ایراد اساسی جا افتادن فرهنگ تملقگوئی اینست که دیکتاتورپروری میکند. آدمها به دنیا که میآیند، دیکتاتور نیستند.
شاه عباس صفوی، درباریان را به یک ضیافت شاهانه میهمان کرد و به خدمتکاران دستور داد سر قلیانها را بجای تنباکو، از سرگین اسب پر کنند. درباریان مشغول کشیدن قلیان شدند و با اینکه دود و بوی پهنِ اسب، فضا را پر کرده بود، از بیم ناراحتی شاه پشت سر هم بر قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا میدادند! گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی به قلیانشان ندیده بودند. شاه رو به آنها کرد و گفت: «سرقلیانها با بهترین تنباکو پر شدهاند که حاکم همدان برایمان فرستاده است.» در تایید سخن شاه، همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و گفتند: «براستی تنباکویی بهتر از این نمیتوان یافت.» شاه عباس به رئیس نگهبانان دربار، که پکهای بسیار عمیقی به قلیان میزد نگاه کرد و پرسید: «تنباکویش چطور است؟» رئیس نگهبانان گفت: «به سر اعلیحضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان میکشم، اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیدهام!» شاه با تحقیر به درباریان نگاهی کرد و گفت: «مردهشویتان ببرد که بخاطر حفظ پست و مقام، حاضرید بجای تنباکو، پِهِن اسب بکشید و بَه بَه و چَه چَه کنید.»
***
گاهی که به مناسبتهای کاری در بعضی جلسات شرکت میکنم، مدیرانی را میبینم که از مسئولین بالاتر، بیحد و مرز تعریف میکنند و بدون آنکه کوچکترین ایرادی به کار و گفتار آنان بگیرند، به صورت مطلق مُهر تایید بر عملکردها و اظهارنظرهایشان میزنند. از رسانه ملی هم هنگامی که مصاحبههای این قبیل افراد را میبینم یا میشنوم، احساس میکنم آنها مسئولان بالاتر از خود را مصون از خطا میدانند و چنین وانمود میکنند که هرچه مقام بالاتر بگوید، عین صواب است و کسی را حق مناقشه در آن نیست.
این روحیه حتی در بکار گرفتن الفاظ و عبارات هم متجلی میشود. مثلاً آقای معاون وزیر یا مدیرکل، مقید است حتماً بگوید «مقام عالی وزارت» چنین گفت یا چنین مقرر کرد. اخیراً که به مصاحبه یکی از مدیران یک وزارتخانه اقتصادی از تلویزیون گوش میدادم، وی پا را فراتر گذاشت و به جای اینکه بگوید آقای وزیر چنین گفت، در نقل قولی از وزیر گفت ایشان فرمودند...
اگر این نوع صحبت کردنها ناشی از یک خاستگاه تقید به آداب و مکارم اخلاق باشد، عیبی ندارد و چه بسا قابل تحسین باشد. ولی چون دیدهایم و میدانیم که این ادبیات، برخاسته از اعتقاد قلبی نیست و همان شخص که در جلسه رسمی میگوید مقام عالی وزارت فرمودند، در خلوت از چنین ادبیاتی فاصله میگیرد و با الفاظ و عناوین دیگری از وزیر یاد میکند و سخن میگوید، بسیار مذموم و سوالبرانگیز است. چنین روشی متاسفانه اکنون درحال تبدیل شدن به یک فرهنگ در بدنه نظام جمهوری اسلامی است و به نظر میرسد انگیزه آن برای عدهای حفاظت از مقام و منصب است و برای عدهای دیگر نوعی نردبان ترقی برای رسیدن به مناصب بالاتر.
چنین فرهنگ منحطی حتی در دربار شاهعباس هم مذموم است چه رسد به نظام جمهوری اسلامی که فلسفه وجودی آن مبارزه با این فرهنگ و این خوی و این روش غیراسلامی و غیراخلاقی است. اسلام، دین آزادمنشی است و هرگز نمیپسندد انسانها با تملق و چاپلوسی و بلهقربانگوئی به مقام و منصب برسند.
حضرت علی علیهالسلام فرموده است: «لا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً» بنده این و آن مباش، زیرا خدا تو را آزاد آفریده است. برای خوشامد این و آن سخن گفتن و ادبیات چاپلوسانه و بلهقربانگویانه بکار بردن، با این فرمایش مولای متقیان در تضاد است.
ایراد اساسی جا افتادن فرهنگ تملقگوئی اینست که دیکتاتورپروری میکند. آدمها به دنیا که میآیند، دیکتاتور نیستند. این، ما هستیم که با برخوردهای چاپلوسانه خود آنها را به سوی دیکتاتورشدن سوق میدهیم و برای جلوگیری از متداول شدن فرهنگ چاپلوسی، باید مسئولان نظام بدون هیچ مسامحهای مانع بکارگیری ادبیات تملقگویانه توسط همکاران خود شوند. پیشوای معصوم میفرماید: «صَدیقُک مَنْ صَدَقَک لَا مَنْ صَدَّقَکَ» دوست واقعی تو کسی است که حرف خود را با صداقت به تو میگوید نه آنکه هرچه تو بگوئی همان را تایید میکند. بلهقربانگوها گرگهائی هستند که لباس میش بر تن کردهاند.
شوربختانه اکنون ادبیات تملقگوئی که مقدمه دیکتاتورپروری است در کشور ما گسترش یافته و بدنه حاکمیتی را به دره خطرناک سلطه یافتن فرهنگ استبدادی به پیش میبرد. مسئولان نظام باید این روند خطرناک را متوقف کنند و اجازه ندهند نظام حاکمیتی ما با نام زیبای «جمهوری اسلامی» گرفتار محتوای زشت و ضدانسانی استبدادی شود.
انتهای پیام/*