همه ما با تمام وجود گراني و كاهش قدرت خريد را حس ميكنيم. وضعيتي كه در گذشته مسبوق به سابقه نبوده است.
در روزهاي پاياني سال ۹۹ نگاهي ويژه به اين سال خواهم داشت. سالي كه گذشت، سال بدي بود. كرونا، تحريم و تيرگي روابط خارجي در كنار افزايش شكافهاي سياسي در داخل ساختار رسمي، تركيب ناخوشايندي را براي كشور و مردم رقم زد و در نتيجه اميد به چشمانداز مثبت را كمرنگتر نمود. اين چهار موضوع به نحوي يكديگر را تشديد هم كردند. پرداختن به همه اين موارد در يك يادداشت ممكن نيست ولي بدترين بخش ماجرا اثرات اين عوامل بود كه خود را در قالب افول اقتصادي و فقر و گراني نشان داد. وضعيتي كه همه خانوارهاي كشور را درگير خود كرده است.
همه ما با تمام وجود گراني و كاهش قدرت خريد را حس ميكنيم. وضعيتي كه در گذشته مسبوق به سابقه نبوده است. هرگاه خريد ميكنم، اولين چيزي كه به اين فكر ميكنم اين است كه، با اين قيمتها، بسياري از مردم چگونه ميتوانند نيازهاي حداقلي خود را تامين كنند؟ نميخواهم كه فقط نقاط منفي را ببينم. همين كه ايران در برابر اين تحريمهاي گسترده مقاومت كرده و نيز زيرساختهاي ضروري مثل آب، برق، انرژي و ارتباطات و راه را تامين و حتي توسعه داده، مهم است، ولي اينها هيچكدام كافي نيست. محصول نهايي آنها بايد در جيب و سبد مصرفي مردم ديده شود. به علاوه هدف اين نيست كه همه امور را متوجه دولت فعلي نمود. اگر فقري هست كه هست، بخش مهمي از آن محصول سياستهايي است كه در چند دهه گذشته اجرا شده است. در اين يادداشت ميكوشم كه چند مساله محوري و مهم و مرتبط با اين وضع اقتصادي را شرح دهم كه خاص اين دولت و آن دولت نيست، بلكه به نحوي متاثر از سياستهاي كلان است.
مواردي كه ويژگي برجسته سال ۹۹ بود
به نظرم اولين مشكل، ناهماهنگي سياستهاي كلان است. به قول سعدي، يا مكن با پيلبانان دوستي/ يا بنا كن خانهاي در خورد پيل مساله اين است كه اگر قرار است با نظام جهاني تقابل شود، پس چرا مقدمات آن را فراهم نميكنيد؟ اولين و مهمترين آن قطع وابستگي اقتصاد كشور به نفت است. چهل سال است كه شعار آن داده ميشود. نتيجه چه شد؟
در دولت قبل كه خالص اصولگرايان بر همه امور حاكم بودند، صدها ميليارد دلار درآمد نفتي را گرفتند و مصرف خود و دولت را با آن هماهنگ و وابستگي را بيشتر كردند. ولي نتوانستند حتي به اندازه يكي، دو درصد نيز اشتغال را افزايش دهند. پيشبيني قيمت نفت بشكهاي 300 دلار را ميكردند و با اين خيال خام ايران را وارد تحريم كردند. در نهايت فقط طي يك دهه از سال 1390 تاكنون ارزش پولي كشور تا 25 برابر كاهش يافته است. اين وابستگي اثر خود را در تحريمهاي ترامپ نشان داد. ويژگي ديگر اين است كه، مساله اقتصاد ايران تنها وابستگي به نفت نيست، فقدان اراده لازم براي پيشرفت است.
در دهه 1390 كه اقتصاد به كلي درجا زده است و رشدي را در مجموع شاهد نيست، برخي كشورها حتي تا 3 برابر اقتصاد خود را بزرگ كردهاند. چرا؟ فقط به اين علت كه به بديهيات دانش اقتصادي تن دادهاند. كافي است كه شاخصهاي كسب و كار را در ايران مقايسه كنيم با كشورهايي كه در حال رشد شتابان هستند. نگاه غالب در ايران اجازه نميدهد كه شاخصهاي كسب و كار بهبود پيدا كند. اين نگاه به الزامات توسعه اقتصادي و حضور همه مردم در عرصه تن نميدهد. هنوز دنبال محدود كردن اينترنت هستند. تن به آزادي نميدهند.
با پاسخگويي و شفافيت مخالف هستند، در نتيجه اجازه نميدهند ظرفيتهاي بزرگ ايرانيان نمايان شود. اين حجم از خروج سرمايه و نيروي انساني در گذشته بيسابقه بوده است. تا موانع پيش روي مردم برداشته نشود، هيچ تحولي را در اقتصاد شاهد نخواهيم بود. تمامي هم و غم بخشي از صاحبان قدرت متوجه دوچرخهسواري بانوان و امثال اين است. در حالي كه آنان اهتمام چنداني به رفع فقر، رفع نابرابري، كاهش فساد، ايجاد اشتغال و توليد ندارند.
به نظر ميرسد كه سال 1399 توانست اثرات تمام سياستهاي نادرست چند دهه را يكجا نشان دهند. اثراتي كه با وجود درآمدهاي نفتي چندان به چشم نميآمد.
درآمدهاي نفتي ميتوانست آنها را بپوشاند. مثل فرد بيكار و ناتواني كه با ارثيه پدري زندگي مرفهي دارد، ولي هنگامي كه به هر دليلي اين ارثيه تمام ميشود، ضعفهاي آن فرد اثرات خود را نشان ميدهد.
تحريمها عليه ايران توانست آثار ويرانگر سياستهاي نابخردانه و عوامگرايانه قبلي را نشان دهد و اين مهمترين دستاورد اين تحريمها بود. ولي آيا از اين تجربه درس گرفته خواهد شد؟ متاسفانه پاسخ منفي است، چون اگر درس گرفته بوديم، آزادسازي ظرفيتهاي انساني و مالي كشور را به عنوان يك سياست ضروري در دستور كار قرار ميداديم، درحالي كه براي مقابله با تحريمها، در مسير معكوس حركت ميشود.
اعتماد به مردم و به سرمايه مردم و احترام به قانون و آزادي آنان و دست شستن از سياستهاي حذفي و محدودكننده و عوامگرايي شروط لازم اين تحول است كه در مورد هيچكدام چشمانداز اميدبخشي پيش رو گشوده نميشود. اطمينان دارم كه ظرفيتهاي ايران براي جهش رو به جلو بسيار بيش از حد تصور اوليه ما است، مشروط بر اينكه مانعي گذاشته نشود و موانع موجود نيز بايد برداشته شود و الا بيش از پيش فقير و ناتوان ميشويم.