اگر اظهارات رسمی طرفهای برجام را ملاک داوری قرار دهیم، اینک صورت مسأله شفاف شده و دیگر مانعی از این جهت، برای به سرانجام رساندن قطعی و نهایی احیای برجام وجود ندارد.
اختلاف آمریکا و روسیه بر سر نوع روابط اقتصادی مسکو با ایران پس از احیای برجام، گویا حل شده است. در چارچوب برجام، روسها از امکان ادامه همکاری با جمهوری اسلامی بهویژه در صنعت غیرنظامی هستهای برخوردار شدهاند.
روسیه ظاهرا گمان میکرد که تحریمهای جهان غرب علیه آن کشور به دلیل حمله به خاک اوکراین، مانع از ادامه این همکاری میشود و از همین رو، خواهان دریافت تضمین کتبی از طرف آمریکا برای همکاری با ایران در صورت احیای برجام شده بود.
درخواست روسیه در این مورد البته سوءتفاهم برانگیز بود زیرا تصور میشد کرملین قصد دارد با دریافت تضمین از آمریکا، از ایران به عنوان راهی برای دور زدن تحریمهای متحدان غربی و خنثیسازی آنها استفاده کند.
اینک روسها میگویند که منظورشان رابطه و همکاری با ایران در چارچوب برجام بوده است و آمریکاییها نیز به نوبه خود تأکید میکنند که مشکلی برای ارائه تضمین کتبی به مسکو در این چارچوب ندارند و فقط اجازه نخواهند داد که روسیه از این ماجرا برای دور زدن تحریمها و خنثیسازی آنها استفاده کند.
با این حساب، اگر اظهارات رسمی طرفهای برجام را ملاک داوری قرار دهیم، اینک صورت مسأله شفاف شده و دیگر مانعی از این جهت، برای به سرانجام رساندن قطعی و نهایی احیای برجام وجود ندارد. با این حال نباید فراموش کرد که برجام مخالفان و دشمنانی دارد که همچنان برای ناکام گذاشتن آن فعال هستند.
در رأس این دشمنان، طیف راست و راست افراطی اسرائیل قرار دارد. واقعیت این است که ناسیونالیستهای افراطی مذهبی و غیرمذهبی در اسرائیل از بحران بین ایران و جهان غرب، بیشترین سود را بردهاند، بهطوری که پایان این بحران را کابوسی برای خود تصور میکنند.
گرچه بهانه ظاهری آنها در این مورد ترس از ایران است اما نگرانی اصلی آنها به سیاستشان در مورد کرانۀ باختری رود اردن برمیگردد. این داستان را بارها توضیح دادهام.
ترس واقعی جناح ناسیونالیست افراطی در اسرائیل این است که با خارج شدن ایران از کانون نگرانیهای بینالمللی، مسأله فلسطین بار دیگر در دستور کار جهانی قرار گیرد و فشارها بر اسرائیل برای پذیرش تأسیس کشور مستقل فلسطینی افزایش یابد.
آنها میدانند که مقاومت در برابر این فشارها برایشان پرهزینه است و از طرفی موافقتشان با تشکیل کشور فلسطینی در کرانه باختری را نیز به منزله پایان فلسفه وجودی خود و حتی به تعبیری «پایان جنبش صهیونیسم» و ورود به دوران«پسا صهیونیسم» میدانند. بنابراین ماجرا نزد آنان جدی است.
در این میان، طیف قدرتمندی در حزب جمهوریخواه آمریکا بهخصوص مسیحیان آنگلیکان نیز همچون طیف راست اسرائیل میاندیشند. آنها که برخی آموزههای آخرالزمانی بیش از محاسبات استراتژیک و سیاسی راهنمای رفتارشان در خاورمیانه است، ادامۀ بحران هستهای را به سود متحدان راستگرای خود در اسرائیل قلمداد میکنند و در عین حال، از این ماجرا در رقابتهای انتخاباتی داخلی آمریکا در مقابل حزب دموکرات بهره میبرند.
این طیف فعلا از قدرت لازم در نهادهای حاکم بر آمریکا برخوردار نیست و به نظرم بیشتر به تحریک اسرائیل و برخی متحدان منطقهای آن سرگرم است. افزون بر نیروهای خارجی، دو طیف از ایرانیان نیز برای ناکام گذاشتن برجام تلاش میکنند.
یک طیف که در خارج از کشور به سر میبرد، احیای برجام را سبب تداوم حیات و بقا تلقی میکند. این طیف برای مخالفت با برجام جز افشاگریهای دورهای تحت عنوان آنچه «فعالیتهای پنهان و مخرب» مینامد و یکسری تبلیغات روانی بیامان ابزار دیگری در دست ندارد و از همین رو، نقش تعیین کنندهای ایفا نمیکند.
طیف دوم اما در داخل نظام فعال است. این طیف که بهبهانههای گوناگون همواره تندروانهترین سیاستها را به عنوان تنها راه توصیه و به سهم خود به آنها عمل کرده است، به شدت نگران آن است که احیای برجام سبب اصلاحات و تعدیلاتی در حوزه سیاست خارجی و داخلی کشور شود.
روشن است که همه این مخالفتهای چهارطرفه از یک زاویه و با یک انگیزه صورت نمیگیرد، اما در نهایت خود به دلیل وجود دشمن مشترکی به نام احیای برجام، میتواند به اقدامات مشابه و همراستایی منجر شود. بنابراین، وضعیت مراقبت ویژهای را طلب میکند.