احسان محمدی در صفحۀ اینستاگرام خود نوشت:
اگر «کلیسای نتردام» در ایران بود و میسوخت، ابتدا در شبکههای مجازی خبر منتشر میشد. بعد از چند بار تأیید و تکذیب با انتشار فیلم و عکس همه از آن خبردار میشدند. تلویزیون در ابتدا سکوت میکرد. بعد وقتی که خبر را «همه» شنیدند، خبر کوتاهی در این مورد زیرنویس میشد. به سرعت جوکهایی در مورد این ماجرا ساخته میشد. از جمله کلیپ نقی معمولی که می گوید: «من دارم به قهقرا میرم؛ فقط بذارید برم من!» شابعات شکل میگرفت: «کار خودشونه! میخوان ما گرونی پیاز یادمون بره»!، «میگن عملیات تروریستی بوده»، «دروغه! این فیلم مال ایران نیست»، «زیر کلیسا یه نیروگاه هسته ای بوده». بعضی سلبریتیها پستهایی در صفحات اینستاگرام میگذاشتند که مضمون مشترک همه آنها این بود:«هیچ جای دنیا این اتفاق نمیافتد و ما خیلی بدبختیم که در ایران زندگی میکنیم». رسانههای اصولگرا این اتفاق را به برجام ربط میدادند و مینوشتند از بیکفایتی دولت است وگرنه اگر کاندیدای ما رئیس جمهور شده بود الان آتش، گلستان میشد. چندشبکه ماهوارهای ویدئوهایی از زمان ساخت این مکان پخش میکردند و نشان میدادند که در آن زمان تمام اقدامات ایمنی رعایت شده بود و این تقصیر حکومت است که یکی از آثار ملی را به عمد سوزانده. مسئولان دستهدسته به صحنه میرفتند، با لباس آتشنشانی جلوی دوربینها شلنگ به دست عکس میگرفتند. ظریف در توئیتی مینوشت این ماجرا تقصیر ترامپ است و دوباره میسازیمت! رسانههای اصلاحطلب به سرعت کشف میکردند که در زمان احمدینژاد کپسولهای اطفای حریق فروختهشده و با آن دلار خریدهاند. عدهای از مردم جلوی کلیسا جمع می شدند، سلفی میگرفتند و مانع از کار تیم آتش نشانی میشدند. یک مسئول میگفت ما امکانات نداریم و مردم باید برای خاموش کردن آتش کمک کنند. عکسهایی از آتشنشانان، نیروهای امدادی و هلالاحمر منشتر میشد که فقط گریه میکردند. عدهای به سپاه حمله میکردند، عدهای به تشکل های مردم نهاد یورش می بردند که در حال جمع آوری کمک برای خاموش کردن آتش هستند، گروهی با انتشار عکس های جگرخراش و سوزنامه به همه حمله میکردند و مینوشتند: من میدونم ما موفق نمیشم ... همهمون میمیرم و هیچی فایده نداره! در نهایت ساختمان میسوخت و فرو میریخت. مجلس فوری کمیته تحقیق و تفحص تشکیل میداد و اعلام میکرد در عرض یک هفته متهمین شناسایی و معرفی میشوند. یک هفته بعد همه چیز از یاد میرفت!
* روزنامه نگار