مردم حقیقت را میخواهند اگر حقیقت را آنگونه که هست به آنها نشان دهیم و سخنان جلو دوربینمان با واقعیت درونمان یکی باشد، همین برای ساختن بخش مهمی از اعتماد کافی است.
اگر در جامعهای ریا و تزویر بویژه از سوی نخبگان و مسئولان رشد و گسترش یابد، شناخت سره از ناسره دشوار میشود و مرزهای حقیقت از دروغ درهم میشکند و آنجاست که جامعه دچار دوگانگی و سردرگمی میشود.
عیان کردن کارهای نیک و پسندیده و مردمی بودن دو راهکاری است که گسترش آن در جامعه میتواند تأثیر مثبتی در فعالیتهای خیر و عمیق شدن اعتماد عمومی بگذارد و مردم یک جامعه را در انتخاب راه درست راهنمایی کند. در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و جوامعی که پایه اعتماد میان نخبگان و توده نشکسته و از بین نرفته است معمولاً نخبگان اعمال نیک و تأثیرگذار را «تظاهر» میکنند. بهعنوان مثال، مسئولان و سلبریتیها(شهره گان) در هر سطح و مقامی که باشند بعضاً خودشان به خرید از فروشگاهها میروند یا از وسایل نقلیه عمومی همچون مترو یا اتوبوس برای رفتن به سر کار استفاده یا در برنامههای خیریه شرکت میکنند و برای طبقه غیربرخوردار جامعه مایحتاج تأمین میکنند و این اعمال نیز نه تنها در جامعه هدف تأثیرگذار میشود بلکه بازتابهای گسترده جهانی بویژه در کشورهای توسعه نیافته پیدا میکند. حتماً شما هم تصویری از سلبریتیها و مسئولان برخی کشورها که در فضای مجازی به نمایش درمیآید، دیدهاید که فلان مسئول اروپایی در حال خرید شخصی از فروشگاه است یا سوار بر مترو یا... . اما در ایران خودمان اینگونه است؟ اگر مسئولی دوچرخه سوار شود یا برای رفتن به سرکار از مترو استفاده کند یا لباسی متفاوتتر از سایر مسئولان بپوشد یا برای درمان بیماران در مناطق دورافتاده حاضر شود و جراحی رایگان انجام دهد یا اگر پیت بنزین به دست در سفر شخصی از خود تصویری منتشر کند برخی بساط هجمه را بر پا میکنند.
هیچ اندیشیدهایم، چگونه است که اگر تصویر یک مقام عالی رتبه اروپایی در فروشگاه گرفته و منتشر شود کسی تردید نمیکند که این عکس اتفاقی است و اطرافیانش عکس نگرفتهاند تا برای شوآف(نمایش دادن) منتشر کنند یا اگر در مترو کسی عکسی از یک وزیر اروپایی بگیرد حتماً بنده خدا اطلاعی نداشته و اتفاقی عکس او گرفته و در سطح جهانی منتشر شده است اما همه چیز اینجا ساختگی است.
شاید یکی از مهمترین دلایل چنین رویکردی، شکست اعتماد در جامعه باشد. وقتی مقامی در کشور ما با همه حمایتهای ممکن منتخب میشود و مردم رفتار او را باور نمیکنند. وقتی برخی رفتارها و سخنان سلبریتیها آنچنان از واقعیت فاصله میگیرد که در اخبار رسمی به گونهای و در اخبار غیررسمی به شکلی بسیار متفاوتتر منعکس میشود، وقتی تیشه به ریشه رسانههای مکتوب و رسمی بزنیم و با اعتماد مردم بازی کنیم نتیجه بازی با اعتماد مردم میشود ایجاد دره عمیقی از بیاعتمادی که ترمیم آن بسیار دشوار است.
اما چاره رهایی از این بیاعتمادی فرار از آن هم نیست. مردم قدرت تشخیص دقیقی دارند و فضای مجازی فرصت مناسبی در اختیار مسئولان و سلبریتیها قرار داده است تا خود را به مردم نزدیک کنند و از اندرون زندگی خود به مردم گزارش دهند. آنچنان در سالهای گذشته پرده عمیقی میان زندگی شخصی برخی مسئولان و مردم کشیده شده که به کنار رفتن اندکی از آن نیز برای جامعه خوشایند و هم سؤال برانگیز است. البته مرز میان پوپولیسم و اینگونه فضاسازیهای مثبت مردمی بسیار باریک است اما باید به قدرت تشخیص مردم باور داشت و برای نزدیکتر شدن مردم به مسئولان و سلبریتیها کوشید.
لازم نیست همه ساده زیست باشند؛ یک سلبریتی میتواند ساده زیست هم نباشد اما دوزیست هم نباشد. مردم حقیقت را میخواهند اگر حقیقت را آنگونه که هست به آنها نشان دهیم و سخنان جلو دوربینمان با واقعیت درونمان یکی باشد، همین برای ساختن بخش مهمی از اعتماد کافی است. در این عرصه هرکس بیریاتر وارد شود مردم او را در درونشان باور میکنند و روی دیگران خط قرمز میکشند.
*روزنامه نگار
انتهای پیام/*