نتایجی که از بهار عربی بهدست آمد، موجب گردید ملتهای منطقه سیر ناامیدی را از آنچه انجام دادهاند، طی نمایند و متوجه شوند تلاش ناقص آنان فقط ایجاد هزینه برای کشور بوده است.
خاورمیانه میجوشد و بعد از یک آرامش نسبی پس از بهار عربی، اینک دوباره به حرکت آمده است. اما فقط خاورمیانه نیست که به حرکت درآمده بلکه بقیه جهان هم در پرتو بینظمیهای ایجادشده توسط ترامپ به دگرگونیهای غیرکنترل شده مبتلا گردیده است. این دگرگونی جهانی بر آن جوششهای خاورمیانه تاثیرات جدی گذاشته است. 9 سال پیش که بهار عربی به تدریج خاورمیانه را دربرگرفت، شاید میزان آگاهی مردم منطقه در حدی بود که به تخریب ساختارهای موجود پرداخته و سپس به خانه رفتند؛ چون فکر میکردند ماموریت شان برای نیل به آزادی به پایان رسیده است. این امر موجب گردید مردمهای تونس، مصر، لیبی و یمن فاز تخریب ساختار حکومتی خود را طی کردند و مردم بحرین، اردن و سوریه و شاید الجزایر و مراکش اگرچه با تظاهرات و راهپیماییهای متراکم و مستمر، ساختار سیاسی را به لرزه درآوردند ولیکن نتوانستند تغییراتی اساسی در آن بهوجود آورند که به تغییر حکومت فردی منتهی گردد. نتایجی که از بهار عربی بهدست آمد، موجب گردید ملتهای منطقه سیر ناامیدی را از آنچه انجام دادهاند، طی نمایند و متوجه شوند تلاش ناقص آنان فقط ایجاد هزینه برای کشور بوده است. این جمعبندی موجب گردید مردم هوشیارتر شده و پشت سر خواستههای خود، تفکر و تلاشی منطقی قرار دهند. اولین نمود این پختگی سیاسی در مراکش اتفاق افتاد ولی باز هم با عقب نشینی حکومت، مردم به نوعی رضایت رسیدند. اما جرقه اصلی جنبش در الجزایر صورت گرفت که مردم این کشور در قبال پنجمین دور کاندیداتوری ریاست جمهوری بوتفلیقه، واکنش نشان داده و رهبری الجزایر توسط بوتفلیقه را که به نوعی از نظر جسمی ناتوان است و قصد داشت مادامالعمر در این جایگاه بماند، دور از شأن مردم این کشور دانستند. این تظاهرات و واکنش در نوع خود در خاورمیانه جدید و نشان از بلوغ فکری مردم الجزایر بود. اگرچه بوتفلیقه گام به گام عقب نشینی نمود تا شاید مردم را در مرحلهای راضی نماید ولیکن مردم هم گام به گام پیش آمدند تا بساط بوتفلیقه که 35 سال پیش خود پیشرو و یک انقلابی مترقی بود را درهم پیچند. این مدل پختگی الجزایر در لیبی و بهویژه در سودان نقش آفرینی نمود و مردم را در قبال حکومت عمرالبشیر بهترتیبی مقاوم نمود که این کودتاچی قدیمی با کودتای وزیر دفاع خودش کنار گذاشته شد تا شاید مردم آرام گیرند. اما همان بلوغ و پختگی سیاسی مردم خاورمیانه باعث گردید مردم سودان در قبال این ترفند کوتاه نیایند و وزیر دفاع و کودتاچی جدید در عرض یکروز مجبور گردید حکومت را به فرمانده نیروهای سودان در یمن که مورد حمایت عربستان و امارات است، بسپارد زیرا باور داشت که پولهای این دو کشور میتواند اقتصاد مردم سودان را آرام نماید. اما از قضا چنین نشد و مردم سودان به هیچ حکومت نظامیان سر تعظیم فرود نیاوردند و بر خواسته خود یعنی حکومت دموکراتیک غیرنظامیان تاکید نمودند. این روند تحت تاثیر دو عامل مثبت و منفی بود. دگرگونی شرایط جهانی بهعنوان عامل مثبت در این صحنه باعث گردید نیروهای مقابل قدرت مردم در مراکش، لیبی، الجزایر و سودان از موقعیت متزلزل خود و حمایت قدرتهای جهانی اطمینان نداشته باشند لذا توانایی ایستادگی در مقابل مردم و سرکوب آنها را بهدست نیاوردند. عامل منفی در این صحنه دخالت عربستان در اغلب این خیزشها بود که تلاش میکرد حرکت مردم را رهبری نموده و به یک حکومت طرفدار سعودی واگذار کرده و با قول کمکهای مالی آن، حکومت را تثبیت نماید. روشنترین نمونه سقوط عمرالبشیر عامل سعودی در سودان بود که با کودتا کنار رفت و سعودی با نزدیک شدن به کودتاچیان به آنان فهماند که اگر میخواهند از نظر اقتصادی و سیاسی سرپا باشند بایستی اوامر عربستان را بپذیرند. از این جهت وزیر دفاع سودان بهعنوان کودتاچی یک روزه حکومت را به فرمانده نیروهای سودان در یمن که زیر نظر عربستان خدمت میکرد، سپرد. روزهای آینده مشخص خواهد کرد که آیا مردم سودان فریب عوامل عربستان را خواهند خورد یا با مقاومت خود و با تشکیل دولتی مستقل و غیرنظامی، دست رد بر سینه عربستان خواهند زد. البته با توجه به فقر اقتصادی در سودان این امر چندان امکانپذیر نیست. بدین ترتیب دور دوم بهار عربی با پختگی و نوگرایی سیاسی همراه شده و امید میرود مردم خاورمیانه کار ناتمام در دور اول بهار عربی را کامل نمایند و نسبتا از حکومتهای نماینده مردم برخوردار گردند.