آقای روحانی اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند پرهیز از احساس خودبسندگی، و مشورت و همافزایی با سایر نهادها و صاحب نظران و کارشناسان است و نه تعطیلی مسئولیتهای قانونی مجلس، قوه قضائیه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، رسانهها و از این قبیل.
محمد ایمانی در سرمقاله امروز (چهارشنبه) روزنامه کیهان نوشت: 1-آیا روحانی و دولت او تمام شدهاند و چیزی برای از دست دادن ندارند و بنابراین باید به سیم آخر بزنند و مرتکب رفتارهای انتحاری شوند؟ برخی افراطیون مدعی اصلاحات که آقای روحانی و دولت را پیش از این، «رحم اجارهای» خود خوانده بودند، چنین قضاوتی دارند و با واسطهها و مشاورانی که راه به عمق دفتر برخی دولتمردان میبرند، به تحرکات رادیکال وسوسه میکنند. به یاد دارید روزنامه سلام در تیرماه 1378، استارت آشوبی یک هفتهای را زد؛ آشوبی که برخی دستاندرکاران آن، پس از فرار از ایران، با جرج بوش رئیسجمهور آمریکا و مقامات رژیم صهیونیستی دیدار کردند. «ج-گ» از همکاران این روزنامه توقیف شده، روز یکشنبه پنج خرداد یادداشتی در صفحه اول یکی از روزنامههای زنجیرهای نوشت که جمعبندی طیفی از افراطیون مدعی اصلاحات است.
2- او مینویسد «دولت آقای روحانی که برجام را به عنوان برگ اصلی برندهاش تقریبا از دست داده، و در غیاب آن، زمان وقدرت لازم برای ارائه بدیل دیگری را ندارد، روزها و ماههای طاقت فرسا و نفسگیر خود را سپری میکند. دولت برای تاریخ هم که شده، باید گوشهای از پرده را کنار بزند تا در برابر انواع نگاههای تند و مطالبه گر پناهگاهی فراهم کند... اینجا اگر کسی بخواهد آهسته بیاید و آهسته برود و نه سیخ و نه کباب را بسوزاند، همانا انبان خالی خود را به نمایش گذاشته است و دست خالی خواهد رفت و سیاست را چون کتابی میبوسد و میبندد و میرود... آقای روحانی، دولت و آقای ربیعی دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و میتوانند این دو سال را با برنامهای حداکثری سپری سازند؛ مثل یک تیم فوتبال که اگر گلی بوده، خوردهاند و دیگر نیاز چندانی به حفظ دروازه ندارند»! شبیه این ادبیات تحریک امیز، بارها در برخی نشریات منتشر شده است.
3- یک عضو سابق دفتر تحکیم و انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، 6 تیر 92، تحلیلی از رویکرد دوگانه مدعیان اصلاحطلبی به روحانی منتشرکرد. عابد توانچه گفته بود «اصلاحطلبان نگاه ابزاری دوگانه به روحانی دارند. از یک طرف او را پس میزنند تا هزینهای پرداخت نکنند. از طرف دیگر تأیید میکنند... آنها به روحانی مثل ساندیسی نگاه میکنند که تا زمانی که آخرین قطره ممکن در او را میک نزنند، لوله ساندیس را از آن بیرون نخواهند کشید. احتمالاً چند نوبت هم حباب و هوای خالی با طعم آبمیوه باید مکیده شود تا مطمئن شوند که دیگر نمیتوانند از روحانی استفادهای کنند. بعد همان کاری را که با هاشمی رفسنجانی کردند با او میکنند. اصلاحطلبان در وضعیت بدی گرفتار شدهاند. از یک طرف باید به روحانی بچسبند چون تنها شانس بقا و حیات آنان است. آنان به دلیل رفتارهای متناقض خود به شدت به جایگاه سابق خود آسیبزدهاند. از طرف ديگر مطمئن هستند به زودي بخشهایی که از ترس جليلي يا بر مبناي توقعاتي به روحاني رأي دادهاند، از فضاي احساسي خارج شده و کمکم بازار انتقاد و اعلام برائت داغ خواهد شد. اصلاحطلبان ميخواهند بهعنوان آلترناتيو روحاني وارد عرصه شوند. ميخواهند نهايت استفاده را بکنند اما جوابگوي کارنامه او نباشند. براي همين است ميگويم به روحانی به چشم سانديس نگاه ميکنند».
4- طیفی که در فتنه سبز سال 88، آلودگی به خط نفوذآمریکا را عیان کردند و بنابر اسناد موجود، گرای تحریمهای فلجکننده را پس از شکست سیاسی به دشمن دادند، چگونه میتوانند دولت و رئیسجمهور را به گرداب رادیکالیسم هُل دهند و ضمنا بخشی از نقشه ضدایرانی هیئت حاکمه آمریکا باشند که زیر برجام زده است؟ با داخلی کردن کشمکشها و درگیریها و رهاندنگریبان آمریکا از دست ملت و دولت ایران. یا به تعبیری، تولید درگیری در داخل و تضعیف اقتدار ایران در مقابل بدعهدیهای آمریکا و اروپا و کشاندن دولت به تله مذاکرهای دیگر، که به معنای زدن تیر خلاص به پیکر نیمه جان برجام است و مطلوب دولت آمریکا میباشد. برخی مشورتهای سمّی درباره رفراندوم برای مذاکره دوباره با آمریکا و یا زمزمه فقدان اختیارات و همچنین ضرورت تغییر قانون اساسی، از جمله پوست موزهایی است که افراطیون زیر پای دولت میگذارند.
5- آقای روحانی اخیرا در دیدار جمعی از اصحاب رسانه گفت «اصل 59 قانون اساسی، اصلی بنبست شکن است. در سال 83 از رهبر معظم انقلاب خواستم تا موضوع هستهای را به آراء مردم بگذارند، که ایشان هم استفاده از این اصل را خوب دانسته و قبول کردند، اما در مورد زمان اجرای آن مطلبی عنوان نشد و پس از آن هم دولت تغییر کرد و روند به شکل دیگری ادامه یافت، اما به هر حال اصل 59 در هر مقطعی میتواند راهگشا باشد». این ادبیات به نحوی است که اگر کسی از اتفاقات سالیان اخیر بیخبر باشد، خیال میکند آقای روحانی خواستار مذاکره بوده اما به او اجازه داده نشده! و حال آنکه ته مذاکره درآمده و اکنون توافقی نقد- نسیه را روی دست کشور گذاشته که جز تعهدات ایران در آن اجرا نمیشود. در این میان، هیچ کس هم پاسخگوی قصور و تقصیرها و بدعهدیها و خلف وعدهها نیست! (همین جا و در پرانتز باید گفت؛ طبق اصل 59 قانون اساسی، درخواست رفراندوم باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد و در واقع صلاحیت موضوع اصلا با دولت نیست. در این میان، نمایندگان مجلس با وجود همراهی بسیار با دولت، روز ششم شهریور 97 از چهار پاسخ آقای روحانی به پنج پرسش درباره «علت ناتوانی در کاهش بیکاری، کنترل قاچاق، رکود اقتصادی و افزایش نرخ ارز» قانع نشدند. این گروه، 138 تا 196 نماینده از مجموع 271 نماینده حاضر در جلسه را شامل میشدند).
6- چرا میگوییم افراطیون زیرپای روحانی، پوست خربزه گذاشته اند؟ دولت در ماجرای نقض عهد برجام، باید از آمریکا و اروپا طلبکار باشد. اما وقتی موضوع رفراندوم درباره مذاکره با ترامپ عهدنشناس پیش کشیده میشود، روحیه تسلیم طلبی و انفعال مطلق را متبادر میکند. معنای مطالبه رفراندوم برای مذاکره مجدد این است که ترامپ مسیر درستی را طی کرده؛ ما بیصفتی آمریکاییها را به رسمیت میشناسیم و آنها با ادامه فشار و بدعهدی میتوانند امتیازات بیشتری طلب کنند. وقتی مجال این فضاسازی دروغین فراهم شود که مردم خواستار مذاکره مجدد هستند، در واقع دولت دست خود را مقابل دشمن بسته است.
7- زمزمه رفراندوم -فارغ از اینکه که آقای روحانی چه تصوری دارد- از نگاه افراطیون آلوده به نفوذ، قرار است زیر پای روحانی را جارو کند و خم دولت را به دست آمریکا بدهد. دولت آمریکا اکنون برای لاپوشانی بدعهدی برجامی خود، به شدت نیازمند است افکار عمومی ایران را مشتاق مذاکره جا بزند و از نفس زمزمه رفراندوم برای همین هدف بهره میگیرد. چاق کردن سوژه رسانهای رفراندوم و جا زدن آن به عنوان یک مطالبه عمومی(؟!) میتواند دولت را به شکل خود خواسته در گوشه رینگ بیاندازد و تبدیل به حریفی دست و پا بسته در مقابل آمریکا کند. دشمن در این عملیات فریب اگر بتواند نیاز خود را از زبان برخی مدیران ایرانی بزند، در واقع شاه ماهی شکار کرده است. فراموش نکنیم برخی عناصر غربگرا و بزککننده آمریکا در طول سالهای اخیر، با برخی مراکز مطالعات و تصمیمسازی در دولت ارتباط و تردد دارند.
8- وقتی آقای روحانی خودش مذاکره با آمریکای عهدشکن را دیوانگی خوانده، درباره مذاکره مثلا رفراندوم بکنیم که چه بشود؛ مشکل از فقدان توافق است یا زیر پا گذاشتن آن؟ چرا توپی را که در زمین دشمن است، باید به زمین خودی برگرداند؟ آقای روحانی، خود چند ماه قبل تصریح کرد «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ میگویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا قرص و محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل میگوید که اهل مذاکره و تعهد نیست اما به برخی کشورهای شرق آسیا میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر ديوانهاند كه با شما مذاكره كنند؟ شما به مذاكرهاي كه به تاييد سازمان ملل رسيده، پايبند نيستيد».
آمریکاییها پس از آنکه از تهدید به جنگ نتیجهای نگرفتند و پا پس کشیدند، دلالهای عمانی و ژاپنی و سوئیسی را واسطه کردند تا با وسوسه، ایران را پای میز مذاکره آورند. دلالها صرفا دنبال دیوانه میگردند. وگرنه دولت ژاپن که ناتوان از برچیدن پایگاههای نظامی آمریکا از سرزمین خود است و هر چند وقت یک بار خبر تعرض نظامیان آمریکایی به زنان این کشور منتشر میشود و موجب خشم و انزجار عمومی میگردد، چگونه میتواند واسطهای بیطرف باشد یا ترامپ را وادار کند به تعهدات برجامی آمریکا عمل کند؟! نقش واسطهها این است که بعد از تهدیدهای بیمشتری ترامپ، باب وسوسه را باز کنند و با دادن وعدههای نسیه، گره از کار دولت آمریکا بگشایند. آنها آدرس را اشتباهی آمده اند؛ که اگر واقعا کاری از دست شان بر میآمد، باید به ترامپ میگفتند ایراد از فقدان مذاکره نیست بلکه عدم پایبندی دولت (های) آمریکا به نتایج مذاکره است. این کار البته از عهده اروپا هم برنیامد، چه رسد به عمان و ژاپن.
9 - آیا روحانی تمام شده؟ دو ماه قبل بود که علی صوفی وزیر دولت اصلاحات و مشاور خاتمی گفت «محبوبیت روحانی در نظرسنجیها زیر ۱۰ درصد است». نظرسنجیها نشان میدهد بالای ۹۰ درصد مردم از عملکرد دولت ناراضی هستند و سوء مدیریت را علت اصلی مشکلات اقتصادی میدانند. اگر روحانی سرنوشت خود را به برجام و اعتماد به غرب و غربگرایان گره زده باشد، بله مدتهاست تمام شده. اما او فرصت جبران و اصلاح دارد، مشروط بر اینکه شجاعت بازگشت از مسیراشتباه به منطق و مسیر بنبست شکن انقلاب اسلامی را داشته باشد و از انبوه ظرفیتهای داخل کشور و نظام برای حل مشکلات موجود بهره بگیرد. باید از نقطههای خیالی چشم برداشت. یکسو نگری برجامی، مدیریت اقتصادی دولت را معطل گذاشت. اقتضای عقلانیت این است که دولت از خودرایی بکاهد و مشورتپذیری و تصمیمگیری جمعی را دستور کار قرار دهد. آقای روحانی اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند پرهیز از احساس خودبسندگی، و مشورت و همافزایی با سایر نهادها و صاحب نظران و کارشناسان است و نه تعطیلی مسئولیتهای قانونی مجلس، قوه قضائیه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، رسانهها و از این قبیل.
۱۰ - دستورالعمل راهگشا، همان است که بارها در رهنمودهای رهبر انقلاب عنوان شده و از جمله در نامه 29 مهر 94 ایشان خطاب به رئیسجمهور به عنوان موافق مشروط با اجرای برجام مورد تاکید قرار گرفت اما متاسفانه مغفول ماند؛ «جنابعالی با سابقه چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعا دانستهاید که دولت آمریکا، در قضیّه هستهای و نه در هیچ مسئله دیگری، رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند... محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته، دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظهبهلحظه میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آینده کشور منتهی شود... همانطور که در جلسات متعدّد یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی، جز با جدّی گرفتن و پیگیری همهجانبه اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شد. امید است مراقبت شود که این مقصود با جدّیّت تمام دنبال شود و بخصوص به تقویت تولید ملّی توجّه ویژه صورت گیرد».
انتهای پیام/*
*یادداشتهایی که ایصال از روزنامه نگاران، نویسندگان و فعالان سیاسی منتشر می کند لزوماً بیان دیدگاه این رسانه نیست، آراء و نظرات ایصال صرفاً در ستون سرمقاله منتشر می شود.
**ستون تأملات ایصال جایی ست برای نشر آنچه که شاید به مذاق ما خوش نیاید یا به نظرمان برای گوش و چشم و ذهن مان مزاحمت ایجاد می کند؛ تا بیاموزیم، تکثر را بپذیریم و از مطلق انگاری پرهیز کنیم.