اکنون شرايط براي تشديد تنش به شدت مهياست، چون در پس ناکاميهاي دونالد ترامپ، هم در مواجهه با ويروس کرونا و هم در در خصوص اعتراضات گسترده ايالات متحده آمريکا به واسطه قتل جورج فلويد، وي اکنون ديگر چيزي براي باختن ندارد.
هم دونالد ترامپ و هم جمهوريخواهان کنگره از يک طيف و حزب سياسي هستند. ساختار سياسي ايالات متحده آمريکا نميتواند شرايط را بهگونهاي پيش ببرد که اجازه دهد ناهماهنگيها در خصوص مديريت پروندههاي حساس سياست خارجي مانند پرونده ايران شکل گيرد.
بيگمان در اين ميان، هم بازي سياسي دونالد ترامپ براي ابراز تمايل به منظور انجام گفتوگو و مذاکرات جدي با جمهوري اسلامي ايران بعد از تبادل زندانيان ايراني و آمريکايي و همچنين انتشار اين بسته تحريمي پيشنهادي از جانب کميته جمهوريخواهان کنگره ايالات متحده آمريکا، دو روي يک سناريو به منظور افزايش فشار بر تهران و ريلگذاري براي ايران در مسير مدنظر است.
واقعيت آن است که تنش ايران و ايالات متحده آمريکا بعد از اقدام دونالد ترامپ در خروج از برجام در 18 ارديبهشت ماه سال 1397 شرايط را به نقطهاي رساند که عملا روز به روز انجام مذاکرات بين تهران و واشنگتن غيرممکن شد.
اما نقطه عطف در اين خصوص به ترور سپهبد سردار سليماني بازميگردد. يعني اکنون با ترور سردار سليماني ديگر شرايط به گونهاي رقم خورده است که به هيچعنوان تهران حاضر به گفتوگو و مذاکره با کاخ سفيد در خصوص مسائل راهبردي و مهمي چون پرونده هستهاي، توان موشکي و نفوذ منطقهاي خود، حداقل با دولت دونالد ترامپ نيست.
بسياري معتقدند دونالد ترامپ با برخي توئيتهاي خود بعد از بازگشت سيروس عسگري و تبادل آقاي طاهري و مايکل وايت مبني بر تشکر از ايران و تمايل براي انجام مذاکرات ديپلماتيک، آن هم قبل از برگزاري انتخابات رياستجمهوري به دنبال يک تغيير رفتار جدي و احتمال بسترسازي براي مذاکره دو طرف است، در صورتي که خود ترامپ هم بيش از هر فردي در ساختار سياسي ايالات متحده آمريکا بر اين واقعيت اشراف دارد که تهران هيچگونه تمايلي براي مذاکره با او ندارد.
اما رئيسجمهور ايالات متحده آمريکا اين بازي سياسي را به راهانداخته تا هم در ميان افکار عمومي داخلي و هم افکار عمومي بينالمللي از خود يک چهره منعطف و خواهان گفتوگو نشان دهد و هم ايران را يک بازيگر مخرب جلوه دهد.
در عالم سياست و ديپلماسي هيچاتفاقي بدون ارتباط با ديگر اتفاقات روي نميدهد. به خصوص که همه اين تحولات، اقدامات و اتفاقات در پرونده ايران به يک نقطه اشتراک ميرسند. پس چون فصل مشترک تمام اين تحولات، جمهوري اسلامي ايران است قطعا تکتک اين اتفاقات، هم بر همديگر اثر ميگذارند و هم از همديگر اثر ميگيرند.
بنابراين تغيير لحن رافائل گروسي، مدير کل آژانس بينالمللي انرژي اتمي در قبال اتهامزني و مطالبهگري بيشتر از ايران بيارتباط با تغيير رفتار در آمريکا نيست و ميتوان اين تغيير لحن را در همان راستا ارزيابي کرد.
هر چند من همزمان با روي کار آمدن مدير جديد عنوان کرده بودم که احتمالا آقاي گروسي با آن نوع نگاه و صبغه سياسي، همراهي و همسويي بيشتري با سياستهاي ايالات متحده آمريکا و به خصوص اسرائيل در آژانس نسبت به يوکيو آمانو از خود نشان خواهد داد.
پس ديگر سه کشور اروپايي، سازمان ملل، آژانس بينالمللي انرژي اتمي و آنتونيو گوترش هيچ راه ديگري جز گام نهادن در مسير ايالات متحده آمريکا ندارند.
اکنون شرايط براي تشديد تنش به شدت مهياست، چون در پس ناکاميهاي دونالد ترامپ، هم در مواجهه با ويروس کرونا و هم در در خصوص اعتراضات گسترده ايالات متحده آمريکا به واسطه قتل جورج فلويد، وي اکنون ديگر چيزي براي باختن ندارد؛ لذا سياستي را پيش خواهد گرفت که فضاي تنش را به شدت راديکال خواهد کرد و هرچه به زمان برگزاري انتخابات سوم نوامبر نزديک شويم، اين راديکاليسم در فضاي ديپلماتيک و امنيتي بين دو طرف بيشتر و پررنگتر خواهد شد.