در سیاست خیابانی بهواسطه غیبت احزاب و نهادها و بنیادهای مدنی، سازهها برآب است و امر ایجابی ممتنع. ذیل شرایط اضطراری، جملگی واکنشها توام با خشونت و انقلابیگریست. و جمعیت تودهوار و آنارشیست بهجای منتقدان با هویت مینشیند و در نهایت، سیاست نرمال و تحولخواهی و اصلاحطلبی و گذارهای مسالمتآمیز ناممکن میشود.
در ابتدای سال جاری، سیلهای خانمانبرانداز جان عدهای از هموطنانمان را گرفت و آسیبهای فراوانی به منازل، مزارع و معابر وارد کرد. بهرغم اختلافنظر و زوایای تحلیلی متفاوت، صاحبنظران چند عامل را بهعنوان علل اصلی بروز این واقعه برشمردهاند.
یکم. تغییرات اقلیمی. در سطح جهانی، به دلیل تغییر الگوی مصرف، مواد آلاینده و استفاده بیش از حد مواد هیدروکربوری اقلیم جهانی و الگوهای آبوهوایی دستخوش تغییر شده و فصول پیشبینی ناپذیر گشتهاند.
دوم. نابودی جنگلها و مسیلخواری. مرتع و جنگل و جوی و جدول عموما مانع از هجوم سیل میشود اما طی سالها از اهمیت این موارد غفلت شده است. کمابیش لایروبی رودها به تعویق افتاده و سدها، بعضا غیرکارشناسی بنا شدهاند. از این گذشته، طی سالها مسیلخواران درون مجاری مسیلها و کنار رودها اقدام به احداث ابنیه کردهاند.
سوم. غیر مترقبه بودن واقعه. کارشناسان حوزه محیطزیست غالبا این حجم از بارش را دور از انتظار ارزیابی کرده و عواقب آن را غیرمترقبه خواندهاند. اصطلاح غیرمترقبه به دو معناست؛ گاهی بهمعنای غیرقابل انتظار است؛ اما چنانچه به ریشه لغوی آن، «ترقب»، توجه کنیم معنای پایش از آن مستفاد میشود. در نگاه ژرفتر، واقعه غیرمترقبه بر امور پایش ناشده دلالت دارد. از این رو چنانچه در ابعاد مختلف پایش صورت میگرفت، سیل غیرمترقبه نبود. لذا باید گفت باران به دست ما غیرمترقبه میشود و نه عوامل ماورایی. به قول معروف، در لطافت طبع باران خلاف نیست؛ باران بهویژه باران بهاری –که آب نیسان هم خوانده میشود- نعمت است و ما به دست خود آن را به نقمت بدل کردیم.
بررسی چرایی وقوع سیل و ابعاد آن را به کارشناسان محیط زیست وامیگذارم و بحث را با تحلیل نقاط تقاطع سیل و سیاست پی میگیرم. چرا سیاست از مقطعی خیابانی میشود؟ برای پاسخ به این پرسش، به موارد فوقالذکر بازمیگردم.
یکم. طی چندین دهه، الگوی زندگی مردم دستخوش تحول شده است. تغییر الگوی طبقاتی، شهرنشینی، میزان تحصیلات، امکان دسترسی به دنیای آزاد اطلاعات و مولفههایی از این دست بر بینش و نگرش مردم تاثیر مستقیم گذاشته است و اکنون، با مردم جدید و توقعات و مطالبات نو روبرو هستیم اما از این چرخش غافل هستیم و همچنان پرسشهای جدید را با پاسخهای کهنه پاسخ میگوییم.
دوم. جامعه مدنی و احزاب را میتوان به جنگل و مرتع و جوی و جدول تشبیه کرد. کارکرد جامعه مدنی و احزاب را میتوان همچون بالشتک ضربهگیر دانست. این نهادها ذیل پروژههای انقلابی و کوتاهمدت، بنا به منافع متفاوت، در معرض دستاندازی و حذف و هدم قرار گرفتهاند؛ نبود چنین فاکتورهایی، بیپشتوانه شدن حکومتها را بهدنبال دارد. زیرا جنبشها از کنترل و مدیریت یا بهتعبیری از جوی و جدول خارج میشوند و همچون سیل، بدون چارچوب به خیابان میآیند.
سوم. غیرمترقبه بودن و پایش نشدن، در طبیعت، به سیل خیابانی و در سیاست، به حضور تودهای میانجامد. وقایع دیماه ۱۳۹۶ شاهد این مثال است؛ چنانچه پیش از آن نقاط بحرانخیز و عوامل بحرانزا و همچنین مطالبات معوق شناسایی میشد، اعتراضات دیماه قابل پیشبینی و مدیریت بود. پایش نشدن و تبعات را میتوان به انقلاب اسلامی نیز تعمیم داد؛ شاه تا مقطعی نسبت به آنچه در لایههای زیرین جامعه میگذشت بیاطلاع و یا بیتفاوت بود تا زمانیکه یکباره اعلام کرد، «صدای انقلاب شما را شنیدم». اما در مقابل میتوان به مدلهای اروپایی از جمله فرانسه و جنبش جلیقهزردها اشاره کرد؛ امروز، چندین ماه از تولد این جنبش میگذرد؛ بهرغم مطالبات متفاوت و تخریبهای گسترده، دولت فرانسه استوار باقی مانده، بازسازی و اصلاح را در دستور کار قرار داده و بهتدریج پایگاه و اثرگذاری جنبش در حال کم و کمتر شدن است.
سخن آخر؛ در نفی سیاست خیابانی و اهمیت جامعه مدنی و احزاب میتوان بسیار نوشت اما تشبیه آنها به سیل و آببند، تصویری طبیعی و قابل لمس پیشرویمان قرار میدهد. در سیاست خیابانی بهواسطه غیبت احزاب و نهادها و بنیادهای مدنی، سازهها برآب است و امر ایجابی ممتنع. ذیل شرایط اضطراری، جملگی واکنشها توام با خشونت و انقلابیگریست. و جمعیت تودهوار و آنارشیست بهجای منتقدان با هویت مینشیند و در نهایت، سیاست نرمال و تحولخواهی و اصلاحطلبی و گذارهای مسالمتآمیز ناممکن میشود.
*نظریه پرداز و تحلیل گر سیاسی
انتهای پیام /*