طباطبایی معتقد بود که ایران یک فرهنگ و تمدن اصیل از خود داشته است. این تمدن که او به آن ایرانشهری میگفت، ریشه در قبل از اسلام پیدا میکند و بعد از اسلام تا دوران ما همچنان ادامه مییابد.
مرحوم دکتر سیدجواد طباطبایی را بدون تردید باید یکی از اندیشمندان ایران معاصر محسوب کرد. او در سال 1324 در تبریز و در خانوادهای مرفه متولد میشود و تحصیلات خود را در فلسفه و سیاست در سوربن پاریس انجام میدهد.
دوران دانشجویی او مصادف میشود با دوران مبارزه علیه رژیم محمدرضاشاه پهلوی و رونق آرا و اندیشههای مارکسیستی در میان مبارزان و روشنفکران قبل از انقلاب.
طباطبایی هم از یک سو متأثر از آرای مارکسیستی میشود و هم به جریانات مبارزه علیه رژیم شاه میپیوندد. بعد از انقلاب او به عضویت گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درمیآید.
من وقتی در سال 1371 وارد دانشکده حقوق شدم، دکتر طباطبایی معاون پژوهشی دانشکده بود و اندیشه سیاسی تدریس میکرد اما دو سال بعد هم آن مرحوم و هم دکتر جلیل روشندل که معاونت آموزشی دانشکده را بر عهده داشت و عضو دیگر گروه علوم سیاسی میبود، توسط تندروها اخراج شدند و من با اینکه تازه وارد دانشکده شده بودم، تلاشهای زیادی کردم که آنها به دانشکده بازگردند؛ ازجمله نوشتن نامههای سرگشاده به مقام معظم رهبری و مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی، رئیسجمهور وقت. آقای دکتر عطاءالله مهاجرانی قول دادند که موضوع را رسیدگی کنند اما به مصداق هزار وعده خوبان یکی وفا نکند، وعده ایشان هم به جایی نرسید.
این هم حکایتی بود که همکاران آنان در گروه علوم سیاسی هیچ اعتراضی به اخراج دکتر طباطبایی و روشندل نکردند. روشندل به آمریکا رفت و خیلی هم ضرر نکرد. دکتر طباطبایی به پاریس بازگشت اما مجددا به ایران آمد.
«سید» نوعی علاقه و انس به ایران و اگر درست گفته باشم، به تاریخ و تمدن ایران داشت. طباطبایی را بهدرستی باید نظریهپرداز اندیشه «ایرانشهری» دانست. تعریف اندیشه ایرانشهری به گونهای که مورد قبول آن مرحوم باشد، کار سادهای نیست.
او معتقد بود که ایران یک فرهنگ و تمدن اصیل از خود داشته است. این تمدن که او به آن ایرانشهری میگفت، ریشه در قبل از اسلام پیدا میکند و بعد از اسلام تا دوران ما همچنان ادامه مییابد.
ایرانشهری دربرگیرنده فلسفه، مملکتداری یا حکمرانی، اخلاق و سیاست میشده. او معتقد بود که مبنای ایرانشهری آنقدر ریشهدار بوده که بعد از آمدن دو فرهنگ و تمدن اسلام و غرب ایران همچنان ایرانشهری استوار باقی میماند.
طباطبایی حتی معتقد بود که ایرانشهری بهتدریج بر سایر رویکردها از جمله هم بر اومانیسم و هم برسکولاریسم غربی چیره میشود. فارابی و مدینه فاضله، خواجه نظامالملک و سیاستنامه، قائممقامها، میرزا عیسی و میرزا ابوالقاسم و حتی میرزا تقیخان امیرکبیر به زعم طباطبایی جلوههایی از ایرانشهری هستند.
برخلاف بسیاری از هممسلکان خودش مانند نسل فروغی که جذب و ذوب در فرهنگ و تمدن غربی شدند، طباطبایی حاضر نشد ایرانشهری را زیر پای تمدن غربی و لیبرالدموکراسی بیفکند. طباطبایی ویژگیهای جالبی داشت؛ یکی از برجستهترین آنها این بود که به هیچ روی حاضر نبود در برابر اصحاب قدرت سر خم کند.
ویژگی دیگرش آن بود که حال و حوصله مماشات، تملق و تعارف را نداشت. با هر که درمیافتاد تیشه به ریشهاش میزد و خیلی اهل نزاکت و اینگونه مبادی نبود.
خود من هم در حقیقت از این بابت بینصیب از الطاف او نماندم که فکر میکنم سزاوارش بودم و خداوند او را بیامرزد.