احسان شریعتی: به عنوان نوشریعتی باید ناقد شریعتی باشم و هستم
فرزند علی شریعتی گفت: کسی که شریعتی را متهم میکند که از او یک روحانیسالاری بیرون میآید، هیچگونه درکی از ادبیاتی که او به وجود آورده و نقد این پدیده ندارد. در رابطه با شریعتی و نوشریعتی، یکی از کارها نقد شریعتی است.
به گزارش ایصال نیوز، احسان شریعتی در گفتگو با اعتمادآنلاین گفت: ما در مورد نسل جوان این مشکل را داریم که هر چه میگذرد، این شکاف نسلی بیشتر میشود و متولدین دهههای جدید، از گذشته بیشتر بریده میشوند و ممکن است خطر انقطاع حافظه تاریخی و تکرار اشتباهات گذشته دوباره پیش بیاید و این معضل اصلی ما است. پرسیدید که آیا فرزندان ما آثار پدرانمان را میخوانند و آن تجربه منتقل میشود؟ این مشکل اصلی ما است برای انتقال حافظه تاریخی و تجاربی که گفتیم و نقدهایی که هست. در رابطه با شریعتی و نوشریعتی، یکی از کارها نقد شریعتی است.
وی گفت: دوران از سرگیری همهچیز فرارسیده،از نظر معرفتشناسی دوره ما با دوره دکتر شریعتی فرق کرده است .نقل قولهای طنزآمیز همه منفی نیست و در بسیاری از آنها ذوق و هنر هم هست، بنابراین این هم نوعی ارتباط برقرار کردن با دکتر شریعتی است.
فرزند دکتر شریعتی ادامه داد: در سیاست همیشه بدتر ممکن است، اما این دلیل نمیشود که ما اعتراض و نقد وضع موجود نکنیم و محافظهکار شویم ، کسی که شریعتی را متهم میکند که از او یک روحانیسالاری بیرون میآید، هیچگونه درکی از ادبیاتی که او به وجود آورده و نقد این پدیده، پیش از اینکه این پدیده به قدرت برسد، ندارد، برداشت دکتر شریعتی خیلی ساده است؛ همانطورکه خودش میگفت، اندیشهای است ضد زر و زور و تزویر. معتقدم برداشتهایی صد و هشتاد درجه ضد آنچه شریعتی میگفته، در جامعه به وجود آمده است، شریعتی همیشه از نهضت حرف میزده و نمیشود همیشه در آن بود ،من باید طرفدار حقیقت باشم و به عنوان نوشریعتی باید ناقد شریعتی باشم و هستم. رابطه ما با دکتر شریعتی از روز اول رابطه شاگرد و استادی بود،ما با شریعتی گفتوگو داریم، چرا که شریعتی هم با خودش گفتگو دارد. اگر شریعتی با انقلابیون و تعهد مواجه بود و به تعبیری میگفتند در آن دوره یک آدم سنتی را به مجاهد و چریک بدل میکردند، الان در این دوره، بر عکس آن اتفاق میافتد، یعنی یک مجاهد و چریک را میگیرند و او را تبدیل به یک آدم بیخیال دموکرات میکنند آخرین پیام و آموزهای که از شریعتی میتوانیم بیاموزیم، همان بحث آزادی، عدالت و معنویت است که خود اینها را ما در عمل و در موقعیت فعلی بازتعریف میکنیم ما باید بر خلاف آغاز انقلاب، بر شعارهای خیلی عینی و عملی علمی و ممکن تاکید کنیم، از خیلی کوچک شروع کنیم؛ مثل همین پرونده متروپل اگر ما پدران فکری چون شریعتیها و مصدقها را بشناسیم این سوءبرداشتهای تئوکراتیک و دیکتاتوری از آن بیرون نمیآید.