اکثر تحلیلگران رویکرد آمریکا را دستیابی به توافق ایران ارزیابی میکنند. دلیل آن نیز اولویت بایدن در بازگشت طرفین به تعهدات طرفین و تضمین حفظ زمان «گریز هستهای» مندرج در برجام است.
پس از چند ماه وقفه، مذاکرات ایران با قدرتهای جهان از روز گذشته در هتل کوبورک وین از سر گرفته شد. منابع خبری هیئت ایرانی را قریب به ۴۰ نفر تخمین زدهاند.
برخلاف انتقادهایی که ممکن است از سوی عناصر ناآشنا به «تعداد» هیئت ایرانی وارد شود، در صورت برخورداری از «عزم و ارادهای جدی برای نیل به تفاهم» باید آن را از ویژگیهای مثبت ترکیب تیم ایران در دور جدید مذاکرات برشمرد.
گمانهزنی درباره خروجی مذاکرات در پرتو تحولات پس از سفر گروسی و تهدید آمریکا و سه کشور اروپایی برای «جلسه اضطراری آژانس» در صورت عدم دستیابی توافق، چندان آسان نیست. درباره شرایط حاکم بر اولین دور از مذاکرات با مدیریت دولت جدید به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
1- رویکرد تهاجمی «مردان دولت جدید» درباره برجام و مواضع منتقدانه آنها درباره شش دور مذاکرات وین بهطور محسوسی به سمتوسوی دستیابی به «توافق» تغییر یافته است. این تغییر قبل از هر چیز ناشی از درک واقعیتهای محسوس پس از بهدستگرفتن زمام امور، برخاسته از «نیاز فوری» کشور به برونرفت از شرایط کنونی و احتمالا آگاهی از دیدگاههای طرفهای دیگر و پس از رایزنیهای اولیه با کشورهای ۱+۴ است.
رئیسی و دیگر مردان اقتصادی دولت او بهخوبی دریافتهاند که برخلاف پندارهای اولیه، اقتصاد کشور بهنحوی انکارنشدنی به توافق هستهای گره خورده و در شرایطی که اقتصاد گروگان سیاست خارجی است، گریزی جز دستیابی به تفاهم برای لغو تحریمها، آزادسازی منابع مسدودشده و گشایش در تعامل روان اقتصادی-تجاری با جهان نیست.
2- هماهنگی و انسجام در ترکیب و دیدگاه نظری تیم مذاکرهکننده و سردرگمی در هدفگذاری برای تضمین موفقیت مذاکرات متناسب با نیاز کشور از عناصر مفقوده در تیم سیاست خارجی هستهای ایران است. باقریکنی در مقالهای که در روزنامه فایننشالتایمز منتشر کرد، دو هدف راهبردی ایران را در مذاکرات پیشرو، «حذف کامل، تضمینشده و قابلراستیآزمایی تحریمها و تسهیل حقوق ملت ایران برای بهرهمندی از دانش هستهای» ذکر و پیشنهاد کرده است: «برای حصول اطمینان از اینکه هر توافقی در آینده بسیار مستحکم است، غرب باید برای هرگونه عدم پایبندی به تعهداتش بهای آن را بپردازد» که از نظر او لازمه تحقق این اهداف، گفتوگوی عادلانه و دقیق براساس اصول «ضمانت» و «راستیآزمایی» است.
چنین چیزی باید غرامت برای نقض توافق را در اولویت قرار دهد که شامل رفع تمامی تحریمهای پسابرجامی میشود». تحلیل محتوای دیگر عبارات به کار گرفتهشده مقاله در عین برخورداری از برخی رویکردهای مثبت و هدفگذاری روشن، متأسفانه در بسیاری از موارد، انعکاسی از مذاکرات بینتیجه در زمان دولت نهم و ترکیب ناموزونی از واقعیات حاکم بر پرونده هستهای و ایدئالهای ذهنی نویسنده با رنگ و لعاب «مطالبهگرانه» است. این رویکرد تصویر هدف روشن برای مذاکرات را مخدوش، طرف مذاکره را سردرگم، مذاکرات را طولانی و دستیابی به توافق را با موانع غیرقابل رفع مواجه میکند.
3- امیرعبداللهیان روز جمعه در گفتوگوی تلفنی با جوزپ بورل، ضمن تأکید بر یک توافق خوب و قابل راستیآزمایی گفت: «اگر طرفهای مقابل آماده بازگشت به تعهدات کامل خود و رفع تحریمها باشند، دستیابی به یک توافق خوب و فوری امکانپذیر است». رئیس کمیسیون سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز با تأکید بر «ضرورت و فوریت احیای برجام عملگرایی، واقعگرایی و حسن نیت را کلید حل مشکلات دانست.
احتمالا امیرعبداللهیان و همتای او در اتحادیه اروپا بهخوبی بر این نکته واقفاند که مخاطب اصلی عبارتهای بهکارگرفتهشده از سوی این دو «آمریکا و ایران» هستند. با فرض پذیرش دستور مذاکرات وین همانطورکه از زبان باقریکنی بیان شده، اگر «لغو تحریمها و نه احیای برجام» هم باشد، در این صورت مذاکره از طریق ۱+۴ و عدم حضور آمریکا در مذاکرات و سخنگفتن با کشورهایی که در تعامل اقتصادی با ایران برای نجات برجام مردود شدهاند، حاصلی جز اتلاف وقت و طولانیترشدن مذاکرات در پی نخواهد داشت و اصرار بر عدم حضور مستقیم آمریکا و گفتوگوهای باواسطه، راهبردی مغایر با هدف اصلی ایران است.
با قبول ادعای مذاکرهکننده ارشد، اگر قرار است حاصل مذاکرات لغو تحریمها باشد، حضورنداشتن عامل اصلی تحریم در میز مذاکرات با این راهبرد و مذاکرات معطوف به نتیجه و توافق خوب مورد اشاره وزیر خارجه همخوانی ندارد و نیازمند بازبینی است.
4- اظهارات گروسی پس از سفر به تهران، فضای آژانس بینالمللی انرژی اتمی به نحو محسوسی علیه ایران تغییر داده است. اظهارات نماینده آمریکا را در آژانس و تهدید به «درخواست جلسه اضطراری» که بلافاصله از سوی سه کشور اروپایی تکرار شد، اگرچه میتوان در قالب جنگ روانی برای تأثیرگذاری در مواضع طرف ایران تفسیر کرد، با وجود این نمیتوان آن را نادیده گرفت. بهویژه اینکه این تهدید دیپلماتیک با موضع «دوپهلو»ی نماینده روسیه و سکوت نماینده چین روبهرو شد.
رابرت مالی، نماینده آمریکا در مذاکرات وین، گفته است اگر رویکرد ایران بهرهگیری از مذاکرات بهعنوان پوششی برای یک توسعه برنامه هستهای باشد، «ما مجبور خواهیم شد طوری پاسخ بدهیم که مورد ترجیحمان نیست». این اظهارات احتمالا معطوف به اعمال فشارهای بیشتر از طریق توسعه تحریمها و بستن منافذ فروش نفت ایران است و راهبردی برای افزایش چانهزنی آمریکا و راضیکردن متحدان منطقهای بهویژه اسرائیل است.
با اطمینان میتوان گفت به دلیل شرایط منطقه و تحولات در استراتژی آمریکا، گزینه نظامی فعلا جایگاهی در پرونده هستهای ایران ندارد. با اینحال شرطبندی بر این رویکرد آمریکا و افزایش تعارضات با آژانس و پیچیدهترکردن راهکارهای منتج به توافق، حاصلی جز تداوم شرایط کنونی ندارد و در برخی اظهارنظرها عنصر زمان به نفع ایران در جریان نیست.
5- شرط «تضمین عدم خروج آمریکا» با وجود برخورداری از منطقی استوار براساس حقوق بینالمللی و تعهدات کشورها در قبال توافقات، راهبردی مناسب با هدف برونرفت از شرایط بنبست کنونی نیست. بارها گفته شده اگر این گزینه امکانپذیر بود، دوره اوباما بهترین زمان برای تحقق آن بود.
در شرایط کنونی نیز موانع قانونی در آمریکا، موقعیت شکنندهتر بایدن در مقایسه با اوباما در داخل و تغییر محسوس شرایط بینالمللی و منطقهای تحقق این مطالبه اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوار خواهد بود. این بدان معنا نیست که ایران بیهیچ مابازایی از این خواسته صرفنظر کرده و آن را به کناری نهد.
هنر دیپلماسی میتواند راهکارهای دیگری که بیشترین اشتراکات مفهومی و عملی را برای دو طرف داشته باشد، در دستور کار مذاکره قرار دهد که اجمالا میتوان مواردی مانند «تضمین عدم خروج در دوره بایدن و خلف او در صورت پیروزی دموکراتها در انتخابات ۲۰۲۴، مرتبطکردن حفظ ذخایر اورانیوم غنیشده و مهمتر از این دو مرتبطکردن توافق با سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی در صنایع اصلی از جمله نفت و گاز» از موارد قابلبررسی در تأمین این خواسته (شرط) ایران در مذاکرات است. در صورت موافقت با این راهبرد که نیازمند تصمیم حاکمیت در بالاترین سطح است، شرکتهای اروپایی بیهیچ واهمهای از تحریم وارد بازار ایران خواهند شد.
6- اکثر تحلیلگران رویکرد آمریکا را دستیابی به توافق ایران ارزیابی میکنند. دلیل آن نیز اولویت بایدن در بازگشت طرفین به تعهدات طرفین و تضمین حفظ زمان «گریز هستهای» مندرج در برجام است. ظاهرا ایران با درک اهمیت این موضوع نزد آمریکا قصد دارد از دستاوردهای هستهای پس از خروج آمریکا از برجام، بهعنوان مهمترین ابزار چانهزنی و امتیازگیری بهره جوید.
نکته تأملبرانگیز در پیشبرد این راهبرد، پیشبینی گزینههای محتمل آن است. سه سال قبل که ترامپ از برجام خارج شد، توپ در زمین آمریکا قرار داشت و جهان به شمول ۱+۵ بهطور آشکاری از این اقدام خودسرانه انتقاد میکردند. درحالیکه پس از رویکارآمدن بایدن، روابط فراآتلانتیکی ترمیم شد و اکنون شاهد نظرات همسوی آمریکا و سه متحد اروپایی درباره ایران هستیم. پس از ۱۵ گزارش مدیرکل آژانس درباره پایبندی ایران به تعهدات مندرج در برجام پس از خروج ترامپ، اکنون گروسی از عدم همکاری و پایبندی ایران و آلودگی در سه مرکز و عدم امکان نظارت که وظیفه فنی این عادت بینالمللی است سخن میگوید.
این راهبرد تیغ دولبهای است که در صورت عدم موافقت طرف مقابل با خواسته، ایران را در وضعیت بهمراتب دشوارتری از گذشته قرار خواهد داد و بعید است که حتی روسیه و چین نیز حاضر به حمایت از ایران باشند؛ بنابراین ضروری است طراحان این راهبرد، تصویری روشن از اقدام بعدی در صورت عدم تحقق آن فراروی تصمیمگیران کشور قرار دهند.