مشخص بود كه عربستان بايد در آينده بسيار نزديك به امريكا پشت كند و به خشونت و درگيري در منطقه پايان دهد و زمينههايي ديده ميشود كه عربستان در اين مسير قرار گرفته و تلاش ميكند، خطاهاي گذشته خود را اصلاح كند.
همانگونه كه پيشبيني ميشد پس از سالها كه عربستان سعودي خطاهاي استراتژيك زيادي انجام داد و به بيراهه رفت اكنون احساس ميشود كه سرش به سنگ خورده و در مسير خود به بنبست رسيده است. طي سالهاي اخير عربستان سعودي در پروندههاي متعدد امنيتي، سياسي و نظامي كه از جمله در لبنان، سوريه، عراق و در آخر يمن داشت و نتوانست گامي را بردارد و يك هدف خود را محقق كند حالا به نظر ميرسد پس از اين شكستها، عربستان در برابر يك امر واقعي قرار گرفته و ميخواهد تسليم آن شود و محمدبن سلمان متوجه شده است كه امنيت خريدني نيست و با دپوي سلاح تامين نخواهد شد. آنها به اين نتيجه رسيدهاند كه ديگر امنيتشان با تكيه بر امريكا و كشورهاي خارجي تامين نخواهد شد و با كشت و كشتار مردم بيگناه نيز تامين نميشود و امنيت تنها در سايه صلح...
ثبات و آرامش منطقهاي ميتواند تامين شود. به اين معني كه تنها كشورهاي منطقه ميتوانند با همكاري يكديگر و به دور از هر گونه مداخله خارجي خودشان در مورد امنيت خود تصميمگيري كنند. از همين رو محمدبن سلمان پس از فراز و نشيبهاي بسيار زيادي كه پشت سر گذاشته امروزه كمكم به اين واقعيت رسيده و اين كاملا قابل پيشبيني بود. اقدامات اخير كه توسط يمنيها نيز صورت گرفت به طور كامل معادله جنگ عربستان و يمن را بر هم ريخت. همچنين هدف قرار دادن تاسيسات نفتي آرامكو كه با دقت بسيار زياد و به دور از چشمهاي مسلح و مجهز نيروهاي امريكايي و سعودي صورت گرفت، عربستان و امريكا متوجه شدند كه يمنيها تا چه حد ميتوانند دست بالا را در بحثهاي نظامي داشته باشند. در عمليات اخير نيروهاي يمني نيز صدها تانك و نفربر نيروهاي سعودي را به غنيمت گرفتند و هزاران نيروي عربستاني نيز به اسارت درآمدند. در حقيقت تيپ مجهز سعودي نيز از بين رفت. در صحنه نظامي نيز عربستان متوجه شده است كه ادامه اين روند به فرو رفتن بيشتر اين كشور در باتلاق منجر خواهد شد. از همين رو در برابر درخواست آتشبسي كه يمنيها ارايه كردند، سعوديها نيز نرمش بيشتري نشان دادند و در شرايط فعلي بن سلمان آماده است كه با يمنيها بنشيند و در مورد اين بحران به يك نتيجه دست پيدا كند. از طرفي ديگر دست برتر جمهوري اسلامي ايران در تحولات منطقه باعث شده است، عربستان ديدگاه ديگري را نسبت به ايران در پيش گيرد. از همين رو عمرانخان، نخستوزير پاكستان به صورت علني و رسمي اعلام كرد كه در ديدار با آقاي روحاني رييسجمهور كشورمان، ماموريت وساطت ميان دو كشور را داشته و دونالد ترامپ نيز به ايشان ماموريت داده كه در راستاي كاهش تنش در منطقه قدم بردارد. حتي آقاي عادل عبدالمهدي، نخستوزير عراق نيز مشغول فعاليتهايي براي وساطت ميان رياض و تهران است و مجموعه شرايط نشان ميدهد، محمدبن سلمان و شخص ملك سلمان به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد با جمهوري اسلامي از سر دوستي و مدارا وارد شوند تا آرامش به منطقه بازگردد. جمهوري اسلامي نيز سياست واضح و مشخصي دارد و بارها نيز اعلام كرده كه حاضر است با مشاركت كشورهاي منطقه، امنيت و صلح و ثبات در منطقه را تامين كند و در اين ميان طرحهاي متعددي وجود داشته كه آخرين آن ابتكار صلح هرمز بود كه آقاي روحاني در مجمع عمومي سازمان ملل مطرح كرد و پيش از آن نيز توسط آقاي ظريف، وزير خارجه كشورمان طرح امضاي معاهده عدم تعرض به كشورهاي همسايه در خليج فارس ارسال شد و اكنون نيز به نظر ميرسد، زمينه مساعدي فراهم شده است كه اين طرحها در صحنه عمل نيز اجرايي شود.
اما صحبتهاي افرادي همچون عادل الجبير، وزير مشاور در امور خارجه عربستان در خصوص ايران نشان ميدهد كه او قصد دارد تا شرايط روابط را تند كند تا حيثيت و آبروي خود را حفظ كند در غير اين صورت اصل كار هماني است كه آقاي بن سلمان بيان ميكند. به هر حال مشخص بود كه عربستان بايد در آينده بسيار نزديك به امريكا پشت كند و به خشونت و درگيري در منطقه پايان دهد و زمينههايي ديده ميشود كه عربستان در اين مسير قرار گرفته و تلاش ميكند، خطاهاي گذشته خود را اصلاح كند. البته نبايد فراموش كرد كه عادل الجبير يك بغض و كينه شخصي نسبت به ايران دارد و از زماني كه به عنوان سفير عربستان كار خود را در واشنگتن آغاز كرد، موضوع ترور خيالي خود توسط ايران را مطرح كرد و به نحوي يك مانور حيثيتي داد سپس در مقام وزير خارجه قرار گرفت و تاكنون به نظر ميرسد از لحاظ رواني نسبت به ايران يك نوع غرضورزي دارد. ولي آنكه سياستهاي اصلي را در عربستان ترسيم ميكند، وليعهد عربستان سعودي و كاخ پادشاهي اين كشور است كه كم كم در حال بروز پيدا كردن است و در صحنه خود را نشان ميدهد. وقتي كه ملك سلمان ماموريت وساطت به عمرانخان ميدهد، مشخص ميشود شرايط به طور كامل متفاوت از گذشته است. يا اينكه وقتي آقاي عادل عبدالمهدي به رياض سفر ميكند و بناست به زودي به ايران نيز سفري داشته باشد، نشان ميدهد راهها براي مذاكره باز است. اكنون نياز عربستان است از باتلاقهاي خودساخته رهايي پيدا كند.
البته اين فعاليتها براي كاهش تنش در منطقه با عربستان را نبايد با امريكا مقايسه كرد زيرا ميان ايران و امريكا يك ديوار بياعتمادي بلند وجود دارد كه به آساني از بين نخواهد رفت. به دليل اينكه امريكا يك قدرت بزرگ جهاني است بايد يكسري تضمينهايي به ايران بدهد تا اعتماد ميان دو طرف رفته رفته ايجاد شود و باب مذاكره باز شود. اما عربستان كشور همسايه ماست. مسائل تاريخي مشتركي ميان دو كشور وجود دارد. حرمين شريفين در عربستان واقع شده و سرزمين وحي است و كاملا متفاوت از بحث امريكاست. هيچگاه جمهوري اسلامي خواستار دشمني با عربستان نبوده بلكه اين عربستان بود كه به طور دايم روي ناخوش نشان داده و باعث اين بحران در روابط شده است. به خصوص در دوران آقاي بن سلمان كه توهم قدرت داشت، فكر ميكرد با جبههگيري عليه جمهوري اسلامي به اهداف خود دست پيدا كند و در منطقه اعمال سلطه كند. فكر ميكرد كه چنين رفتاري با جمهوري اسلامي جواب خواهد داد. اما حالا كه با واقعيتهاي منطقه مواجه شده است به نظر ميرسد، تجديدنظر انجام داده و ايران با عربستان به راحتي ميتواند كنار بيايد و اگر عربستان در اين تجديدنظر سياست خارجي خود جدي باشد واقعا اين منطقه با كمك همه كشورها ميتواند بسيار قدرتمند باشد و عمران و آباداني در منطقه رواج پيدا كند. وقتي كه در منطقه امنيت و ثبات وجود داشته باشد براي امريكا و اروپا نيز خوب خواهد بود. اما از همه مهمتر اينكه امريكا نسبت به مذاكرات ميان ايران و عربستان چراغ سبز نشان داده و ترامپ به عمرانخان تاكيد كرده كه اين ماموريت را با جديت دنبال كند در نتيجه نشان ميدهد، امريكا خواهان آن است كه منطقه در آرامش باشد و باعث بحران و درگيريهاي بزرگتر از اين نشود.