plusresetminus
تاریخ انتشارپنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۹
کد مطلب : ۲۶۰۷۳

برنامه هفتم توسعه و مشکلات برنامه‌نویسی در ایران

مصطفی غنی زاده
برنامه‌نویسی در ایران بدون پایش و شفافیت لازم است. مجلس به عنوان ناظر، عموما ناتوان از پیگیری دقیق و پایش اطلاعات است.
برنامه هفتم توسعه و مشکلات برنامه‌نویسی در ایران
پس از گذشت یک سال از پایان وقت قانونی برنامه ششم، برنامه هفتم در دستور کار ارکان نظام قرار گرفته است. در آخرین خبر مربوط، مقرر شده است که مدت زمان مجمع تشخیص مصلحت نظام یک ماه تمدید شود تا متن لایحه برنامه هفتم در جلسات آن قطعی شود.

هر چند مسعود میر کاظمی  رئیس ‌سازمان برنامه و بودجه روز گذشته  اظهار کرد: فرایند تدوین بودجه سال ۱۴۰۲ آغاز شده و با توجه به این که برنامه هفتم توسعه همچنان باید مراحل تهیه و تصویب خود را طی کند، از نظر منطقی برنامه هفتم توسعه به تدوین بودجه سال 1402 نمی‌رسد.

در این میان گزارش بخش‌های مختلف نظارتی نشان از اجرانشدن برنامه ششم مانند برنامه‌های قبلی دارد. مرکز پژوهش‌های مجلس گزارش داده که کمتر از 35 درصد از مفاد این برنامه به مرحله اجرا رسیده است. این یعنی اگر هیچ برنامه‌ریزی برای پنج سال 95 تا 1400 انجام نمی‌شد بازهم همین مسیر و همین میزان از حرکت رخ می‌داد.


اما سوال این جاست که چرا برنامه‌نویسی در ایران کمترین توفیق را در سطح اجرا به دست می‌آورد؟ اولین علت عدم واقع‌بینی در برنامه‌نویسی است. برنامه‌های توسعه (به ویژه از پنجم به قبل) نوعی آرزو نویسی است که در آن همه خوب‌ها قرار است با هم و در طول پنج سال برای کشور رخ دهد.

اتفاقی که قطعا قابل اجرا نیست. نقطه آغاز که واقعیت در روز برنامه‌نویسی است به درستی احصا نمی‌شود و به همین علت، نقطه پایان با فاصله‌ای قمری تعیین می‌شود.

از طرف دیگر در عموم برنامه‌های ششگانه، مجری این آرزوها مشخص نیست. درواقع توضیح داده شده است که یک سری کار خوب باید انجام شود اما این که دقیقا کدام دستگاه، در چه مدت زمانی و... نامشخص است.

علاوه بر این، برنامه‌نویسی در ایران بدون پایش و شفافیت لازم است. برنامه توسعه پنج ساله نوشته می‌شود اما پس از تصویب هیچ نهادی پیگیر اجرای آن نیست؛ تا این که پنج سال می‌گذرد و برای رسیدن به برنامه جدید لازم است مشخص شود چه میزانی از برنامه قبلی عمل شده است.

مجلس به عنوان ناظر، عموما ناتوان از پیگیری دقیق و پایش اطلاعات است. یکی از علت‌ها نیز تغییر مجلس برنامه‌نویس به مجلسی با ترکیب دیگر است. مجلس جدید اهمیت زیادی به آن چه در مجلس قبلی نوشته شده نمی‌دهد تا آن را پیگیری کند.

این اهمیت ندادن درباره دولت‌ها نیز وجود دارد. تغییر دولت‌ها و همچنین بی اطلاع بودن مدیران ارشد از مفاد برنامه باعث می‌شود تا پیگیری آن در سطح اجرا نیز به درستی انجام نشود.

اما از همه مهم‌تر این است که تمامی برنامه‌های توسعه در ایران (اعم از قبل و بعد از انقلاب) فاقد یک طرح توسعه کامل  بوده اند. طرح توسعه یک چارچوب کلی و کلان است که براساس یک مکتب فکری و فلسفی و براساس جغرافیا، فرهنگ و تاریخ یک کشور مشخص می‌شود.

برنامه‌نویسی صحیح آن است که از یک طرح توسعه مشخص به دست آید و نه این که برنامه‌های کشورهای مختلف (که تصور می‌شود خوب است) بدون هیچ چارچوب مشخصی در کنار هم به هم چسبانده شود و یک برنامه توسعه برای ایران با تفاوت‌های عمیق اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و دینی را به وجود آورد.

این مسیر که گاهی در برنامه‌های قبلی پیگیری شده نتیجه‌ای جز تناقض در مسیر چپ و راست غربی نخواهد داشت. این تناقضات نیز نتیجه‌ای جز بهره‌مندی حداقلی از فواید هر کدام از آن سیاست‌ها و ضربه خوردن حداکثری از مضرات آن سیاست‌ها نخواهد داشت. به معنای دیگر کشور با مدلی از ترکیب چندگانه سیاستی به هیچ نتیجه ملموسی در واقعیت بیرونی نخواهد رسید و اتفاقا مسائلش بیشتر و بیشتر خواهد شد.

راه‌حل، گفت وگو درباره طرح توسعه در سطح نخبگانی و سپس اجتماعی است. رسیدن به یک طرح توسعه شرط لازم برای حرکت به سمت برنامه‌ریزی موثر است گرچه شرط کافی برای آن نیست. اتفاقی که متاسفانه در چند سال اخیر به کمترین حد خود رسیده و دانشگاه که محل اصلی این گفت وگوهاست کمترین میزان دخالت و زمینه‌سازی را داشته است. خراسان

انتهای پیام/*
۱
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما