یکی از این راهکارهای خلاقانه و بسیار سودمند که میتواند موجب تنشزدایی و کوتاهکردن دست غارتگران شرقی و غربی از خاورمیانه شود، مطرحکردن ایجاد اتحادیه (اقتصادی) خاورمیانه توسط مدیریت کلان و به ویژه دستاندرکاران روابط خارجه ایران است
بنا بر شواهد گوناگون از عملکرد دولتها در کشورهای در حال توسعه، ظاهراً مدیریت کلان در این کشورها به درک کاربردی و عینی از چیستی و چرایی روابط بینالملل نایل نشدهاند. بدینمعنی که این درک کاربردی و عینی که بنیاد راهکارها، طرحها و راهبردها یا به عبارتی داشتن یا نداشتن رابطه، کیفیت و سطح روابط با دیگر کشورها؛ تحقق منافع ملی و نه انواع احساسات و اعتقادات است. به عبارتی، «عرصه روابط بینالملل، میدان تقابل یا نبرد منافع ملی کشورها است».
در اینکه آمریکا دشمن ایران است هیچ شکی وجود ندارد. آمریکا به این دلیل ساده و بدیهی دشمن ایران است زیرا آنها میخواهند ما را کشوری وابسته به خود نگه دارند. وابسته کردن کشورهای در حال توسعه، تاکتیک کارآمد کشورهای استعمارگر به منظور مسدود کردن روند توسعه و استقلال کشورهای درحال توسعه است. به بیان شفاف، آمریکا و دیگر استعمارگران شرق و غرب میخواهند از طریق وابسته نگهداشتن کشورهای در حال توسعه؛ منابع، ذخایر، داراییها و... این کشورها را غارت کنند. بر این اساس، میتوان ادعا کرد که انواع تنشها در گوشه و کنار جهان پیامد تقابل استعمارگران شرق و غرب به منظور غارت منابع و ذخایر کشورهای در حال توسعه است.
اما امری حیاتی که برخی صاحبمنصبان و نخبگان باید به آن توجه داشته باشند این است که در جهان معاصر، سلاح تقابل میان کشورها نه انواع «تسلیحات نظامی» بلکه «خرد جمعی» به معنی اتخاذ تاکتیکها، راهکارها و راهبردهای کمهزینه و سودمند مبتنی بر تشخیص عینی و کاربردی میدان تقابل روابط خارجه در راستای «تحقق منافع ملی» است. تشخیص عینی روابط بینالملل بیشک آشکارکننده این حقیقت است که در جهان «خردبنیاد معاصر» دیگر، حتی دشمنان قسمخورده با یکدیگر نمیجنگند، بلکه تلاش میکنند راهکارهایی برای همزیستی مسالمتآمیز، روابط سودمند و بیتنش و احترام به امنیت یکدیگر ابداع کنند. جهان خردمند و توسعهیافته معاصر به فهم این حقیقت کاربردی و حیاتی نایل شده است که تقابل خشن، متشنج و سخت نهتنها در بلندمدت بلکه در کوتاهمدت هیچ منفعت و امنیتی برای کشورها ایجاد نمیکند.
شاید مصداق عینی ادعای فوقالذکر؛ روابط چین و آمریکا، روسیه و آمریکا، روسیه و اروپا، مصر و رژیم صهیونیستی، چین و ژاپن، ژاپن و کره شمالی و... باشد. پرسشی که کارشناسان دشمنشناس وطنی باید به آن پاسخ دهند این است که چرا این کشورها تقابل نرم اقتصادی، تجاری، فرهنگی و... را جایگزین تقابل سخت نظامی کردهاند. به باور نگارنده تنها پاسخ «ابدی» به این پرسش، «منافع ملی» است. دولتهای کارآمد به این حقیقت نایل شدهاند که در جهان توسعه یافته، تحقق منافع ملی نه با تقابل سخت و تنش بلکه با همزیستی و تقابل نرم ممکن است. به عبارتی «عملکرد دولتها حاکی از درک اهمیت کاربردی صاحب منصبان و نخبگان جامعه از منافع ملی به عنوان اساس حکمرانی کارآمد است». پر بیراه نیست اگر گفته شود، اتخاذ تاکتیکهای نرم سیاسی حاکی از پیروی مدیریت کلان از خرد جمعی(ملی) است. بدینمعنی که قبل از عملیاتی کردن انواع تاکتیکها، راهکارها و راهبردها، سود و زیان انوع اقدامات در راستای تحقق منافع ملی به دقت ارزیابی میشود. به عبارتی تنها و تنها معیار کاربردی، کمهزینه و کارآمد برای سنجش انواع تاکتیکها و راهبردها بهویژه در روابط خارجه، در جهان معاصر سود و زیانی است که به منظور تحقق منافع ملی حاصل میشود و لاغیر.
یکی از تناقضات آشکار برخی کشورهای درحال توسعه این است که این دولتها برای حل و فصل انواع چالشهای داخلی در عرصههای اقتصادی، آموزشی، علمی، فرهنگی و... که بستر زیست بسیار دشوار شهروندان است، برنامه عملی مشخص ندارند، به همین دلیل روابط خارجه اهمیتی فراتر از حل و فصل انواع چالشهای داخلی پیدا میکند. نیاز به هوش سرشار یا تحصیلات آکادمیک ندارد تا متوجه شویم اگر کشوری دشمنان بالقوه و بالفعل داشته باشد، آنگاه ضروری و کاربردیترین راهبرد این است که برای خنثی کردن دشمنان؛ تمام توان، امکانات و داراییهای ملی معطوف به افزایش اقتدار ملی شود. اینکه شفافترین نمود اقتدار ملی این است که دولتها (حکومتها) انواع چالشهای اجتماعی و ملی در عرصههای اقتصادی، آموزشی، معیشتی، درمانی، اشتغال، صنعت و... را به شکلی کاربردی مدیریت و حل و فصل کنند تا شهروندان دچار انواع درد و رنج نشوند. بنابراین، معطوف کردن بیشتر توان، امکانات، داراییها و... برای تقابل با دشمنان با وجود انواع چالشهای اجتماعی و ملی که زیست روزمره و ملموس بیشتر شهروندان را طاقتفرسا کرده است، شاید به فرموده مقام معظم رهبری، حاکی از خطای تشخیص برخی اذهان و ارادهها در مدیریت کلان باشد.
سیاست و دیپلماسی عرصه محاسبه ریاضی و عملکرد مکانیکی و نه احساسات، رویاهای فرازمینی، اهداف سلیقهای و غیرواقعی است. قبل از هر اقدامی بسیار حیاتی است تا مدیریت کلان، نهتنها از پیامدهای احتمالی برخی اقدامات (به ویژه در عرصه روابط خارجه) و واکنشهای طرف مقابل آگاهی کامل داشته باشند، بلکه پاسخ این پرسش که تا چه میزان توانایی کنترل و مدیریت پیامدهای گوناگون را داریم؟ را به دست بیاورند.
تدوین راهبرد روابط خارجه براساس حمایت دیگر کشورها (روسیه، چین و...) خطای راهبردی بسیار پرهزینه است. منافع ملی تنها بنیاد اطمینانبخش برای روابط خارجه است. منافع ملی به سادهترین بیان بدینمعنی است که ما برای هر ریالی که در دیگر کشورها به هر دلیلی سرمایهگذاری میکنیم باید «بازگشت ریالی ملموس و قابل ارزیابی در راستای تحقق منافع ملی» داشته باشیم. «اهداف مبهم و غیرقابل سنجش در راهبرد روابط خارجه؛ هم به اقتدار، کارآمدی، ثبات مدیریت سیاسی و هم به منافع ملی آسیبهای جبرانناپذیر وارد میکند.»
شاید یکی از دلایل بغرنج و پرهزینهشدن روابط ایران و آمریکا، به علاوه خلق و خوی استعمارگری آمریکا، ماندن طولانیمدت در راهکارهای انقلابی و ورود دیرهنگام به راهکارها و راهبردهای دیپلماتیک بوده باشد. شاید بارزترین خصیصه راهکارهای انقلابی یکطرفه بودن و راهکارهای دیپلماتیک دوطرفه بودن آنها باشد؛ بدینمعنی که در راهکارهای انقلابی به منافع طرف مقابل توجه نمیشود، اما راهکارهای دیپلماتیک منافع دو طرف بازی یا تقابل را مدنظر دارد.
نفوذ و دخالت کشورهای فرامنطقهای شرق و غرب یکی از اساسیترین موانع صلح و ثبات در خاورمیانهای است که فرهنگ، تاریخ، مذهب مشترک و همچنین منابع سرشار انرژی دارند، است.
به باور نگارنده، یکی از راهکارهای کاربردی به منظور کوتاهکردن دست غارتگران شرق و غرب از منطقه خاورمیانه، در دست گرفتن ابتکار عمل توسط ایران در خاورمیانه است. ابتکار عمل بدینمعنی که ایران میتواند با ارائه راهکارهایی منطقهای مبتنی بر پذیرش منافع کشورهای خاورمیانه بهویژه همسایگان، اختلافات میان کشورهای خاورمیانه که ریشههای فرامنطقهای دارند را حل و فصل کند. یکی از این راهکارهای خلاقانه و بسیار سودمند که میتواند موجب تنشزدایی و کوتاهکردن دست غارتگران شرقی و غربی از خاورمیانه شود، مطرحکردن ایجاد اتحادیه (اقتصادی) خاورمیانه توسط مدیریت کلان و بهویژه دستاندرکاران روابط خارجه ایران است.
انتهای پیام/*