انتشار فیلم آتش زدن کتاب مرجع پزشکی از سوی فردی که تا پیش از این اظهاراتش به طنز در فضای مجازی منتشر میشد؛ سخنان غیرعقلانی و ماجراجویانه فردی که مهمترین نهاد نظامی- امنیتی کشور را با چالش روبه رو میکند؛ حجم سنگین اتهامها و فحاشیها علیه دولت مستقر و انتصاب بدترین عناوین به وزیران آن؛ تبلیغ و تاکید بر یکجانبهگرایی و به سخره گرفتن انتخاب مردم در پای صندوقهای رای؛ ایجاد بحرانهای کاذب در روابط خارجی و... نهتنها به تحکیم نظام سیاسی نمیانجامد، بلکه بیش از همه به ایجاد یاس و بیاعتمادی در داخل و فرصتسازی در بیرون میانجامد.
دو جریان؛ توامان، بیوقفه و همپوشاننده درحال تخریب فرساینده نظام سیاسی ایران هستند. این دو در داخل و خارج و در یک همسویی نه چندان پنهان، یک هدف را دنبال میکنند: آسیب زدن به اعتبار نظام سیاسی و افزودن بر حجم هزینههای آن بهرغم تعارضات ظاهری که در شعارهایشان وجود دارد.
دولت ترامپ به همراه متحدانش در فرسوده کردن نظام سیاسی ایران از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. آنان در این کار نیاز به پنهان کاری ندارند. هدف خود را به روشنی اعلام کرده و در این راستا همچنان بر دامنه اقدامهای خود میافزایند. اما اگر بخشی از این عملیات خصلتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی دارد، بخش دیگر به بهرهبرداری از فرصتهایی مربوط میشود که برخیها در داخل برایش فراهم میکنند. این جریان، نقش جاده صافکن را برای ایجاد بحران اعتبار ایفا میکند.
اینکه آیا چنین رفتاری به عمد انجام میشود و یا ناشی از نگاه تنگ و خشک است را باید به قضاوت تاریخ سپرد. با اینحال نمیتوان نگاه هشیار به چنین اتفاقاتی نداشت؛ اتفاقاتی که به تقریب و در بزنگاههایی که تصور میرود فضای افکار عمومی روبه آرامش دارد، به یکباره آن را دچار هیجان اعتراضی میکند.
انتشار فیلم آتش زدن کتاب مرجع پزشکی از سوی فردی که تا پیش از این اظهاراتش به طنز در فضای مجازی منتشر میشد؛ سخنان غیرعقلانی و ماجراجویانه فردی که مهمترین نهاد نظامی- امنیتی کشور را با چالش روبه رو میکند؛ حجم سنگین اتهامها و فحاشیها علیه دولت مستقر و انتصاب بدترین عناوین به وزیران آن؛ تبلیغ و تاکید بر یکجانبهگرایی و به سخره گرفتن انتخاب مردم در پای صندوقهای رای؛ ایجاد بحرانهای کاذب در روابط خارجی و... نه تنها به تحکیم نظام سیاسی نمیانجامد، بلکه بیش از همه به ایجاد یاس و بیاعتمادی در داخل و فرصتسازی در بیرون میانجامد.
یافتن عوامل مخرب را نه فقط در چشمآبیها، بلکه میتوان در میان طیفها و بازیگرانی یافت که به ظاهر لباس خودی دارند اما در قامت تخریبگر از درون عمل میکنند. مشکل آنجاست که مرز خودی و بیگانه در شمایل برخی وفاداریهاست که به جای آبادانی، وفاق و جذب، تخم جدایی میپاشند.
آنان به زعم خود مشغول حذف رقیب از صحنه هستند، اما در واقع بنیانها را نشان کردهاند. سرانجام لازم است نظام سیاسی به بازتعریف روشن از آنچه بهراستی جریان دارد، پرداخته و سره را از ناسره معلوم کند.
تاریخ قضاوت خواهد کرد، اما مهم این است که در بزنگاه لازم و با هوشمندی درباره جاده صافکنها چاره اندیشی شود.
انتهای پیام/*