مساله انتخابات 98 و کنش جریانهای سیاسی در درجهای از اهمیت قرار دارد که اصولگرایان از چندی پیش و اصلاحطلبان جسته و گریخته درباره آن صحبت کرده و به برنامهریزی میپردازند،اما آنچه مهم است و در نامهای که خطاب به رئیس دولت اصلاحات نگاشته شد و بازتاب گستردهای پیدا کرد این نکته است که اصلاحطلبان واقعا با بحران سیاسی مواجه شدهاند. بدین دلیل که آنها با توجه به شرایط فعلی جامعه بخش عمدهای از سرمایه اجتماعی خود را از دست دادهاند. اینکه برخی اصلاحطلبان مثل آقای سعید حجاریان و دیگران بحث مشارکت مشروط یا عدم شرکت در انتخابات را مطرح میکنند، نوعی بازی با الفاظ و عبارات است. به هر حال یا باید قرص و محکم بگوییم که در انتخابات شرکت نمیکنیم یا مثل انتخابات مجلس94 و ریاست جمهوری96 خیلی قرص و محکم بگوییم که در انتخابات شرکت میکنیم. اینکه بگوییم به صورت مشروط شرکت میکنیم، شاید شرکت کنیم یا نه، چیزی را تغییر نداده و حل نمیکند. رهبری اصلاحات باید عمیقا با این وضعی که بهوجود آمده مواجه شود و بپذیرد که در وضعیتی عادی بسر نمیبرد. واقع مطلب این است که اصولگرایان و برخی نهادها هیچ شرطیاز جانب اصلاحطلبان نخواهند پذیرفت و خواهند گفت کهاصلاحطلبان برای شرکت یا عدم شرکت درانتخابات مختارند. دلیل این امر نیز واضح است چرا که جریان مقابل اصلاحات میداند که اصلاحطلبان حمایت بخش عمدهای از سرمایه اجتماعی خود رااز دست دادهاند و بخش عمدهای از 24میلیونی که آمدند و به آقای روحانی در 29 اردیبهشت 96 رأی دادند دچار سرخوردگی، ناامیدی و پشیمانی شدهاند که چرااساسا در انتخابات شرکت کردند. با چنین نگاهی به نظر میرسد که اصلاحطلبان شانسی ندارند و به فرض هم که اعلام کنند که در انتخابات شرکت میکنند و از نامزدهایی هم پشتیبانی کنند، لایههای اجتماعی وفادار به اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نخواهند کرد، اما آن 16 میلیونی که به آقای سید ابراهیم رئیسی رأی دادند پای ثابت انتخابات هستند و درانتخابات شرکت خواهند کرد. در نتیجه با مشارکتی پایینتر، اصولگرایان مثل مجالس هفتم، هشتم و نهم کرسیهای خانه ملت را از آن خود خواهند کرد. چهرهها و شخصیتهای دلواپس جبهه پایداری دوباره به مجلس راه پیدا خواهند کرد و بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات؛ اصولگرایان عقبنشینی کنند، امتیاز دهند و یا در بررسی صلاحیتها تغییر و تحول چشمگیری رخ دهد. از طرف دیگر جریان تمامیتخواه نگاهی هم به اختلافاتی دارد که ممکن است میان اصلاحطلبان بهوجود بیاید و روی آن حساب میکند. آنها مطمئن هستند که بخشهایی از اصلاحطلبان مثل کارگزاران سازندگی یا اعتدال و توسعه که معتدلتر و میانهروتر هستند، در انتخابات شرکت خواهند کرد در حالی که به احتمال خیلی زیاد بخشهایی از اصلاحطلبان شرکت نمیکنند. از این جهت اصولگرایان به اعتبار شرکت اصلاحطلبان میانهرو در انتخابات سعی میکنند آنها را به عنوان همه اصلاحطلبان جا بزنند. بدین جهت است که اصلاحطلبان واقعا در خصوص اتخاذ روش و چگونگی حضور در انتخابات دچار مشکل هستند. البته بهنظر میرسد که مساله انتخابات فرع بر مساله اصلی است. آنچه که برای اصلاحطلبان اهمیت بیشتری دارد، چگونگی مواجهه با شرایط فعلی است. میدانیم که بخشهایی از لایههای تحصیلکردهتر و جوانتر جامعه، امیدواری کمتری دارند. بنابراین درست است که اصولگرایان از نظر سیاسی خود را در کوتاه مدت پیروز و موفق میدانند، اما واقع مطلب این است همانطور که وضع درازمدت اقتصادی کشور جای نگرانی دارد، وضع بلندمدت سیاسی نیز جای نگرانی دارد. گیریم که اصولگرایان در انتخابات مجلس نیز پیروز شدند و بعد از مجلس دهم، دو مرتبه مجلسی مانند مجالس هشتم و نهم تشکیل شد، سوال اساسی از اصولگرایان این است که واقعا در درازمدت میخواهند چه کنند؟ این سوال البته متوجه اصلاحطلبان نیز هست چرا که آنها باید در شعار استراتژیک خود تغییراساسی بهوجود آورند و دموکراسی خواهی و آزادی خواهی مطالبه اصلی شود. زمانی که اصلاحطلبان این مفاهیم را خواسته اصلی خود قرار دادند، مرحله بعدی این است که چه گامهایی را در چه مسیری باید بردارند تا به اهداف در نظر گرفته شده برسند و جامعه را هم به آن سمت هدایت کنند.از اینها گذشته باید گفت در چنین شرایطی است که گفته رئیس دولت اصلاحات مبنی بر اینکه اگر تحول عظیمی توسط دولت شکل بگیرد مردم به سمت اصلاحطلبان خواهند آمد محقق نخواهد شد. چرا که دولت آقای روحانی بهاحتمال زیاد در همین مسیری که در دو سال گذشته دیدهایم باقی خواهد ماند. اگر هم دولت بخواهد تحولی ایجاد کند، یقینا کار آسانی در پیش نخواهد داشت و با مقاومت جریان مقابل مواجه خواهد شد.
* استاد دانشگاه
مرجع : آرمان امروز - 98/01/29