شد.
تا اینجا، با توجه به شناختی که از مدیران وزارت نیرو داریم، موضوع غیرعادی نیست (اگرچه، اصرار بر کارهای بینتیجه و بودجهبر، تأسفبرانگیز است). اما در خور تأمل است که عملیات سازهای، به نگاهِ غالب در آبخیزداری هم بدل شده و میبینیم که گزارشهایی از ساخت صدها بند و دیواره در کوهستانها و کوهپایههای کشور در برنامههای صداوسیما و خبرگزاریها منتشر میشود و مدیران سازمان جنگلها و مراتع پیوسته از کمبود بودجه برای توسعهی باز هم بیشترِ اینگونه «آبخیزداری» میگویند.
در سال 97 دولت دویست میلیون دلار از محل صندوق توسعهی ملی برای اجرای طرحهای آبخیزداری اختصاص داده و به نظر میرسد که همین پول کلان، شتاب زیادی به طرحهای ساخت سدهای کوچک که «سیلبند» و «گابیون» نامیده میشوند داده است. دست اندرکاران این نوع ساختوساز مدعی هستند که با سنگچین کردن درهها و دهلیزهای کوهستانی، میتوان سیلابها را مهار و حجم رسوبها را کنترل کرد، و چنین است که این کار، به مهمترین یا هزینهبرترین عملیات «آبخیزداری» در سازمان جنگلها و مراتع بدل شده است. اما، دستکاری در سامانهی طبیعی درهها برای جلوگیری از سیل یا مهار رسوبهایی که به پایین دست میرود، مانند دادن یک مسکن کماثر به بیماری است که عفونت بدن او را فراگرفته و باید درمان شود؛ رسوبهایی که در پی هر بارش در آبراههای کوهستانی و رودها دیده میشود، بیش از هر چیز حاصل فرسایش خاک است که کشور ما رکورددار آن در جهان است.
بزرگترین علت فرسایش خاک در ایران، حضور بیش از حد دام (چندین برابر ظرفیت مراتع) و در درجهی بعد، عملیات عمرانی بیملاحظه است که سبب بریده شدن شیبها و رانش زمین میشود. در مورد سیل، لازم به یادآوری است که طبیعتِ بارندگیها در ایران به گونهای است که از دیرباز بخش بزرگی از روانابها به شکل جریانهای تند و ناگهانی روان میشده و این سیلابها در نهایت در دشتها فرو میرفته و آبخوانهای زیرزمینی و تالابها را تقویت میکرده است. مخرب و بیشتر شدن دفعات سیلها، به این علت است که پوشش گیاهی کوهها و دشتها بر اثر چرای مفرط و جنگلزدایی و دیگر دخالتهای مخرب انسانی بسیار ضعیف شده و درنتیجه قابلیت خاک برای جذب بارشها بسی کاهش یافته است.
علت دیگری که سبب افزایش خسارتهای سیل شده، تجاوز به حریم رودخانهها و مسیلها است که نتیجهی آن، تخریب ساختمانها یا باغها و کشتزارهایی است که در این حریمها احداث شدهاند. جای پرسش است که با آبخیزداریِ سازهای، کدام یک از این عواملِ سیلساز و رسوبآور حذف میشود؟!
«آبخیز» در یک تعریفِ ساده، محیطی طبیعی است که بارشها، از سطح و درونِ بافتِ آن به سوی جویبارها و رودخانهها و سفرههای زیرزمینی روان میشود. آبخیزداری (مدیریت یک آبخیز) با جلوگیری از استفادهی افراطی از آن ممکن است نه با برپا کردن سازههای مصنوعیِ پرهزینه که عمری کوتاه دارند، چهرهی طبیعی کوهستان را مخدوش میکنند، و مانند سدهای بزرگ به سرعت بر اثر پر شدن از رسوب، کارکرد موردانتظار را هم از دست میدهند. سیلهای پرشمارِ سالهای اخیر که دو نمونهی پرخسارت آن سیلهای فروردین و بهمن 97 خوزستان بوده است، گویای این واقعیتاند که سدها و گابیونبندیها در مهار سیل و رسوب، مؤثر نیستند و فقط ممکن است که وقوع آنها را به تأخیر اندازند که درنتیجه، در پی یک بارش شدید سبب وارد شدن خسارتهای سهمگین خواهند شد.
انتهای پیام/*