به نظر می رسد آمریکا اکنون یک طرح دارد و آن سهمیه بندی منطقه ای است. تقسیم وظایف بین قدرتهای جهانی برای مقابله با ایران و شریک شدن آنها در منافع حاصل از تضعیف و شکست ایران بر مبنای میزان همکاری در مقابله با ایران، مهمترین راهبرد فعلی امریکاست.
دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده امریکا در حالی به انتخابات ریاست جمهوری چهار سال دوم نزدیک می شود که با هرج و مرج سیاسی ایجاد شده توسط آمریکا در جهان،ساختار دموکراسی که در دنیای مدرن امروز شعارش را بر محور مقبولیت، شایستگی و کاردانی مطرح می کردند در مرحله عمل رنگ باخته و روز به روز معنای خود را از دست داده است.
به نظر دموکراسی خواسته بشریت و گمشده دیروز و امروز جهان است و در زندگی پیچیده امروز، دموکراسی تنها در صورتی قوام می گیرد که افراد کارآمد در جایگاهی شایسته قرار گیرند و با تکیه بر دانش و تجربه به وظایف خود عمل کنند. امری که سران غرب کاملا به آن بی توجه و از آن فرسنگ ها دور هستند. سخن گفتن از دموکراسی، صلح و آزادی، سخن حقی است که البته سران غرب برای تسلط بیشتر بر منابع کشورها و غارت ثروت های جهان سوم از آن استفاده ابزاری کرده اند و سود برده اند.
ایجاد تفرقه و درگیر کردن کشورهای در حال توسعه و جهان سوم در اختلافات مرزی و شعله ور ساختن جنگهای ناشی از رقابتهای کور سیاسی و اختلافات قومی-مذهبی از جمله در فلسطین، لبنان، عراق، یمن، کشمیر، لیبی، افغانستان و سوریه همه نشانه های بارز دفن شدن شعار دموکراسی،صلح و آزادی در زیر خروارها خاکستر باقی مانده از آتش کینه و جنگ است. نتیجه این همه خباثت و نیرنگ قدرتهای بزرگ، نه تنها موجب رونق اقتصاد غرب و کارخانه های تسلیحاتی آنان بوده بلکه نا امنی، انهدام زیرساختها و غارت منابع کشورهای منطقه را نیز در پی داشته است! و مهمتر اینکه آمال و آرمانهای پاک انسانیت را به تاراج برده است.
در این میان کشور ایران تنها کشوری بوده است که تاکنون با پرداخت هزینه های بسیار سنگین در برابر خودکامگی و استکبار غرب سر خم نکرده است. ایران طی چهل سال بسیاری از معادلات جهان استکبار را بهم ریخته است، اگرچه با تحریم و تحمیل جنگ و صدها توطئه بزرگ و کوچک، مقابله کرده است، اما ایران، امروز فولاد آبدیده ای شده است که از تلاطم طوفان تحریم و فشار حداکثری نیز سربلند بیرون خواهد آمد، مشروط بر آن که خود را در دام تفرقه داخلی و فساد سیستمی گرفتار نکند.
روی کار آمدن ترامپ در امریکا و استحکام قدرت پوتین در روسیه و در پی آن قدرت گرفتن بوریس جانسون در انگلیس و آماده شدن مکرون در فرانسه برای مشارکت فعال در بحرانهای منطقه ای، جهان امروز را با چالشی بزرگ روبرو کرده است و آن این است که منادیان دموکراسی و صلح و آزادی در عمل چه تقسیم کاری را بعهده گرفته اند؟ چالش مهم این است که بلوک غرب و روسیه با خارج شدن از رقابت سنتی، اکنون بر سر تقسیم وظایف و سهمیه بندی منافع و منابع موجود در منطقه چگونه به تفاهم مشترک می رسند!
در دو سال گذشته تمام تلاش تیم ترامپ این بوده که به جامعه جهانی و غرب و روسیه چنین القا کند که ایران علت العلل همه مشکلات منطقه است و برای مقابله با ایران باید کاری کرد. آمریکا که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران منافع خود در منطقه را در تهدید و خطر دید در طی سالیان گذشته هرچه در چنته داشت رو کرد اما موفق به مهار ایران نشد. برعکس جهان اسلام بیدارتر و هوشیارتر شد، مقاومت اسلامی از فلسطین تا عراق و سوریه و یمن شکل گرفت و روز به روز قدرت آمریکا و اسرائیل در منطقه تضعیف شد و ابهت آمریکا در جهان اسلام شکسته شد.
با روی کار آمدن ترامپ و خارج شدن از برجام و به خدمت گرفته شدن ثروت حکام منطقه برای خارج کردن ایران از معادلات منطقه، ترامپ اکنون دست به قمار خطرناکی زده است تا شاید ملت ایران را به تسلیم بکشاند. آمریکا اکنون یک طرح دارد و آن «سهمیه بندی مرحله ای» است. تقسیم وظایف بین قدرتهای جهانی برای مقابله با ایران و شریک شدن آنها در منافع حاصل از تضعیف و شکست ایران بر مبنای میزان همکاری در مقابله با ایران، مهمترین راهبرد فعلی امریکاست.
به نظر می رسد بر اساس راهبرد آمریکا، هریک از کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه، روسیه و چند کشور جهانی و منطقه ای دیگر باید در مقابله با ایران سهم خود را در هر مرحله ادا کرده و بر این اساس به میزان مشارکت و همراهی با آمریکا، از منافع حاصله، سهمیه خود را اخذ خواهند کرد.
اقدام آمریکا در اعلام «طرح معامله قرن» افزایش حضور نظامی در خلیج فارس و دریای عمان، تشکیل نیروی حفاظت از کشتیرانی و امنیت دریایی و دعوت به مشارکت و همراهی دیگر کشورها تنها نمونه هایی از این «سهمیه بندی ترامپی» است.
افزایش محسوس همکاری های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و روسیه با آمریکا و فرانسه و انگلیس طی ماههای اخیر، مشارکت فعال امانوئل مکرون در نقش پلیس خوب برای مذاکره با ایران، ترغیب روسیه به فشار بر ایران در مورد کاهش حضور ایران در سوریه و عدم پاسخ به حملات رژیم صهیونیستی، تلاش برای محکومیت ایران در سازمانهای حقوق بشری و تشدید تحریم و حصر اقتصادی ایران، همه از علائم مشارکت و همراهی بلوک غرب در این طرح راهبردی ترامپ برای مهار ایران است.
تشکیل اجلاس های امنیتی دفاعی در منطقه، اجلاس آتی امنیتی دفاعی فرانسه و روسیه با موضوعیت ایران در آینده نزدیک نیز نشانه هایی از این طرح راهبردی آمریکا علیه ایران است.
البته این شیوه سهیم کردن دیگران و سهمیه بندی ترامپی یک دستاورد دیگر هم برای ترامپ دارد و آن اینکه اگر ملت ایران اسلامی در برابر این همه فشار و تحریم و تهدید تسلیم نشد و با صبر راهبردی و مقاومت هوشمندانه، مانند دفاع قدس پیروز میدان شد، که به یاری خدا، همت و اتحاد مردم و تدبیر و درایت مسئولان اینچنین خواهد شد، آنگاه ترامپ هزینه شکست را بر دوش همه متحدین انداخته و به تنهایی طبعات و هزینه های سنگین شکست در برابر ایران را پرداخت نخواهد کرد. ترامپ مخ اقتصادی قوی دارد و به سود و زیان هر حرکتش فکر می کند!
به هرحال هوشمندی و تدبیر ایرانیان با دیپلماسی و مقاومت دفاعی حداکثری، تمامی اقدامات و حرکات بازیگران منطقه ای و جهانی را رصد می کند و متناسب با عملکرد هریک از قدرتهای جهانی مسیر خود را تا شکست رویای شیطانی ترامپ ادامه خواهد داد.
*روزنامه نگار - عضو شورای سردبیری ایصال
انتهای پیام/*