شکست تمامعیار، سرنوشت محتوم پوتین است. باید همواره هوشیار بود و فرصتهای پیشرو برای منافع و امنیت ملی کشور را درست بهاستخدام گرفت.
هنگامیکه پوتین تعرض نظامی خود را علیه اوکراین شروع کرد، طی مقالهای تحت عنوان «پوتینِ قهرمان در باتلاق» یادآوری نمودم. پوتین که تا اینجا برای کشورش و منافع ملی روسیه موفق عمل کرده اکنون دچار غرور شده و با اشتباه محاسبه، همه قوانین حقوق بینالملل را مخدوش و به کشوری مستقل حمله نظامی نموده است.
اشتباه محاسبه پوتین متعدد است ولی در راس آن، فکر میکرد در اثر این تعرض، هیچ خبری در جهان نمیشود و اوکراین را بیسرو صدا ضمیمه روسیه مینماید. همین اشتباههای محاسبه موجب شد پوتین در باتلاق دیده شود، باتلاقی که دیگر رهایی از آن مقدور و ممکن نیست.
در فاصله 22 روز حمله نظامی به اوکراین، همگان فهمیدند کارایی ارتش روسیه با آنهمه کبکبه و دبدبه و ساز و برگ جنگی چقدر پایین و برعکس کارایی، فداکاری و دلاوریهای مردم اوکراین و در راس آنها شجاعت و شهامت رئیسجمهور اوکراین چقدر است.
همین صحنه موجب پایین آمدن شان رئیسجمهور روسیه گردید، کسی که روسای جمهور فرانسه و صدراعظم آلمان را به قصد تحقیر و توهین در پایین یک میز بلند قرار داد تا جهان بفهمد شأن پوتین چقدر بالاست! هر روز که از این تعرض نظامی میگذرد، ارتش روسیه زمینگیرتر و جایگاه و مشروعیت رئیسجمهور روسیه بیشتر زیر سوال میرود. همگان در جهان میبینند چگونه ارتش روسیه به جان مردم بیدفاع افتاده است.
هر روز مردم جهان این صحنهها را میبینند و نفرت و کینه آنها نسبت به پوتین بیشتر و بیشتر میشود. از دیگر اشتباههای پوتین، عدم محاسبه صحیح واکنش غرب و مردم جهان در قبال این تجاوز بود. امروزه یک حرکت جهانی در جهت حمایت از مردم اوکراین بهوجود آمده و این احساسات دست بهدست هم داده و شبکهای مستحکم بهوجود آورده به ترتیبی که هر خواسته مردم اوکراین عامل فشاری در دولتهای جهان ایجاد کرده که مجبورند آن خواستهها را برآورده سازند یا حداقل نسبت به آنها بیتفاوت نباشند.
این شرایط و وضعیت، حال ولادیمیر پوتین را وخیمتر مینماید زیرا شکست خود را نزدیک میبیند. غرب به درستی محاسبه کرده که به هیچوجه نیاز به واکنش نظامی به تعرض روسیه نیست زیرا تحریمها و قبل از آن احساسات مردم جهان، روسیه را شکست میدهد. به همین خاطر زلنسکی را دعوت به بردباری میکنند چون محبوبیت و پیروزی زلنسکی از این طریق بهتر تامین میشود.
آنها که الفبای سیاست و روابط بینالملل را به درستی نمیدانند از آمریکا انتقاد میکنند که چرا به دفاع از اوکراین وارد نبرد نظامی با روسیه نمیشود و یا منطقه ممنوعه پروازی برفراز اوکراین اعلام نمینماید. درحالی که این مهم توسط دو عامل ذکر شده فراهم میگردد و نیازی به عملیات نظامی نیست. هرنوع واکنش نظامی غرب، موجب واکنش متقابل روسیه میشود که به معنای جنگ سوم جهانی است پس خودداری غرب از ورود به درگیری نظامی برای عدم شروع جنگ سوم جهانی و حفظ صلح و امنیت بینالمللی ضرورت دارد.
اما پوتین هم این نکات را به خوبی میداند و استراتژی خود را بر تحریک آمریکا برای نبرد نظامی قرار داده است زیرا در آن صورت جهانیان، آمریکا و روسیه را به یک اندازه نکوهش مینمایند و این فشار روانی را بر پوتین کاهش میدهد. پوتین چون میداند قرار نیست آمریکا واکنش نظامی از خودش نشان دهد، با خیال راحت و دست باز در اوکراین هرکاری که بخواهد میکند. اما اگر عرصه بیش از اندازه بر پوتین تنگ شود مثلا نتواند در 30 یا 40 روز اوکراین را به اشغال کامل خود درآورد یا فشار سیاسی و اعتراضات مردم روسیه از حد توان دستگاههای امنیتی روسیه فراتر رود یا تحریمها خیلی زودتر روسیه را از پا درآورد، آنوقت حال و روز پوتین دگرگون میشود و درصدد برمیآید خود را به آب و آتش زده، جنگ با غرب راه بیندازد زیرا فکر میکند در عرصه نظامی همقدرت غرب هست.
پوتین اگر خود را شکست خورده حس کند، سعی خواهد کرد حداقل اروپا را با خود به باتلاق بکشاند و برای تحقق این امر ابتدا احتمالا به یکی از مراکز اروپا یا ناتو حمله تاکتیکی میکند تا اروپا هم واکنشی متقابل نشان دهد آنوقت پوتین دست به حمله هستهای محدود در اروپا خواهد زدکه رعب و وحشت ایجاد کند و غرب وادار به تسلیم به خواستههای پوتین شود. البته بهنظر میآید غرب هم برای این سناریو دارد خود را آماده میکند و قصد ندارد تسلیم پوتین شود تا پوتین بهطور کامل در تمام جهات شکست بخورد و ابعاد روسیه بزرگ و زورگوییهایش به همسایگان نظیر گرجستان، اوکراین و بلوک شرق سابق به پایان رسد.
اگر پوتین موفق شود از تعرض نظامی به اوکراین یک مدل موفق درآورد، تردیدی نیست که او و جانشینانش احساس ارباب بودن میکنند و این مدل را در آینده برای بقیه همسایگان پیرامونی خود در بلوک شرق سابق، قفقاز، آسیای مرکزی و از جمله ایران پیاده میکنند. بنابراین خاموش کردن سوخت این موتور خانمانبرانداز وظیفه جهانی است تا همه کشورهای عالم از صلح و امنیت بینالمللی برخوردار و اطمینان یابند.
ممکن است برخی تصور نمایند روسیه بهقولی از اول حامی و مدافع ایران بوده و همه حملات روسیه و تحمیل عهدنامههای ترکمنچای و گلستان و سپس در دوره شوروی عهدنامههای 1921 و 1940 را عمدا به فراموشی سپردهاند، نکتهای را عرض نمایم: در بهار 1358 که مرحوم دکتر ابراهیم یزدی تازه وزیر امورخارجه شده بود تلکسی محرمانه برای دفتر نمایندگی در سازمان ملل متحد فرستاد که طی یادداشت رسمی به دبیرکل اعلام کنید دولت انقلابی اسلامی عهدنامههای 1921 و 1940 با اتحاد جماهیر شوروی را بدون بندهای 5 و 6 آن قبول دارد و این بندها از این بهبعد کانلمیکن بوده و قابل استناد در روابط دوجانبه نیست.
این بندها در دو عهدنامه، مربوط به این بود که شوروی یک طرفه اعلام کرده بود هرگاه شرایط امنیتی نظامی در ایران را مخل امنیت ملی خود تشخیص دهد میتواند ورود نظامی به ایران بنماید تا رفع نگرانیاش شود. دبیرکل عینا این یادداشت را برای نمایندگی شوروی در نیویورک فرستاد و هیچگاه واکنشی از سوی شوروی مشاهده نشد که این سکوت علامت رضایت بود و خطری که امروز اوکراین را فرا گرفته با کیاست و دوراندیشی مرحوم دکتر یزدی از سر مردم ایران زدوده شد.
مردم ایران انتظار دارند مسئولان امر این روحیه را در دفاع از کشور داشته باشند. سخن پایانی اینکه شکست تمامعیار، سرنوشت محتوم پوتین است. باید همواره هوشیار بود و فرصتهای پیشرو برای منافع و امنیت ملی کشور را درست بهاستخدام گرفت.