در همه لایهها، در موضوع اجماعسازی دچار آسیب هستیم. متأسفانه هنوز در امر حکمرانی یک تعریف روشن و هدفگذاری منقح و شفاف تبیین نشده است.
وقتی سخن از اجماع است نمیتوان توقع داشت که همه بازیگران عرصه سیاست و قدرت به نحو خودانگیخته مکلف به اجماع شوند، زیرا عناصری که در لایههای پایینتر ایفای نقش میکنند باید مبتنی بر پارادایم و سرمشقی ایفای نقش کنند که از سوی رهبران سیاسی و حاکمان مسئول در کلان سیاست و حکومت ارائه میشود. در واقع مسئولیت گرایش به اجماع از تکالیف رهبران و حاکمان سیاسی است. آنها باید در فرآیند فربهسازی اجماع بتوانند ابتدا در تبیین اهداف مورد نظر برای کارگزاران قدرت و سیاست نقشآفرین باشند. در ادامه ارائه یک قاعده و سازوکار که پایههای قانونی حرکت به سمت هدف را تعیین میکند باید ارائه گردد و مورد توافق کنشگران سیاسی قرار گیرد. رهبران باید بتوانند با تفهیم منطقی این قاعده و قانونها، کنشگران و مجریان را با آن همراه کنند.
اگر این دو گام مفید و مؤثر برداشته شود طبیعتاً انتظار میرود همه مؤلفههای کنشگر در عرصههای مختلف با چنین ابزارهایی به سمت نوعی تفاهم، سازگاری و همگرایی حرکت کنند؛ تا اجماع عینیت پیدا کند.
اگر رهبران و عناصر کلیدی رأس قدرت تکالیف خودشان را در این روند بدرستی انجام دهند، قهراً اجماع حاصل خواهد شد. اما اگر در مقام ارزیابی و بررسی اجماع حاصل نشد در مقام آسیبشناسی میتوان به این نتیجه رسید که کنشگران و سیاستورزان و مدیران یا فهم درستی از موضوع نداشتهاند یا از سازوکاری که برای اجماعسازی پیشبینی شده است فاصله گرفتهاند. بنابراین راه رسیدن به اجماع در چنین شرایطی برطرف کردن این آسیبها است.
بهعنوان یک ناظر بیرونی معتقدم ما در همه لایهها، در موضوع اجماعسازی دچار آسیب هستیم. متأسفانه هنوز در امر حکمرانی یک تعریف روشن و هدفگذاری منقح و شفاف تبیین نشده است. درست است که یک نظام جمهوری اسلامی جایگزین نظام پادشاهی شده است و قانون اساسی بر این اساس تدوین شده، اما این کفایت نمیکند. ما نتوانستهایم چشماندازها و برنامههای بلندمدت 20 ساله را که میتواند به زمینی شدن اهداف و خارج کردن آنها از حوزه ایدهآلپردازی و کلیگویی کمک کند با زبانی مشترک در عرصه تصمیمسازی و تصمیمگیری پیاده و برای آن قانونی متناظر تصویب کنیم. به همین علت مجریان نیز در تعریف برنامهها و تبیین اهداف و سازوکارها دچار خطا میشوند.
برای تغییر این وضعیت ما ابتدا باید دارای یک ایده مشترک شویم. کسانی که مرجع اثر هستند، باید بتوانند در فرآیند حکمرانی خوب افق روشن و مشترکی را تعریف کنند و سپس در تقویت، فربهسازی و پیشبرد آن اهداف گامهای مؤثر را بردارند. اینکه ما امروز در ردههای عالی قوای سهگانه کشور دچار تفاوت دیدگاه و فهمهای متفاوتی از موضوعاتی همچون فرهنگ، روابط خارجی و اقتصاد هستیم مشکلساز است. اینکه ما از طریق رسانههای عمومی شاهد منازعه در عالیترین لایههای قدرت هستیم همه اعتمادزدا است و مانع شکلگیری دیدگاههای مشترک و اجماع است. تا زمانی که این وضعیت در لایه نخبگان سیاسی جریان داشته باشد نمیتوان از جامعه انتظار داشت که متفاوت عمل کند.
*فعال سیاسی اصلاح طلب
انتهای پیام/*