احساسي بودن، ايدئولوژيک گرايي منفي و اميدواري فردي ساختاري پيچيده به جامعه ايران بخشيده که نه تنها مانعي بر سر راه توسعه آن ارزيابي ميشود، بلکه بر مديريت نامتعارف آن نيز صحه ميگذارد.
جامعه و ساخت توسعه در ایران
حامد روشنچشم*
آرمان ملی , 28 دی 1398 ساعت 11:44
احساسي بودن، ايدئولوژيک گرايي منفي و اميدواري فردي ساختاري پيچيده به جامعه ايران بخشيده که نه تنها مانعي بر سر راه توسعه آن ارزيابي ميشود، بلکه بر مديريت نامتعارف آن نيز صحه ميگذارد.
اکثر نظريهپردازان اجتماعي در مطالعه جامعه ايران به نوعي با بهت و تعجب به آن ميپردازند. برخي در اين خصوص از جامعه ناپايدار و غير قابل پيشبيني سخن گفته و در بعضي از موارد نيز احساسي ارزيابي ميکنند.
آنچه که در بعد توسعه از آن ياد ميشود انديشمنداني ساختار اجتماعي ايران را بزرگترين مانع توسعه قلمداد کردهاند. شايد سخن گفتن از اخلاق خاص ايرانيان بيانگر همين نکته است، اينکه هر آنچه جامعه ايران با آن روبهروست متاثر از اخلاق خاص آن ميباشد.
به عبارت مشهور، هرآنچه از ماست بر ماست. نکته مهم در تحليل اجتماعي عبور از فرافکني و بازگشت به جامعه است. بر اين اساس، در اينجا پيش فرض روشني را در دستور کار قرار ميدهيم، اينکه هيچ عامل خارجي باعث برهم زدن نظم داخلي نيست مگر ظرفيتهاي ايجاد شده ناشي از عملکرد نادرست اجتماعي آن.
با اين پيش فرض به سراغ سوالي ساده ميرويم، اينکه جامعه ايران و توسعه آن تابع چه شاخصهايي است؟ در پاسخ علاوه بر اخلاق خاص ايرانيان نياز به روانشناسي اجتماعي رخدادها نيز هست.
جامعه ايران در طول تاريخ و متاثر از مجموعه رخدادها چندين شاخص مهم را به خود گرفته است. مهمترين اين شاخصها هيجاني بودن و علاقهمندي به جهش و تغييرات سريع است.
بر اين مبناست که عمدتا جامعه ايران را مبتني بر احساس و موج سوار ارزيابي ميکنند. هر رويدادي در ايران موجي از رفتارهاي احساسي را به وجود ميآورد که خود تابعي از اين موج ميشود. شايد اين رخداد به سختي قابل باور باشد، اما نمونههايي وجود دارند که در آن جامعه با شکل دادن به مسالهاي، تاريخ خود را تابع آن ميکند.
دومين شاخص جامعه، تمرکز خرافات و باور بر موضوعات غيرعقلي در برابر بحرانها و حوادث امکان تبيين و ترسيم مسير درست را براي مقابله و کاستن آن زير سوال برده است.
سومين ويژگي در ساختار اجتماعي ايران اميدواري فردي در رسيدن به سعادت در برابر ساخت جامعه براي توسعه است. بدين معني که افراد در جامعه سعادت فردي را دنبال ميکنند در حالي که اين فرد خود تابع جامعهاي است که شئون مختلف آن را رقم ميزد.
اين سه بعد اصلي يعني، احساسي بودن، ايدئولوژيک گرايي منفي و اميدواري فردي ساختاري پيچيده به جامعه ايران بخشيده که نه تنها مانعي بر سر راه توسعه آن ارزيابي ميشود، بلکه بر مديريت نامتعارف آن نيز صحه ميگذارد.
شايد بتوان گفت به همين دليل است که مرجع اقتدار در ايران بيش از آنکه از دل قانون برخيزد برگرفته شده از کاريزماست.
به عبارت ديگر، شخصيتهاي کاريزما مقبوليت و مشروعيت بيش از قانون دارند. اما آنچه که بر تحول ايران از اين وضعيت پيچيده به سمت جامعهاي پيش رونده را باعث ميشود، توسعه اقتصادي جامعه بر مدار شفافيت و توانمنديهاي اجتماعي در برابر رانت است.
اين رشد اقتصادي و منطق آن به سادگي جامعه را از احساسي بودن به سمت اجتماعي محاسبهگر سوق داده و عملکرد عقلاني را براي آنان جهت کسب موفقيت ترسيم ميکند.
از طرف ديگر، کاهش نقش اقتصاد رانتي امکان بهرهگيري از ايدئولوژي را براي سود کماثر کرده و در اين صورت ايدئولوژي در نقش اصلي خود براي معنادهي اجتماعي ايفاي نقش ميکند و قابليتهاي مثبت خود را بروز ميدهد.
به همين ترتيب، رشد اقتصادي متوازن توسعه فرد را باعث رشد جامعه و در يک رابطه دوسويه جامعه ثروتمند، فرد و انسان آزاد را به ارمغان ميآورد.
بدون ترديد، اين جامعه توسعه يافته است که ميتواند نخبگان را توليد و بازتوليد کرده و حتي جذاب نخبگان فراملي براي خدمت به توسعه جامعه کند.
به نظر ميرسد، پاشنه آشيل اقتصادي در ايران، نابرابري فزاينده و عدم کسب موفقيت متعارف اقتصادي زمينه ساز جامعهاي بوده که بيش از پيش بحران را در خود توليد ميکند.
ايران جامعهاي در حال گذار است که بيش از هر چيز نيازمند برنامهريزي اقتصادي مضاعف براي بهبود عملکرد اجتماعي بهخصوص در سطح نخبگان هست.
*تحلیلگر مسائل اجتماعی
انتهای پیام/*
کد مطلب: 7138