plusresetminus
تاریخ انتشارسه شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۷
کد مطلب : ۳۶

میراث اصفهان در محاصرۀ بحران صنعت

داده ها از حضور بیش از 9 هزار واحد صنعتی در استان حکایت دارد که شمار صنایع آلاینده در این میان به بیش از هزار می رسد، این در حالیست که بالغ بر شش هزار واحد صنفی نیز در استان در مرحله ای از مراحل احداث بسر می برند خواه در حال تکامل پروژه باشند و خواه طرح احداث متوقف شده باشد.
میراث اصفهان در محاصرۀ بحران صنعت
ایصال نیوز - مصطفی امینی: سرنوشت بشر در پیچ و تاب تحولات ژرف اجتماعی به سرمنزلی رهنمون شده است که فردگرایی در عرصۀ زیست و تعاملات اجتماعی و سرمایه سالاری در وادی مبادلات اقتصادی، حاکمیت این انسانی که خواه به جبر طبیعت و خواه بواسطۀ طبع جمع طلبش در مقیاس اجتماعی تکامل یافته را، تحت کنترل خویش گرفته است. در این میان، توسعۀ ابزارهای ارتباطی تعامل بین جوامع را تسهیل نموده و مقدمات عروج انسان به کهکشان نوین ارتباطی را فراهم کرده است. جهان بسان دهکده ای رُخ نموده و جوامع انسانی در هیبت طوایف یک قبیله ظاهر شده اند. تکثر فرهنگی در لابه لای چرخ دنده های انقلاب صنعتی و جهانی شدن دچار بحران شده و امپریالیسم فرهنگی در جهت بسط ارزشهای فرهنگی امپراطوری های مدرن در جوامع هدف می کوشد. غول صنعتی شدن کهن کالبد سرزمینها را در نوردیده و تأسیسات تهی از احساس، جایگزین طبیعت پر احساس کهن شده است. انسان که بواسطۀ ثبات و پایداری سبک پیشین زیستن، خود را صاحب هویّت می دانست امروزه بواسطۀ تغییرات سریع و پی در پی دچار بحران هویّت شده است و به دلیل فشردگی زمان و مکان، مجالی برای یافتن و فهم هویّت خویش نمی یابد. تهفه های تجدد تنوع زیست بوم انسانی را دستخوش تغییر قرار داده و دست و بازوی آدمی، توان خویش به دستگاه آهنین داده است. رقابت مرگبار در کسب سود و حصول به منافع فردی ارزشهای اجتماعی و اخلاقی سنّت را از معنا تهی ساخته و فردیت محض بر اندیشه و آمال انسان عصر مدرن حاکم شده و آینده نگری قربانی سودجویی های مقطعی شده است. میراث کهن اقوام برجای مانده در گذار روزگار که می تواند مرجع مهم خودشناسی آدمی شود مخروبه ای از خروار کاه و گل لقب گرفته است و آسمان خراشهای مدرن از لابه لای خاکبرداری های این میراث کهن سر برون می آورند. کالبد زیستگاه آدمی که سالیان متمادی برخوردار از حیات بومی بود و روحیه بخش و هویت بخش جوامع انسانی می شد در کشاکش عصر صنعتی و فرا صنعتی، به کالبدی نا متناسب و تهی از هویّت و فرهنگ بومی بدل گشت و سردرگمی بافتی، عاقبت بستر زیست آدمی شد؛ سر انجامی که سردرگمی نسلی را سبب شد و هویّت پایدار و با ثبات در کسوت آمال و آرزوی آدمی در آمد.
در این میان، اصفهان؛ این موزۀ بکر ایران شناسی از گزند تحولات ناشی از نوگرایی در امان نماند و تاریخی از آمد و شد اقوام و قبایل و حکام را در معرض گزند نمودهای دوران جدید قرار داد. نصف جهان باستانی، این بهشت فیروزه ای در دل فلات ایران که در طول تاریخی که بر آن رفته، به کم و بیش تناسب ظرفیت طبیعت و صنع آدمی خو کرده بود به ناگاه با فرآیند مدرنیزاسیون خشن مواجه شد و حیات آن تاب و تحمل انباشت صنایع آلاینده را نیاورد و در محاصرۀ صنعتی قرار گرفت که چرخ دنده هایش تهدید زندگی اصفهان شد و توزان زیستی اصفهان دچار چالش شد و بحران های پی در پی صنایع موطن گنبدهای فیروزه ای را به شماره انداخت.
البته نگارنده نه مخالف توسعه بلکه معتقد به توسعه؛ می داند که این مفهوم سترگ، جز در مسئله یابی و حل مسئله های پی در پیِ روند تعالی خلاصه نمی شود و از این منظر، مقصود، نکوهش نوآوری ها و انباشت مظاهر مدرن نیست بلکه هدف این تحریر ، ارائۀ تصویری روشن از حال و روز نصف جهان است تا بتوان آگاهانه در روندهای تعالی مشارکت داشت. به هر حال بر کسی پوشیده نیست که توسعۀ اصفهان در قرون متمادی مدیون آب و هوای مناسبی بوده است که فرآیند توسعه در گذشته چندان آنرا دستخوش تغییر و تحول نکرده است. توازن و تناسب منابع آبی و توان زیست محیطی با فعالیتهای انسانی، به جز در یکی دو مقطع تاریخی، تضمین توانمندی ظریفیت شکوفایی این بوم و بر بوده است.
لازم است در ابتدا، نگاهی به موقعیت جغرافیایی اصفهان داشته باشیم؛ ارتفاع بیش از 1500 متر از سطح دریا، آب و هوای معتدل و خشکی را در دل منطقه ای نیمه بیابانی رقم زده است که از یکسو همنشین کویر است و از سوی دیگر سایۀ بزرگواری سلسه جبال زاگرس را بر سر دارد. این شرایط محیطی گر چه ظرفیت های متنوع طبیعی را در اختیار اصفهان قرار داده است لیکن این خطّۀ باستانی را با محدودیت هایی مواجه کرده است که در صورت غفلت از آن در روند احداث صنایع و مراکز تولیدی بحران انباشت صنایع آلاینده در دل منطقه ای نیمه خشک را سبب می شود و این تلاطم توازن ظرفیت طبیعت و صُنع انسانی، استان را دچار چالشهای زیستی عدیده ای می کند؛ آنچه که امروز گریبان نصف جهان را گرفته است از این منظر قابل تحلیل و واکاوی است.
داده ها از حضور بیش از 9 هزار واحد صنعتی در استان حکایت دارد که شمار صنایع آلاینده در این میان به بیش از هزار می رسد، این در حالیست که بالغ بر شش هزار واحد صنفی نیز در استان در مرحله ای از مراحل احداث بسر می برند خواه در حال تکامل پروژه باشند و خواه طرح احداث متوقف شده باشد. حال براستی آیا شرایط جغرافیایی استان ظرفیت این حجم انبوه فعالیت صنعتی را دارد؟ آیا ژئوپلیتیک استان در عصر جهانی شدن و دوران گذاری که بی ثباتی و عدم اطمینان مشخصۀ اصلی آن است جواز این حجم انبوه فعالیت صنعتی را صادر می کند؟ ورای آنکه چرخۀ طبیعی استان مختل شده است، آیا براستی اشباع صنایع به معنای توسعۀ استان تلقی می شود؟ آیا غفلت از آینده پژوهی، کارآمدی و بهره وری صنایع را در چالش با پیامدهای جهانی شدن، تقلیل نداده است؟
اینروزها مشاهده می کنیم که تمامیت خواهی و منفعت طلبی ناشی از اخلاق و منش محصول دوران گذار چه بلایی بر سر استان نازل کرده است. انباشت صنایع و اشباع بازار مصرف بسیاری از آنان را با تعطیلی های ناخواسته مواجه کرده و هدایتی که در خصوص حرکت ظرفیت اشتغال استان به صورت متمرکز به سمت صنایع در سالهای پیاپی شده است بواسطۀ ذات صنعت و بحران های دوره ای مختص آن، در چالش با بحران تعطیلی کارخانه های استان، عملاً جمعیت کار را یک بُعدی، از خود بیگانه و ناکارآمد کرده و بیکاری را به عنوان بزرگترین چالش استان برجسته نموده است و غفلت از بهره وری و امکان سنجی، بحران بدهی های کلان را در صنعت استان سبب شده است و این همه در حالی ست که نصف جهان، ظرفیت بالقوّۀ بسیاری در حوزۀ گردشگری دارد.
تعدد و تنوع آثار و ابنیۀ تاریخی و طبیعی اصفهان، این دیار را بی همتا کرده است و گرچه اصلی ترین اولویت توسعۀ بیست سالۀ استان؛ گردشگری، صنایع دستی و میراث فرهنگی قلمداد شده است، لیکن ملزومات آن به هیچ وجه شایستۀ دیار تاریخ و طبیعت، تدارک دیده نشده است.
بر این اساس چنانچه مؤلفه های مهم شکوفایی صنعت گردشگری را؛ بستر تاریخی و طبیعی، امنیت و ثبات، زیرساخت، حمل و نقل، آموزش، برنامه ریزی و از همه مهمتر، فرهنگ سازی بدانیم و با نگاه به این مؤلّفه ها، احوال گردشگری استان را شرح دهیم، مشاهده می کنیم در بحث حمل و نقل، شاهد کندی سرعت تکمیل پروژه های زیرساختی استان هستیم، همچنین در معرفی و بازنمایی ظرفیت تاریخی و طبیعی استان، هنرمندانه عمل نکرده ایم و خوی تمرکز گرایانۀ ما به بافت تاریخی شهر اصفهان، سبب غفلت از توانمندی های شهرستان های استان شده است و عوامل متعددی جمع آمده اند تا ظرفیت گردشگری استان که می توانست به عنوان محرک توسعۀ استان باشد و ناجی صنایع قلمداد گردد، خود در محاصرۀ بحران صنایع استان گرفتار آید.
براستی آیا نمی توان از این ظرفیت بالقوۀ استان در جهت توسعه و تعالی نصف جهان بهره جست؟ آیا نمی توان با اعتماد آفرینی دربارۀ سودآوری سرمایه گذاری در این عرصه، ضمن هدایت نقدینگی استان به این صنعت پاک و طبیعت دوست، شاهد رشد و بالندگی استان بود؟
آیا نمی توان با سیاستگذاری، برنامه ریزی و فرهنگ سازی، بازار کالای فرنگی را راکد و با پویش بازگشت به خویش، ظرفیت استان را در شکوفایی صنایع با محوریت صنعت گردشگری فعال کرد؟
براستی، مگر علّت رشد و تعالی صنایع و تزاید سرمایه ها در انگلستان دوران انقلاب صنعتی قرضه های دولتی نبود و مردم پس انداز خود را در اختیار تولید صنعتی قرار ندادند و بانک در سامان این رویه، نقش واسط را ایفا می کرد؟ پس چرا بانک های استان بدل به بنگاه هایی برای تخلیۀ سرمایۀ صنایع استان شده اند؟ چرا اوراق قرضه و اوراق مشارکت کم نمود شده است؟ آیا چارۀ این درد جز در اصلاح سیاستها و زدودن پیرایه ها از فرهنگ سرمایه گذاری است؟
جیمز فریز، در خلال دیدار خود از ایران در دوران قاجار، مانع بهبود و رونق ایران زمین را، نا امنی جان و مال و ناموس مردمان که نشأت گرفته از سرشت حکومت است می داند و بیان می دارد که در شرایط بی ثباتی و نا امنی، هیچ کس دست به تولید کالایی که ساعتی بعد از چنگش برند، نخواهد زد؛ براستی چرا امروز که امنیت در این سرزمین در سطح قابل قبولی وجود دارد، احساس نا امنی امکان شکوفایی صنایع استان را به ورطۀ نابودی کشانده است؟ آیا جز غفلت از ظرفیت رسانه و توانایی آن در تزریق احساس امنیت در جامعه، عامل این احساس نا امنی است؟
آری!
به باور نگارنده، میراث اصفهان در محاصرۀ بحران صنعت استان است. باید این محاصره را شکست و این موفقیت جز از طریق توسل به فرآیند توسعه یعنی حل مسائل پی در پی امکان پذیر نمی باشد.
در پایان، اینجانب؛ معتقدم به منظور سامان احوال استان باید مؤلفه های ذیل را که مورد تأکید بسیاری از کارشناسان نیز می باشد؛ در دستور کار قرار داد:
- اصلاح الگوهای سنّتی مدیریت و برنامه ریزی و توجه به رویکردهای جدید
- تسریع تکمیل طرح های زیرساختی
- تهیۀ طرح الگوی مصرف منابع استان و طراحی نقشۀ جامع از آن
- توجه به گردشگری پایدار و محور قرار دادن آن با تمامی مؤلفه هایش در بحث توسعۀ گردشگری
- ساماندهی و سازماندهی مناسک، تحکیم ارزشهای مشترک، تقلیل کشمکش ها و دمیدن در عصبیت معقول و متعادل
- فرهنگ سازی و اصلاح رویکرد و نگاه اهالی استان به گردشگر به عنوان گنجینه ای ذی قیمت
- نوآوری در جذب گردشگر و تطبیق نوآوریها با فرهنگ بومی
- جهانی سازی فرهنگ بومی اصفهان
- تعدیل در نرخ سود مورد انتظار بانکی و تسریع در تحول ساختار مالی
- ایجاد فضای توریستی با بهره مندی از نمای بومی، نقاشی محیطی و طراحی حمل و نقل تلفیقی
- پذیرش و ساماندهی گونه های مختلف گردشگری با توجه به ظرفیت استان و تمرکز زدایی از این صنعت دوستدار طبیعت
- پذیرفتن نقش و جایگاه برجستۀ رسانه و فعالسازی ظرفیت رسانه ای استان  

به امید شکوفایی میراث اصفهان 

انتهای پیام 
۱
مرجع : سیمای شهر
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما