عبدالله ناصری: اصلاحطلبان به جای تصاحب کرسیهای قدرت بايد به فکر مردم و جامعه باشند
یک فعال سیاسی اصلاح طلب میگوید: اصلاحطلبان به جاي فکر کردن به تصاحب کرسيهاي قدرت بايد به فکر مردم و جامعه باشند. کنشگريها بايد در راستاي جامعه تنظيم شود. بايد بر روي اميد جوانان و دانشجويان سرمايهگذاري شود و اهداف بلندمدت براي آنها ترسيم کرد.
علیرضا پورحسین: این روزها تحلیلهای متعددی در مورد انتخابات مجلس شورای اسلامی و مقوله تایید صلاحیتها و رقابتهای جناحی و میزان مشارکت در انتخابات مورد بحث است. امری که پس از اعلام نتایج افراد تایید صلاحیت شده از سوی شورای نگهبان داغتر شد.
با توجه به اینکه فاصله میان دولت و مردم زیاد شده است، نمیتوان به راحتی مردم را به رای دادن ترغیب کرد زیرا عملا مردم در آبانماه مشاهده کردند که مجلس به نهادی تبدیل شده که جایگاه خود را از دست داده است.
در این میان برخی تحلیلگران بر این باورند که رد صلاحیتهای گسترده به نفع جبهه اصلاحات شد و قابل پیشبینی است که جریان اصلاحات کرسیهای کمی را در مجلس از آن خود میکند.
نکتهای که حائز اهمیت است این است که پس از حوادث آبانماه کار برای اینکه مردم را به سمت صندوقهای رای سوق دهیم بسیار سخت شده است بنابراین این کاری که شورای نگهبان در حق اصلاحطلبان کرد و غالب آنها را رد صلاحیت کرد با وجود اینکه یک عمل غیرمنطقی و غیرقانونی و خلاف عرف جامعه و کشور است اما این عمل نهایت لطفی بود که میتوانستند در حق اصلاحطلبان انجام دهند.
این امر به شرطی کاملا تحقق مییابد که شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان از آن بهترین بهره را ببرد و در شهرهای بزرگ و مراکز استانها لیست ندهد و از این فرصت بهترین بهره را برای بازسازی جبهه اصلاحات ببرد. این فرصت باید غنیمت شمرده شود و تمامی اصلاحطلبان از آن برای پیوند دوباره با جامعه و مردم بهره گیرند.
اصلاحات باید در این زمان ایجاد شده شکاف بین خود و مردم را از بین ببرد و با رویکردی مناسب به حیات سیاسی خود ادامه دهد.
در راستای بررسی اینگونه گفتهها و تحلیلها و همچنین ارزیابی آینده سیاسی کشور، گفتوگویی با عبدالله ناصری، مشاور ریاست دولت اصلاحات داشته ایم که در ادامه میخوانید.
ارزيابي شما از رد صلاحيت نيروهاي اصلاحطلب چيست؟
در بخشهايي از مديريت کشور نشانهاي از درايت مشاهده نميشود. در روزهاي گذشته شاهد بوديم به واسطه ترور سپهبد سليماني يک انسجام ملي فارغ از گرايشهاي سياسي و تفکرات به وجود آمده بود و جامعه را يکپارچه کرده بود که متاسفانه جان باختن هموطنان در کرمان و سقوط هواپيما در تهران اين سرمايه اجتماعي گرانقدر را از بين برد و عملا چند پارگي دوباره بر کشور حاکم شد. باورم اين بود در اين برهه زماني حساس به واسطه مساله تاييد صلاحيتها وضعيت جامعه بازسازي ميشود اما با اعلام نتايج تاييد صلاحيتها مشخص شد که مسير همان مسير قبلي است و هيچاصلاحي در رويکردها و سياستها بهوجود نيامده است. سياستگذاران گويا حاضر نيستند تحت هيچشرايطي سياستهاي خود را تغيير دهند و اندکي مصلحت انديشي در اين زمينه داشته باشند.
جبهه اصلاحات در قبال اين رد صلاحيتها چه سياستي بايد در پيش گيرد؟
تحليل من اين است که رد صلاحيتهاي گسترده به نفع جبهه اصلاحات شد و قابل پيشبيني است که جريان اصلاحات کرسيهاي کمي را در مجلس از آن خود ميکند. نکتهاي که حائز اهميت است اين است که پس از حوادث آبانماه کار براي اينکه مردم را به سمت صندوقهاي راي سوق دهيم بسيار سخت شده است بنابراين اين کاري که در حق اصلاحطلبان صورت گرفت و غالب آنها رد صلاحيت شدند، با وجود اينکه يک عمل غيرمنطقي و غيرقانوني و خلاف عرف جامعه و کشور است، اما معتقدم اين عمل نهايت لطفي بود که ميتوانست در حق اصلاحطلبان انجام دهد. اين امر به شرطي کاملا تحقق مييابد که شوراي سياستگذاري اصلاحطلبان از آن بهترين بهره را ببرد و در شهرهاي بزرگ و مراکز استانها ليست ندهد و از اين فرصت بهترين بهره را براي بازسازي جبهه اصلاحات ببرد. اين فرصت بايد غنيمت شمرده شود و تمامي اصلاحطلبان از آن براي پيوند دوباره با جامعه و مردم بهره گيرند. اصلاحات بايد در اين زمان ايجاد شده شکاف بين خود و مردم را از بين ببرد و با رويکردي مناسب به حيات سياسي خود ادامه دهد.
نقش دولت در اين رد صلاحيتها چه بود؟
در برخي قسمتهاي دولت يک همسويي آگاهانه و يا ناآگاهانه با برخي جريانات مقابل وجود دارد و اين مساله که برخي اصلاحطلبان در همان مرحله اول توسط هياتهاي اجرائي رد صلاحيت شدند در گذشته نيز سابقه داشته است بهنحوي که رئيسجمهوري پس از ديماه 96 عملا در مقابل حاميان اجتماعي و بخش وسيعي از رايدهندگان قرار گرفت و بسياري از مواضع ايشان همسو با جريان رقيب اصلاحات شد و کاملا با متحدان خود زاويه گرفت. اين امر از ابتدا نيز قابل رصد بود اما کمتر به چشم ميآمد. براي مثال يک وزير اصولگرا را در وزارتخانه حساس کشور به کار گرفت و مسبب آن شد تا هياتهاي اجرائي نيز سياستي همسوي شوراي نگهبان در پيش گيرند.
جبهه اصلاحات با چه رويکردي ميتواند در انتخابات پيش رو موفقتر ظاهر شود؟
با توجه به اينکه فاصله ميان مردم و مسئولان زياد شده، نميتوان به راحتي مردم را به راي دادن ترغيب کرد زيرا مردم در آبانماه مشاهده کردند که مجلس به نهادي تبديل شده است که جايگاه خود را از دست داده است، بنابراين حجت بر اصلاحات تمام شده است و نبايد در مراکزي که نيروي باکيفيت تاييد صلاحيت نشده عملا در انتخابات شرکت کنيم و با اين اقدام به پيماني که با ملت و مردم بستهاند پايبند خواهند بود و رساندن نيروي محدود و کم اما با کيفيت و موثر به مجلس ميتواند يک پيروزي براي جريان اصلاحطلبان تلقي شود.
تاثير اين انتخابات بر سياست خارجي کشور چه ميتواند باشد؟
بايد اين مساله را مورد توجه قرار داد که مهمترين چالش تمام جريانها و مسئولان در زمان حال بحث اقتصادي و معيشت مردم و جامعه است. لذا مسئولان و تمام جريانها بايد تلاش کنند تا برجام حفظ شود و پرونده ايران دوباره به شوراي امنيت بازنگردد. نبايد بهگونهاي رفتار کنيم که کشورهاي خارجي از عدم اتحاد ما سوءاستفاده کنند و عليه ما متحد شوند و کشور در تنگنايي سختتر قرار گيرد. بايد با قدرتهاي اصلي جهان از طريق مذاکره اختلافات را حل کنيم تا بتوان به وضعيت اقتصاد و معيشت مردم سر و سامان دهيم و اين مساله زماني ميتواند پر قدرتتر باشد که يک اتحاد وجود داشته باشد و نظر آحاد مردم به جهانيان منتقل شود و همه جناحها به رسميت شناخته شوند و در انتخابات اجازه فعاليت نيز به آنها داده شود. با اين رويکرد ميتوان سايه جنگ رواني شديد را از کشور دور کرد. در غيراين صورت ممکن است شرايط بحرانيتر شود. بايد توجه کرد که شرايط بحراني را در چند وقت اخير به خوبي مديريت نکرديم پس نبايد در اين شرايط سخت بهدنبال بحراني کردن اوضاع کشور باشيم.
پيشبيني شما در مورد مجلس آينده چيست؟
مقولهاي که کاملا مشخص است اين است که جايگاه اصلاحطلبان در مجلس بعدي تضعيف خواهد شد. اين امر به آن علت است که اصلاحطلبان به جاي اينکه در اين مدتي که برخي مسئوليتها را بر عهده داشتند به جاي اينکه سرمايه اجتماعي براي خود ايجاد کنند بيشتر هزينه ايجاد کردند. بنابراين زماني که جايگاه آنها در مجلس آينده تضعيف ميشود، قاعدتا نقش به مراتب کمرنگتري نيز خواهند داشت و نميتوانند کار خاصي در مجلس انجام دهند. در ساير حوزهها اصلاحطلبان بايد با دقت عمل کنند و افراد پاکدست و مورد اعتماد اين جريان را معرفي کنند و به هر کسي در اين زمينه اعتماد نکنند. مقوله ديگري که کاملا مشخص است اين است که مجلس آينده در اختيار جريان مقابل خواهد بود به علت اينکه تمام راه را براي آنها هموار شده است. باتوجه به نيروسازي شهردار سابق و ايجاد پايگاههاي گسترده اجتماعي و اقتصادي در سطح کشور به احتمال فراوان نيروهاي حامي ايشان مجلس آينده را در اختيار خواهد گرفت و اکثريت همسو با ايشان خواهد بود. ايشان توانسته اين نيروسازي را انجام دهد و در زمان حال نيز از آن استفاده خواهد کرد.
چه سياست غلطي سبب شد تا اصلاحطلبان در مجلس هم تاثيرگذار نباشند و هم رد صلاحيت شوند؟
اصلاحطلبان به جاي فکر کردن به تصاحب کرسيهاي قدرت بايد به فکر مردم و جامعه باشند. کنشگريها بايد در راستاي جامعه تنظيم شود. بايد بر روي اميد جوانان و دانشجويان سرمايهگذاري شود و اهداف بلندمدت براي آنها ترسيم کرد. نمايندگاني که به هر دليلي از مجلس بعدي محروم شدند بايد به ميان مردم و جامعه بيايند و کنشگري و تاثير خود را بهصورت مستقيم بر جامعه و مردم بگذارند و در ميان آنها حاضر شوند و به آگاهسازي بپردازند. اين اقدام هزينه دارد و اگر اصلاحات قصد دارد تا اشتباه خود را جبران کند بايد اين هزينه را بپردازد. اميدوار هستم نمايندگان مجلسي که شجاعانه در مجلس از حق مردم دفاع ميکردند در آينده نيز همين مواضع خود را حفظ کنند. نبايد اين نمايندگان خانه نشين شوند و عرصه سياست را ترک کنند اين بزرگترين آسيبي است که ميتواند بر جريان اصلاحات وارد شود.
در اين شرايط چه راهکاري توصيه ميشود؟
پيشبيني من اين است که بخشهايي مسير خود را همچون گذشته ادامه ميدهند و در سياستهاي خود تجديدنظر نميکنند. جامعه مدني خوشبختانه آگاه شده است و بايد همين مسير را ادامه دهد تا کشور در مسير توسعه قرار گيرد. من به آينده کشور خوشبين هستم اما بهنظر ميرسد آيندهاي خوب اما پرهزينه در انتظار کشور است. قطعا تنها راه موفقيت روشنگري و اصلاحگري است. معتقد هستم که اين گفتمان و اين جرياني که امروز فضاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي کشور را در بر گرفته است آينده خوبي در انتظارش است و به توسعه کشور ختم ميشود. بايد توجه کرد که جريان رقيب نيز در اين راستا قطعا کارشکني خواهد کرد.
انتخابات مجلس جاري چه تاثيري بر انتخابات آينده رياست جمهوري خواهد گذاشت؟
جريان اصولگرا بهنظر ميرسد که از همين روزها به فکر انتخابات 1400 است و از همين امروز براي آن انتخابات نيز برنامه دارد تا مواضع خود را نيز در دولت تثبيت کند و به همين دليل بهدنبال اين هستند تا در ابتدا اکثر کرسيهاي مجلس را تصاحب کنند. اصلاحطلبان بايد در يک سال و نيم آينده يک برنامه جدي و جامع براي نجات ايران داشته باشند و آن را در بهترين شکل ممکن تدوين کنند و يک راهکار جامع براي کشور ارائه دهند که يک نسخه ملموس براي برون رفت از بحران باشد. حتي اگر لازم باشد اصلاحطلبان بايد يک هياتي جهت تجديدنظر در قانون اساسي تشکيل دهند که کاملا قابل دفاع باشد و اين امر نيز به معناي تغيير ساختار نيست. اين راهکار است که ميتواند جامعه را به آينده اميدوار کند و جريان اصلاحات را در انتخابات رياست جمهوري بعدي موفقتر کند. اين فعاليتها بايد به افکار عمومي نشان داده شود و نظرات آنها را نيز در اين رابطه دانست و تاثير داد. مردم ديگر کاملا با تجربه هستند و ديگر بين بد و بدتر برايشان معني ندارد. بنابراين ائتلاف ديگر جواب نخواهد داد. ما اين سياست را در انتخابات گذشته مجلس در پيش گرفتيم اما متاسفانه جواب نداد و وضعيت مجلس بدتر از گذشته شد. اصلاحات بايد بهدنبال نمايندگان مستقل و پاک دست باشد و مقوله بد و بدتر را از دستور کار حذف کند. از اين پس ائتلاف با هيچ جرياني به نفع جريان اصلاحات نيست و عملا منجر به بدنامي و شکست اين جريان خواهد شد.