رهبر حکیم انقلاب روز گذشته در این خصوص فرمودند: «علت عصبانیت آمریکاییها از ملت ایران، جذابیت ناشی از تصویر ایستادگی یک نظام مستقل در مقابل یک قلدر سر گردنه است که باید از این جاذبه برای نشر و توسعه حقیقت اسلام و ملت ایران استفاده کرد.»
جاذبههای مبارزه با غارتگران بینالمللی
حسین شیخالاسلام*
حمایت , 1 بهمن 1398 ساعت 9:50
رهبر حکیم انقلاب روز گذشته در این خصوص فرمودند: «علت عصبانیت آمریکاییها از ملت ایران، جذابیت ناشی از تصویر ایستادگی یک نظام مستقل در مقابل یک قلدر سر گردنه است که باید از این جاذبه برای نشر و توسعه حقیقت اسلام و ملت ایران استفاده کرد.»
جریانی که نظام سلطه به رهبری آمریکا در جهان اداره میکند، مبتنی بر اطاعت محض کشورهای دنیا از قواعد و چارچوبهایی است که در این منظومه تعیین میشوند. هر کشوری که تابع باشد و بهراحتی در مقابل اوامر آنها «چشم» بگوید، اجازه دارد در حدودی که تعیین میکنند، به حیات سیاسی و اقتصادی خود ادامه دهد و در غیر این صورت، در پوشش با مستمسکهای محکمهپسند مثل تروریسم و نقض حقوق بشر، سرکوب و محدود میشود.
از پیشرفتهترین کشورهای دنیا در اقصی نقاط دنیا همچون ژاپن و کره جنوبی گرفته تا اروپای واحد، هیچکدام مشی مستقلی ندارند و نمیتوانند خارج از آنچه آمریکا و صهیونیسم جهانی برای آنها تصمیم میگیرند، حوزه عمل برای خود تعریف کنند.
چند سال پیش، این شبهه مطرح میشد که ژاپنیها «مرگ بر آمریکا» نمیگویند چون تلفنهای برند آنها تا کاخ سفید نفوذ کرده و روی میز رئیسجمهور این کشور قرار گرفته است. یا مدعی بودند که آلمان به دلیل اتحاد راهبردی با واشنگتن، اکنون پدرخواندگی اروپا را بر عهده دارد و ثروتمندترین کشور قاره سبز به شمار میآید.
این در حالی است که نخستوزیر سابق ژاپن، چندی قبل صراحتاً از گوشه چشم توکیو به آمریکا برای اتخاذ سیاست خارجی خود گله کرد و آن را «مایه بدبختی ژاپن» و باعث از دست رفتن استقلال کشورش دانست. در جریان جنگ تجاری آمریکا با اتحادیه اروپا، «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان نیز رسماً اعلام کرد که واشنگتن دیگر شریک قابلاعتمادی نیست و «ما اروپاییها باید سرنوشتمان را واقعاً در دست خودمان بگیریم.» همین اعتراف نشان میدهد قطبهای بزرگ دنیا که بسیاری به آنها غبطه میخورند، زیر بلیت آمریکا هستند و از خود اختیاری ندارند.
در کشورهای غرب آسیا، شرایط وخیمتر است. روز گذشته، مقامات اردنی از فشار آمریکا برای قطع ارتباط امّان با سوریه خبر دادند. ترامپ تقریباً در هر نشست و برخاستی مقامات سعودی را به باد تمسخر میگیرد و آنها را تحقیر میکند.
روزی با حرکات دلقک گونه، سخنان پادشاه عربستان را استهزا میکند، روز دیگر، ریاض را «گاو شیرده» لقب میدهد و علیرغم سرکیسه کردن چند صد میلیارد دلاری آل سعود، بر سر آنها منت میگذارد که اگر آمریکا نباشد، حکومتشان دو هفته هم دوام نمیآورد.
ایران پیش از انقلاب نیز همین وضعیت خفتبار را داشت.40 هزار مستشار آمریکایی بهظاهر دوره مأموریت خود را طی میکردند ولی در عمل، فرمانده و فعال ما یشاء در کشور بودند. خلبانانی که در آمریکا آموزشدیده بودند، وقتی به کشور بازمیگشتند و پیش و پس از مأموریت احیاناً متوجه نقص فنی هواپیما میشدند، اجازه نداشتند که به وارسی پرنده خود بپردازند. مستشاران پنتاگون میآمدند، قطعه معیوب را باز میکردند، برای تعمیر به آمریکا میفرستادند و صدها هزار دلار برای تعمیر و نگهداری هواپیماها از حکومت پهلوی اخاذی میکردند.
نفوذ آنها در ایران تا جایی گسترده شده بود که حتی شاه در معاهدات بینالمللی نمیتوانست کلمهای از آن را تغییر دهد و اختیاری در این زمینه نداشت. در آن شرایط که با قراردادهایی فضاحت باری همچون کاپیتولاسیون، اوضاع رو به وخامت میرفت، ملت با معمار انقلاب (ره) همراه شد و پیروزی شگفتانگیز انقلاب اسلامی را رقم زدند.
این حرکت بزرگ از همان زمان، ناقوس مرگ نظام سلطه و کشورهای متحدش را به صدا درآورد و آنها را به وحشت انداخت. اسرائیل و آمریکا اولین رژیمهایی بودند که رویاهای خود را با انقلاب ایران در معرض خطر و به عبارتی در یکقدمی دفن شدن دیدند.
یکی از این آرزوها، تحقق شعار هک شده روی پرچم رژیم جعلی صهیونیستی (از نیل تا فرات) بود که انقلاب اسلامی، نخستین مانع جدی را بر سر راه آن قرار داد. برای این امر، تصمیم گرفتند که بیروت را اشغال کنند درحالیکه همه گروههای مقاومت خلع سلاح شده بودند، سوریه عقبنشینی کرده بود و نیروهای آمریکایی، ایتالیایی و انگلیسی نیز به بیروت آمدند تا در ضمن حمایت سیاسی از تلآویو، پشتیبانی نظامی خود را از سلطهطلبی اسرائیل اعلام کنند.
در سال 1987 اما گروهی از جوانان لبنانی با هدف نابودی رژیم صهیونیستی، خط مقاومت را با رهنمودهای امام (ره) تشکیل دادند و با ارشادات رهبر معظم انقلاب، اشغالگران را از لبنان اخراج کردند. دومینوی عقبنشینی استکبار تا جایی پیش رفت که اکنون، حرف اول و آخر در منطقه را مقاومت میزند.
شاید آمریکا بتواند آغازگر تحرکاتی باشد ولی قطعاً پایان دهنده آن نخواهد بود. در سوریه، همه قدرتها بر سر برکناری بشار اسد توافق و از اطراف و اکناف عالم به این کشور تروریستهای وحشی و خونریز راهی کردند ولی ایران اسلامی از روز اول اعلام کرد که دولت سوریه باید در رأس کار بماند. اکنون با گذشت بیش از هشت سال، دولت سوریه طبق اراده ایران و برخلاف میل زرسالاران بینالمللی اکثر نقاط کشور را از حضور تروریستها پاکسازی کرده و در یکقدمی پیروزی قرار گرفته است.
در طول چند ماه گذشته نیز رویارویی انقلاب اسلامی با استکبار آمریکایی، حماسههای با شکوهی خلق کرده که حتی مخالفان جمهوری اسلامی را به تحسین واداشته است. سپاه پاسداران وعده کرد انتقام سختی از کاخ سفید برای ترور سپهبد شهید قاسم سلیمانی خواهد گرفت و در مقابل چشمان حیرتزده مرتجعین منطقه، پایگاه عین الاسد را در هم کوبید.
این تقابل بهجز فرو ریختن هژمونی آمریکا، خوشحالی و افزایش روحیه ملتهای تحت سلطه و کسانی که آرزومند استقلالی همچون ایران اسلامی هستند را نیز در پی داشت. به عبارت سادهتر، آنچه آمریکا را به مواجهه با کشورمان سوق داده، افزون بر رساندن پشت استکبار به خاک مذلت، الهامبخش بودن جمهوری اسلامی برای سایر کشورهاست.
رهبر حکیم انقلاب روز گذشته در این خصوص فرمودند: «علت عصبانیت آمریکاییها از ملت ایران، جذابیت ناشی از تصویر ایستادگی یک نظام مستقل در مقابل یک قلدر سر گردنه است که باید از این جاذبه برای نشر و توسعه حقیقت اسلام و ملت ایران استفاده کرد.»
(30 دی 98)
این جذابیت و منبع الهام بودن اکنون اتفاق افتاده و باید با روشهای تبلیغاتی نوین در بسترهای مختلف، آن را اشاعه داد. نمونه بارز تلألو انقلاب اسلامی در برابر غارتگران بینالمللی، به شکل غرورآفرینی در حمایت بسیاری از شخصیتها، گروهها و مردم جهان از شخصیت حاج قاسم سلیمانی جلوه کرده است؛ تحولی که باید از این طریق، پرچم مقاومت را برای جذب حداکثری به اردوگاه نظام اسلامی بیشازپیش بالا برد.
*تحلیل گر مسائل سیاسی
انتهای پیام/*
کد مطلب: 7206