حمایت از بازار نباید از جیب 85 میلیون ایرانی و به قیمت افزایش تورم و محدودتر شدن سفره های تنگ عموم مردم صورت گیرد. بازار برای حمایت باید متکی به بازدهی سرشار حقوقی ها و درآمد نجومی آن ها در ماه های نخست سال باشد.
آیا پایان ماه عسل بورس فرارسیده است؟! این سوالی است که ذهن بسیاری از فعالان بازار از جمله تازه واردها را به خود جلب کرده است.
بورس پس از جهش عجیب و فراتر از باور در ماه های نخست امسال از اواخر مرداد وارد روند نزولی شد. این روند نزولی در برخی روزها با حمایت نصفه و نیمه حقوقی ها متوقف شد ولی در مجموع بازار در فاز نزولی قرار دارد.
فارغ از تحلیل های تکنیکال که سطوح حمایتی بازار مشخص می کند، از منظر کلان، بورس همچنان رکورددار بازدهی از ابتدای سال است و شاخص کل از ابتدای سال تاکنون بیش از 3 برابر شده است.
اگر چه افت هفته های اخیر، این رشد را از سطح 4 برابر به 3 برابر کاهش داد. این مسئله از این جهت مهم است که بدانیم بخش اعظم فعالان بازار بورس، شامل سهامداران قدیمی و بخش عمده ای از سهامداران جدید که در 3 ماه نخست سال به بازار آمده اند، قطعا بازدهی قابل توجهی در این بازار کسب کرده اند.
در این میان دو نگرانی راجع به شرایط بازار وجود دارد. نگرانی نخست، احتمال ادامه روند نزولی و زیان بخش بیشتری از سهامداران تازه وارد، دوم، خروج سرمایه ها از بورس و ورود به بازارهای دیگر.
هر دوی این نگرانی ها، لزوم حمایت از بورس را قابل توجیه می کند ولی باید توجه داشت که در وهله نخست، نباید از این حمایت توقع بازگشت بازار به شرایط بازدهی ماه های نخست سال را داشت.
متاسفانه در غیاب مدیریت موثر در وزارت اقتصاد و سازمان بورس و در میان سوت و کف برخی مسئولان دولتی که ذوق زده نظارهگر جهش بورس بودند و مردم را به حضور در این خودروی سریع و ترمز بریده دعوت می کردند، شاخص کل بورس رشدی فراتر از قواعد منطقی بازار داشت.
با هر شاخصی از جمله جهش نرخ ارز و قیمت مسکن که مقایسه کنیم این رشد غیرمنطقی و حبابی را می بینیم. شاخص کل بورس از ابتدای 97 تا دیروز عملا رشدی 16 برابر را تجربه کرده، در حالی که رشد نرخ ارز و قیمت مسکن در همین مدت حدود 4 برابر بوده است. قاعدتا نمی توان انتظار داشت که این فاصله عمیق تداوم داشته باشد.
در وهله دوم، سطح حمایت از بازار باید مشخص باشد. این حمایت نه برای تداوم رشد غیرمنطقی، بلکه برای توقف روند نزولی و شکل گیری بازاری متعادل با رشدی حداقلی باید شکل گیرد.
همه باید بپذیریم که نمی توان بازدهی رویایی در بورس را ادامه داد ولی انتظار داشت بازارهای دیگر از جمله ارز و ملک خود را با این رشد تطبیق ندهند.
رشد جهشی بازدهی در بورس، انتظارات از بازدهی سرمایه گذاری را افزایش می دهد و موجب شکل گیری انتظارات تورمی و در نتیجه تشدید تورم در اقتصاد ایران می شود.
در وهله سوم، نحوه تامین منابع برای حمایت از بازار مهم است.
در روزهای اخیر زمزمه برداشت از صندوق توسعه ملی برای تزریق به بازار مطرح شده است. از منظر اقتصادی تنها در صورتی که منابع ارزی صندوق توسعه ملی در دسترس باشد و بتوان پس از تبدیل ارز به ریال، ارز حاصله را در بازار فروخت، می توان به منابع صندوق دل بست وگرنه هرگونه برداشت از صندوق توسعه به منزله استقراض از بانک مرکزی است و آتش تورم را تیزتر می کند.
باید دقت داشت که اقتصاد کشور در شرایط فعلی به هیچ وجه نمی تواند بار تورمی بیشتری را پذیرا باشد و قطعا هر گونه افزایش تورمی وضعیت زندگی تمام مردم را به شدت متاثر خواهد کرد.
در نهایت حمایت از بازار نباید از جیب 85 میلیون ایرانی و به قیمت افزایش تورم و محدودتر شدن سفره های تنگ عموم مردم صورت گیرد. بازار برای حمایت باید متکی به بازدهی سرشار حقوقی ها و درآمد نجومی آن ها در ماه های نخست سال باشد.
به نظر می رسد ضروری است، سازمان بورس با تقویت صندوق تثبیت بازار و تعیین سهم هر یک از مجموعه های حقوقی بزرگ از تزریق منابع جدید به این صندوق، متناسب با درصدی از بازدهی آن ها در ماه های گذشته منابع لازم را از غول های فربه شده بورسی برای حمایت از بازار تامین کند.
این بازار را باید با منابع سرشار داخل همین بازار حفظ کرد نه با منابع بیرونی تورم زا و از جیب مردم.