ایصال نیوز - مصطفی امینی/ در زمانۀ غاصبان بد فرهنگ؛ غنچۀ های باغچۀ شهر رنگارنگ؛ چون حیات شهر در خطر دیدند؛ بر شکفتن گلبرگهاشان بخندیدند
دل کندن از جان چه سخت است؛ امّا نه برای پروانه های عاشقی که سوختن حول محور شمع را، ساخته شدن و ساختن می دانند. سخن از مجاهدانی ست که در راه خدا و برای حفظ وطن، جان شیرین و همۀ آرزوهایشان را تقدیم انقلاب اسلامی کردند.
سخن از اهالی ایمان است که دینشان از دنیایشان جلوتر بود، سخن از شهیدانیست که بی منّت، در هنگامۀ تهدید حیات وطن، خطر کردند و به همۀ آرزوها و تعلقات دنیوی شان پُشت پا زدند.
سخن از عاشقانیست که چون مِهر خمینی کبیر در دلهایشان نشست، عهد و پیمان نشکستند و جانانه بر سر پیمان ماندند!
چو زِ باغبان باغچه صفا دیدند
در وفای عهد خویش کوشیدند
نوجوان بودند، جوان بودند، ذهنی مملوء از رؤیاهای رنگارنگ داشتند، گل را دوست می داشتند و می بوئیدند، عاشق بودند، چشم انتظاری داشتند، آرزوهای بزرگی در دل داشتند، لابد می خواستند معلم، استاد دانشگاه، دکتر، خلبان، بنای ماهر، مکانیک زبردست، نانوای منصف، کارمند وظیفه شناس، قاضی عادل، ورزشکار حرفه ای، خبرنگار و عکاس، هنرمند، فرماندار، رئیس جمهور و رهبر شوند. دل بستۀ معشوقی بودند یا در اندیشۀ ازدواج و تشکیل خانواده و دیدن روی ماه فرزندانشان.
گر چه آرزو به دل بودند
یا هواخواه دنیای گل بودند
نوجوان، جوان، ز رؤیا پُر
عاشق شکفتن و حوری و گل
امّا، امتحان دشواری از راه رسید؛ فصل فصلِ آزمون بود! حیات ایران سربلند در خطر بود! دشمن تا بن دندان مسلح، آمده بوده تا نه فقط خمینی کبیر بلکه ایران پهناور را زمین بزند؛ فشار از هر سو، ایران انقلابی را در تنگنا گذاشته بود؛ همه آمده بودند تا انقلاب نوپای خمینی کبیر زمین بخورد، تا ایران پهناور تکه تکه شود، تا تهران، پایتخت ایران زمین، به ماه نرسیده، سقوط کند و فتح شود!
لیک، شهر، شهر آنان بود
بستر حیات باغچه ایران بود
فصل امتحان چو زِ ره رسد
آزمون است و درس و لحد
فصل، فصل دل کندن از آرزوها و تعلقات بود؛ فصل، فصل چشم بستن بر هر محاسبۀ مادی فردی بود، فصل، فصل احسان بود؛ فصل دل کندن از جان بود!
غنچه های مکتب ایمان
عاملان منطق و قرآن
دیده ها بستند و با احسان
در هوای حیات جاویدان
جان فدای سرزمینشان ایران
هشت سال با کمترین تجهیزات و ابتدایی ترین تسلیحات و فشرده ترین بازۀ زمانی آموزش های نظامی، در مقابل قدرت های جهان و عفلقیان معاصر، جانانه ایستادند؛ جای هر شهیدی را رزمنده ای تازه نفس می گرفت و جای آن رزمندۀ تازه نفسی که شهید می شد را رزمنده ای دیگر می گرفت.
ایرانیان جبهه های نبرد را خالی نکردند، هر خانواده ای را شهیدی بود و رزمنده ای بود و جانبازی و آزاده ای! ایرانیان، متحد و یکپارچه و جانانه ایستادند تا خاک به دشمن ندهند و عزت و استقلال و آزادی خویش را حفاظت و حراست کنند؛ «زن، زندگی، آزادی؛ مرد، میهن، آبادی» را ایرانیان در دفاع مقدس معنا کردند! آنزمان که مفاهیم رنگ و بوی حقیقی خودشان را می داد و جنگ ترکیبی بی امان و خیانت نفوذی های به ظاهر مومن، قدرت تشخیص ها را دچار تردیدهای رنگارنگ نمی کرد!
حالا امّا قریب به بیش از سه دهه -حدود سی و چهار سال- از آن ایام یکرنگی و حماسه و ایثار گذشته است؛ ایّام، ایّام پیشتازی دنیا از دین است و فصل، فصل آبادی دنیا و تحقق آرزوها و تلاش برای دست یافتن به خواسته های رنگارنگ است.
فصل، فصل جنگ ترکیبی است که دشمن، هوشمندانه، خیمه اش را در قلب قلب تهران می زند بی آنکه نیازی به فتح پایتخت داشته باشد! فصل، فصل جنگ اقتصادی و دیپلماتیک و نظامی پنهان و رسانه ای و فرهنگی و عقیدتی و سایبری توأمان است؛ فصل، فصل وارونه جلوه دادن حقایق است؛ فصل، فصل جولان نفوذی ها ست؛ فصل، فصلی ست که دشمن عملیات های ایذایی مختلف از آشوب و هرج و مرج گرفته تا امنیتی سازی جامعه و عملیات های کور و امثالهم را به خدمت می گیرد تا عملیات اصلی نابودی انقلاب اسلامی بدون هیچ مزاحمتی مراحل خود را با موفقیت طی کند! آری؛ بلعیده شدن انقلاب اسلامی و آرمان های متعالی اش توسط یک سرمایه داری نوکیسۀ وطنی پیرامونی وابسته و علاقه مند به مظاهر تمدنی غرب، و سپس هضم شدن این سرمایه داری نوکیسۀ وطنی پیرامونی در سرمایه داری جهانی به رهبری ایالات متحدۀ امریکا! عملیات استحاله و اضمحلال انقلاب اسلامی!
جنگ ترکیبی به شدت پیچیده که ایرانیان، پیش از این، چنین تجربۀ عملیاتی ای نداشته اند و احتمال ضربه پذیری و شکست شان، بسیار زیاد است!
براستی چه رمز و رازی نهفته است در ماندگاری و اثرگذاری نهضت شهدای گمنام؟!
وه که چه افتخاری ست، افتخار مأموریت احیای ارزش های انقلاب اسلامی؛ مأموریتی موفق و پر دستاورد که ویژۀ شهدای گمنام است!
آری؛ هفته ای که گذشت، هفتۀ شهدایی شهر شهیدان بود؛ استقبال گرم اهالی شهرستان نجف آباد از شهدای گمنام در دیماه سرد قرن نو، استقبالی کم نظیر بود! البته که همزمانی این استقبال با ایام بزرگداشت سالروز عروج عاشقانۀ سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را باید به فال نیک گرفت.
برگزاری مراسم سومین سالگرد شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی، آغازگر حماسۀ ماندگار هفتۀ شهدایی شهرستان شهیدان بود؛ مسجد جامع قبای ویلاشهر نجف آباد، پس از اقامۀ نماز و مغرب و عشای یکشنبه یازدهم دیماه هزار و چهارصد و یک، با حضور فرماندار ویژه شهرستان نجف آباد، فرماندهی انتظامی شهرستان نجف آباد، جمعی از فرماندهان نظامی این شهرستان، فرماندهی حوزه مقاومت بسیج امام علی، امام جمعۀ ویلاشهر و جمعی از خانوادۀ معظم شهدا و آحاد مردم، میزبان مراسم سومین سالگرد شهادت سپهبد قاسم سلیمانی بود؛ مراسمی که در آن، سرهنگ ایوب گرامی، معاون هماهنگ کننده فرماندهی انتظامی استان اصفهان، ضمن گرامیداشت یاد و خاطرۀ سردار دلها، به تبیین مسائل روز بویژه ابعاد جنگ ترکیبی دشمن پرداخت.
مراسم دیگری نیز به همین مناسبت، در مصلای امام خمینی شهر دهق، با حضور سردار محمدی فرمانده لشکر زرهی هشت نجف اشرف، سرهنگ نوابی فرمانده ناحیه مقاومت بسیج شهرستان نجف آباد، جمعی از فرماندهان ناحیۀ مقاومت بسیج نجف آباد، روحانیون معزز و فرماندهان پایگاه ها و مسئولان و اهالی بخش مهردشت نجف آباد برگزار شد که در آن مراسم نیز، سردار محمدی با سخنرانی ای، یاد و خاطرۀ حاج قاسم سلیمانی و رشادت هایش را گرامی داشت.
عصر دوشنبه، دوازدهم دیماه یکهزار و چهارصد و یک، مردم شهید پرور روستاهای رحمت آباد و فیلور و مردم شهید پرور شهر جوزدان، میزبان کاروان شهدای گمنام بودند. پس از آن، این کاروان فرهنگ ساز را مردم شهیدپرور یزدانشهر، امیرآباد و کهریزسنگ همراهی کردند.
تشییع شهدای گمنام در جوزدان نجف آباد
همان دوشنبه شب که مردم شهیدپرور یزدان شهر، امیرآباد و کهریزسنگ در حال تشییع شهدای گمنام و عزیز بودند، محفل شب شعر شهدایی، پس از نماز مغرب و عشاء، در یادمان شهید حججی برپا بود.
این محفل با ورود کاروان شهدای گمنام به یادمان شهید حججی، به محفل اُنس با شهدا متصل شد و تا صبح سه شنبه این محفل اُنس ادامه داشت. پخش مستقیم تلویزیونی این محفل اُنس نیز گرمای این آیین احیاگر را به خانه های مردم استان اصفهان رساند و بسیاری از شهروندان نجف آبادی و سایر هم استانی ها، به تماشای این پخش زندۀ تلویزیونی نشستند و از این آیین معنوی بهره بردند.
ورود شهدای گمنام به یادمان شهید حججی
صبح روز سه شنبه، سیزدهم دیماه، اهالی شهر شهیدپرور نجف آباد، شهدای گمنام را در مسیر میدان بسیج، خیابان دکتر شریعتی، باغ ملی؛ با حضور امام جمعه محترم شهرستان حجة الاسلام حاج آقا حسناتی، فرماندار ویژه شهرستان مهندس موسی مباشری و سایر مسئولان شهرستان، حماسی و پرشور تشییع کردند.
تشییع شهدای گمنام در شهر نجف آباد
حوالی ظهر روز سه شنبه، مردم شهیدپرور روستای حاجی آباد، میزبان کاروان شهدای گمنام بودند؛ کاروانی که در هر شهر و روستایی می رفت؛ آن شهر و دیار، بیش از پیش، رنگ و بوی ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی را می گرفت.
پس از نماز مغرب و عشای روز سه شنبه، یادمان شهید حججی بار دیگر، میزبان محفل اُنس با قرآن بود؛ محفلی که با حضور قاریان مطرح، به صورت مستقیم از شبکۀ اصفهان پخش می شد.
چهارشنبه، چهاردهم دیماه هزار و چهارصد و یک نیز، به رغم وارونگی هوای اینروزها، نقاط مختلف شهرستان نجف آباد، حال و هوای جبهه و شهادت داشت. کاروانی که حضورش کربلای جبهه ها را در دلها زنده کرده بود. عصر چهارشنبه، مردم کهریزسنگ و شب همان روز، مردم گلدشت، آیین وداع با شهید گمنام داشتند؛ آیینهایی که حال و هوای حماسی خاطره سازی را به فضای شهرهایشان بخشید.
صبح روز پنج شنبه، پانزدهم دیماه هزار و چهارصد و یک، آسمان بارانی شهر گلدشت، نظاره گر تشییعی باعظمت بود. مردم گلدشت اینبار میزبان همیشگی یک شهید گمنام بودند. شهیدی که پیکر مطهرش پس از تشییعی باشکوه، در این شهر به خاک سپرده شد.
خاکسپاری شهید گمنام در کوهستان پارک گلدشت
پس از نماز مغرب و عشای پنج شنبه پانزدهم دیماه هزار و چهارصد و یک، حسینیۀ فاطمة الزهرا، میزبان مراسم ویژۀ سالگرد شهادت شهید سلیمانی و سالگرد شهادت شهدای عرفه؛ حاج غلامرضا یزدانی و حاج احمد کاظمی بود.
در این میان، مراسم ها و آیین های مختلفی نیز، در این هفته، حال و هوای شهر شهیدان را حماسی و پر شور کرده بود. اکران ویژۀ «ردی از یک مرد» در سینما ساحل نجف آباد، برپایی نمایشگاه عفاف و حجاب و صنایع دستی در گلدشت، تشییع شهدای گمنام در محلات مختلف شهرها و روستاهای نجف آباد، رونمایی از نماهنگ آرامش در چشمانت، شب شعر رفیق شهیدم، مسابقۀ عهدی با حاج قاسم، قرائت دعای کمیل، ویژه برنامه «حاج قاسم؛ سرباز ولایت» با حضور و سخنرانی حاج آقا حسناتی، و سایر مراسم هایی که از قلم افتاد، از دیگر برنامه هایی بود که در هفتۀ شُهدایی شهر شهیدان برگزار شد.
دوستان حیات دنیایی
این سرا، سرای آزمون و خطاست
هر که را هست حیات جاویدان
امتحان داده، پیروزمند این میدان
دنیا محل عبور است؛ میراثی برای فرزندان جمع آوری کنیم، اثری به یادگار بگذاریم، توشه ای برای تداوم حیات در سرای بعدی تدارک بینیم؛ خوشا به حال شهیدان که چه جایگاه باعظمتی دارند و خوشا به سعادت شهیدان گمنام که توفیق مأموریت حماسه آفرینی مضاعفی سعادت شان شده است؛ خوشا به حال شهیدان؛ این هنرمندان حقیقی که فنا را اینگونه افتخارآفرینانه شکست دادند.
من نه از خیل آن شهیدانم
نه هواخواه غنچه های ایرانم
لیکن این نکته را می دانم
که شکست فنا هنرمندی ست
و هنر را رجال خدا
سِحر در آستین، هستی ست
نه فرشتگانی آسمانی بودند، نه حوریانی هدیه داده شده به ساکنان زمین؛ زمینی بودند، خاکی خاکی، با همۀ خصایص انسانی و همۀ آرزوهای بشری؛ عاقبت همه می میریم، مگر غیر از این است؟ آیا می توان از مرگ فرار کرد؟!
دشوار است بتوان به زمان احاطه داشت، زمان را شکست داد و پیروز این مبارزۀ دشوار شد! جاودانه شدن زحمت می خواهد... شرط شهید شدن، شهید بودن است... خیلی دشوار است! به طور مثال، باید سالها درس خواند، دانشمند شد، ابداع و اختراع داشت، خدمتی یا زحمتی ماندگار برای بشریت داشت تا جاودانه شد؛ کمترین دستاورد شهیدانی که با هر هدف و به هر دلیلی عزیزترین دارایی خویش را تقدیم وطن و باورهای الهی شان می کنند همین است... همین جاودانگی...
چه معامله ای بهتر از این؟! فدائیان وطن را بنگرید... برای همه عزیزاند... جاودانگی کمترین دستاورد ایثاری بود که کردند...
استقبال گرم اهالی شهرستان نجف آباد از شهدای گمنام، در دیماه سرد قرن نو، در هفتۀ شُهدایی شهر شهیدان، آنهم پس از گذشت بیش از سه دهه از آن ایام شور و حماسه و دفاع، گواه جاودانگی شهداست؛ این مأموریت شهدای گمنام نیز با موفقیت انجام شد همانند توفیقی که در مأموریت دفاع از وطن یافتند.
یادشان گرامی و راه شان پر رهرو باد.
انتهای پیام/*
*شعر و متن گزارش از: مصطفی امینی (بیدار)، روزنامه نگار، مدیرمسئول و سردبیر ایصال نیوز