در تمام اين سالها نه از سياستگذاران فرهنگي و آموزشي كسي از مرحوم آهي دعوت كرد تا نظراتشان را بشنود و نه رسانه نقدهاي ايشان را جدي گرفت.
نبوغ زندهياد حسين آهي در حوزه ادبيات و خدمات او به زبان فارسي كه حاصل عمري پژوهشهاي توانفرسا بود بر اهل ادب پوشيده نيست. از طرفي قلم چون مني را كجا توان نوشتن از تواناييهاي مرحوم آهي در گستره ادبيات است؟! اما آنچه ميخواهم در اين ستون بياورم تاثيري است كه حسين آهي ميتوانست بر رفتارهاي اجتماعي عوام و خواص و سياستگذاران علمي و فرهنگي بگذارد؛ حالا و متاسفانه با مرگ او اين موقعيت براي هميشه ازدست رفت.
در مراسم تشييع او عدهاي از بيخانمانها حضور داشتند كه سالها از مرحوم آهي كمك گرفته بودند. او در برخورد با اولين نيازمند كه سر راهش ميآمد و طلب كمك ميكرد، خالصانه و بدون قضاوت و حتي درنگ تمام آنچه را در جيب داشت، ميبخشيد و ميرفت. رفتار او كه از خاصترين خواص جامعه ما بود با عامه مردم آنچنان از سر خضوع و مهرباني بود كه ديدنش سبب حيرت ميشد. او از عامه مردم توقع نداشت همه فرهيخته و پژوهشگر و درسخوان باشند. از عامه مردم نميخواست فقط ويوالدي و موتزارت بشنوند.
همين كه كسي آداب انسان بودن را رعايت ميكرد برايش كافي بود. اما رياكاري، فريب، دورويي و نامردمي عذابش ميداد. از خواص بيسواد بيزار بود و سياسيون بيسواد را سخت نكوهش ميكرد. خاطرم هست چقدر نسبت به شعر خواندن نمايندگان مجلس انتقاد داشت و عصباني بود از اينكه آنان يك بيت شعر را درست نميخوانند. نقدهاي او نسبت به سيستم آموزش و پرورش و آموزش عالي و سياستگذاريهاي فرهنگي فوقالعاده دقيق و تيزبينانه بود.
نسبت به عملكرد راديو، تلويزيون بسيار انتقاد ميكرد اما چهارشنبهشبها را در راديو پيام ازدست نميداد تا مبادا همين فرصت تاثيرگذاري هفتهاي چند ساعت از دست برود. دست آخر به ايشان اعلام شد كه اجازه ندارند در طول اجرا اسم شريفشان را بياورند و فقط اجازه پيدا كردند كه در ماه فقط يكبار نزديك ساعت دو بعد از نيمه شب در تيتراژ پاياني خود را معرفي كنند.
در تمام اين سالها نه از سياستگذاران فرهنگي و آموزشي كسي از مرحوم آهي دعوت كرد تا نظراتشان را بشنود و نه رسانه نقدهاي ايشان را جدي گرفت. در عوض رسانه ملي هر جور كه شده بود موفق شد محل مراسم تشييع اين مرد بزرگ را از حوزه هنري به روبهروي مسجد بلال تغيير دهد كه البته به واسطه آن اقدام قاطع تعداد زيادي از ممنوعالكارها، ممنوعالتصويرها و ممنوعالاسمها براي آخرين وداع با زندهياد استاد حسين آهي روبهروي سازمان صدا و سيما گردهم آمدند تا در كنار مديران رسانه ايشان را به سمت قطعه هنرمندان تشييع كنند.
من در تمام مدت تشييع به اين ميانديشيدم كه آيا جز كنار مزار حافظ جايي شايسته خاكسپاري حسين آهي كه عاشق حافظ بود، وجود داشت؟ به اين ميانديشيدم كه اگر آهي در جاي ديگري ميزيست به احترام آن همه بزرگمنشي و دانش پرچمها نيمه افراشته نميشد و عزاي عمومي اعلام نميكردند؟ آيا يك مراسم رسمي خاكسپاري با حضور بزرگان كشور در شأن مرحوم آهي نبود؟ آهي كشيدم و با خودم گفتم فكر كردم كه همه ما فرصتي را كه از دست دادهايم تشييع ميكنيم و به خاك ميسپاريم.
حال چقدر اهميت دارد كه مزارش كجا باشد يا چه كساني در مراسم غيبت دارند؟ همه ما از نبود آهي زيان ديدهايم، حتي آنها كه امروز نفس راحتي با رحلت او كشيدهاند! آهي فرصت بزرگي بود كه از دست ما و همه آدمهاي پس از ما رفت.
روحش شاد.