دولتمردان در حکمروایی شایستگان، هر روز و هر سال عملکرد خود را ارزیابی می کنند و با پایش پندار، گفتار و رفتار خود و سنجش به موقع و درستِ افکار عمومی، قبل از اینکه مشکل تبدیل به معضل شود چاره سازی می کنند.
امروزه اهمیت نظام حکمروایی سازنده و شایسته در تعالی، رشد و توسعه کشور و ایجاد رفاه همه جانبه برای مردم، بر هیچکسی پوشیده نیست. عزم و اراده حقیقی برای تقویت جمهوریت و بالندگی روزافزونِ شاخص های مردم سالاری مبتنی بر حفظ کرامت انسانی از مسیر حکمروایی شایستگان و رعایت دقیق و کامل حقوق شهروندی امکانپذیر است.
در این راه، شالوده اصلی، اصول قانون اساسی و رمز تحقق آن، داشتنِ پندارِ درست، صداقت در گفتار و اراده در عمل است. در حکمروایی شایستگان، که اداره کشور به دست دولت و ملت است، هم نقشه راه مشخص است و هم اراده بر انجام کار.
حکمران در عمل نه سستی دارد و نه پنهان کاری، نه تکبر دارد و نه تعصب، از منتقدان با روی باز استقبال می کند و کاستی ها را بدون پنهان کاری با مردم در میان می نهد و برای بهبود و اصلاح امور، لحظه ای درنگ نمی کند.
در حکمروایی شایستگان، شایسته سالاری اصل است و حکمران همیشه به نفع مصالح و حقوق مردم، مدام در تلاش برای اصلاح است و بر این نکته کاملا واقف است که واگذاشتن مردم در مشکلات و بازی با کلمات، خلافِ جوهرهٔ جمهوریت است و عدول از عدالت و کرامت انسانی نه تنها اقتدار نمی آورد، بلکه ویرانگر و اعتمادسوز است و در نهایت دیر یا زود، دین و دنیای مردم را به باد می دهد.
در حکمروایی شایستگان ادب،اخلاق و عملگرایی حرف اول را می زند، بار معنایی کلمات عوض نمی شود، وعده نسیه داده نمی شود، ارادهٔ باطل از سخنِ حق صادر نمی شود و در یک کلام رفتار پوپولیستی حاکم نمی شود.
ساختارشکنی هایی که رفتارهای پوپولیستی بر نظام حکمروایی تحمیل می کند، آن چنان خسارت بار است که آه از نهاد دلسوزان، اندیشمندان و آگاهان به امور در می آورد.
نمادِ کشورداری در هر کشوری دولت است. این تشکیلات پرقدرت زمانی که فاقد ابزارهای حکمروایی باشد هرچند محبوبیت هم داشته باشد، موفقیتی کسب نخواهد کرد، زیرا تحقق هر اراده یا سیاستی ابزار اجرایی می خواهد و ناشیانه خواهد بود اگر دولتمردانی با اینکه بدانند اختیارات کافی ندارند پای در عرصه حکمروایی گذارند، اگر هم چنین کنند نتیجه اش سقوط اخلاقی و گرفتار شدن در دام ناکارآمدی است.
در حقیقت این دولت است که وامدار مردم و ظرف تحقق اراده ملت است و هر ملتی ارزشها و اهدافی دارد که تلاش میکند مسیر تحقق این ارزشها و اهداف را در دولت برگزیده خود و قوانین مرتبط با آن جستجو کند. تامین رفاه عامه و اجرای قانون نیازمند وجود قدرت حکمروایی و توانایی إعمال آن قدرت است.
بی شک در حکمروایی شایستگان، غفلت از خواست جمعی مردم و عدم تامین سطح رفاه شهروندان خطایی نابخشودنی و خسارتی ساختارشکن است. دولت برآمده از دل مردم دائماً نیازمند ارزیابی هوشمندانه و بازآرایی متکی به حفظ حقوق شهروندی و پذیرش همه جانبه خردِ جمعی است.
در حکمروایی شایستگان، به هر نحله و گروهی از جامعه که بتواند بهنگام و به درستی نواقص و کاستی ها را بشناسد و با نقد سازنده نوری بر تاریکی ها و کژی ها بیافکند، پاداشِ اجابت داده می شود. منتقدان، هیچ حزن و اندوهی از تبعات بعدی اعلام نظر خود ندارند و برای فردایشان منتظر عقابی نیستد.
حکمرانِ شایسته هیچگاه به خلع سلاح اندیشه های منتقد متوسل نمی شود و اولین خطا و فسادِ خود را آخرین خطا می داند و پویایی و سلامت نهاد قدرت را بر هر امر مهم دیگری ترجیح می دهد،شهامت عذرخواهی کردن به پیشگاه مردم را دارد و هیچ مصلحتی را بالاتر از رفاه و رضایتمندی مردم در نظر ندارد.
در یک نظام مردمسالار واقعی، حکمروایی یعنی بهرهگیری صحیح از قدرت مبتنی بر قانون به منظور تحقق خواست و اراده مردم و تامین امنیت و آرامش شهروندان. هر شخص یا گروه حکمران برای نحوه اعمال قدرت در جهت اجرای قانون باید با ایده ای روشن، با ابزار لازم، و در کمال مسئولیت پذیری عمل کند.
زنجیره حکمروایی شایستگان، بدون اختیارات و ابزار کامل در عمل کارائی نخواهد داشت. نگاه جزیره ای به حکمروایی و تقسیم حاکمیت به دو بخش کارآمد و ناکارآمد بزرگترین ستم به حاکمیت صالحان و مردم است. در حکمروایی شایستگان، نقائص و مشکلات را نه به گردن مردم می اندازند و نه با فرافکنی آنرا محدود به بخشی از حاکمیت می کنند. با کوچکترین اجحاف به ملک و ملت، کلِ حاکمیت را مسئول می دانند و فرار از مسئولیت را برای هیچیک از ارکان قدرت مجاز نمی دارند. درست از همین نقطه است که در حکمروایی شایستگان، مسیر بروز فساد گرفته می شود!
دولت در حکمروایی صالحان، نبض جامعه را مدام رصد می کند و متناسب با آن نتیجه اقدامات خود را راستی آزمایی می کند. در چنین بستری، دولت اگر ارکان جامعه را در آرامش و رفاه نسبی دید و سطح رضایتمندی عامه را مثبت ارزیابی کرد می تواند ادعا کند که مسیر حکمروایی را درست می پیماید.
چنین حکمرانی با شایستگی، هر روز و هر لحظه میزان رضایتمندی معلمان جامعه اش را رصد می کند، از معیشت کارگران و تلاشگران جامعه باخبر است، از گرفتاری سالمندان و بازنشستگان جامعه در تب و تاب است، ظلم بر احدی از مردم را تحمل نمی کند و بر جفای به مردم، لحظه ای درنگ ندارد. در حکمروایی شایستگان، حاکمیت هرگز و هرگز گرفتاری اکثریت جامعه در تلاطم فقر و گرانی را توجیه نمی کند بلکه بدون درنگ با همراهی همه ارکان و مردم با تدبیر و به فوریت چاره سازی می کند.
در حکمروایی شایستگان و صالحان، پنهان شدن پشت واژه های مقدس وجود ندارد و به چیزی جز رضایتمندی عامه و اعتلای اقتدار مردم نمی اندیشند. آنچه مقدس است کرامت انسانی و حقوق عامه است. حکمروایان اقتدار خود را در گرو اقتدار مردمِ خود می بینند و به آزادی و کرامت انسانی ارج می نهند و اقتدار خود را در رفاه و امنیت و آزادی مردم می بینند.
در حکمروایی شایستگان، آزاداندیشی، قانونمداری، رفاه عامه، احساس شادی و امنیت همه جانبه، عدالت و مساوات و مسئولیت پذیری و آزادی بیان آحادِ جامعه، از اصلی ترین پایه های حاکمیت ترسیم شده است.
دولتمردان در حکمروایی شایستگان، هر روز و هر سال عملکرد خود را ارزیابی می کنند، از تجدیدنظر در رفتار خود برای منفعت و مصلحت مردم ابائی ندارند، پایش پندار و گفتار و رفتار خود را کسر شأن خود نمی دانند. با ارزیابی و سنجش به موقع و درستِ افکار عمومی، قبل از اینکه مشکل تبدیل به معضل شود چاره سازی می کنند. پیش از آنکه معضل به بحران تبدیل شود آن را حل می کنند، و در بحران نیز مردم را رها نمی کنند. بحران آفرینان نه در حکمروائی شایستگان جایی دارند و نه در پیشگاه مردم احترامی.