با شهادت سردار سلیمانی، ایران به لحاظ تاکتیکی آسیبی دید که در میانمدت قابل ترمیم است اما طرف دیگر، امریکا بعد از وحدت بیشتر میان مردم ایران، تقویت پیوندهای ایران و عراق و ثبت یک رکورد جدید در حمله به پایگاههای امریکا بدون اینکه قادر به جلوگیری از آن باشد، شاهد یک ضربه استراتژیکی و ماندگار به سیاستهای خاورمیانهای خود است.
در نگاه اول حمله موشکی ایران به پایگاه امریکایی در عراق به منظور انتقام از ترور غیرانسانی سردار قاسم سلیمانی به دست نیروهای امریکایی بود. این انتقام همان مطالبه احساسی بود که بسیاری از مردم دل شکسته و خشمگین ما خواستار آن بودند.
اما وجه دیگر این تصمیم، تلافی اقدام امریکا به هدف برقرار کردن موازنه روانی از دست رفته پس از ترور فرمانده نیروی قدس سپاه و ترسیم نقشه سیاسی تازهای در کشاکشهای ژئوپلیتیکی ایران و امریکا بود. ایالات متحده امیدوار بود که با حذف فیزیکی مهمترین فرمانده نظامی ایران با دامنه فعالیت منطقهای، سیاستهای ایران را از مسیر خود خارج کند و یا حداقل به مظهر نمادین قدرت منطقهای ایران آسیب وارد کند.
شاید دونالد ترامپ قصد داشت که با دست زدن به این اقدام که رؤسایجمهور پیشین امریکا خطرات آن را نپذیرفته بودند، امتیازی منحصر بهفرد به دست آورد و از این راه نقاط ضعف داخلیاش را که بعد از به کار افتادن جریان استیضاح او تشدید شده، جبران کند. برای امریکای ترامپ باور کردنی نبود که قاسم سلیمانی به منزله یک قهرمان ملی، به خیمه اتحاد مردم ایران با گرایشهای سیاسی گوناگون تبدیل شود.
سوگواری حیرتآور ایرانیان، ضربه کوبندهای به سیاست تغییر رژیم در دولت امریکا وارد کرد و نشان داد که پیشبینیها درباره شکاف در جامعه ایرانی بعد از اعمال فشار حداکثری و تأثیر آن بر حمایت مردم از نظام و بنیادیترین اصول ثبات و تمامیت سرزمینی ایران نادرست بودند. امروز بیش از هر زمان دیگری باید انتظار داشته باشیم که هواداران این سیاست در واشنگتن اعتبار خود را از دست بدهند.
گذشته از اینها، دونالد ترامپ امیدوار بود که با تهدید ایران به بمباران پایگاههای نظامی، پالایشگاههای نفت و حتی مراکز فرهنگی، ایران را از تلافی منصرف کند. اگر چنین اتفاقی رخ میداد، او میتوانست فاتح بیقید و شرط عرصه باشد و مرزهای تازهای را برای جسارت امریکا در زیر پا گذاشتن خطوط قرمز ترسیم میکرد. تا پیش از به شهادت رساندن سردار سلیمانی، ایران و امریکا توافق نانوشتهای در خودداری از هدف قرار دادن مقامات رسمی یکدیگر داشتند.
عبور امریکا از این خط قرمز، قانون بازدارندگی میان ما را به چالش کشید و در صورتی که پاسخ مناسب دریافت نمیکرد، امنیت ملی ایران به طور بیسابقهای در خطر قرار میگرفت. تلافی ایران که برای اولین بار یک مقر سربازان امریکایی را به طور مستقیم از سوی یک دولت عضو سازمان ملل متحد هدف قرار داد، بازدارندگی از دست رفته را یکبار دیگر احیا کرد.
در ارزیابی نهایی؛ امروز امریکا وضعیت بدتری در مقایسه با ایران در منطقه دارد. هرچند شهادت سردار سلیمانی ضربه سهمگین عاطفی به ایران و محور مقاومت بود اما شهادت او ساختارها، سیاستها و عملکردهای محور مقاومت را تغییر نخواهد داد. سردار قاآنی همان نقش را با تجربه طولانی به عنوان جانشین فرمانده سپاه قدس و اکنون تجربه دردناک ترور سردار سلیمانی، ایفا خواهد کرد اما آنچه برای ایالات متحده باقی مانده، بسیار فاجعهبارتر است.
امریکا به دلیل ترور یک فرمانده رسمی نظامی، مقررات بینالمللی را آشکارا نقض کرده و حتی قادر نبوده است دلیل قانع کنندهای برای جامعه امریکا و جامعه جهانی در وجود یک خطر فوری و ضرورت انجام این ترور ارائه کند. انزوای بیشتر اخلاقی امریکا کمترین هزینهای است که پرداخت کرد. بر اثر ترور فرماندهان ایرانی و عراقی، امروز دو ملت و بویژه شیعیان ایران و عراق نزدیکتر به هم هستند.
امریکا تحت فشار قانونی برای پایان دادن به حضور نظامی در عراق قرار دارد و حتی اگر بسرعت تن به این خواسته ندهد، کارکرد نیروهای نظامی در عراق به آسانی سالهای گذشته نخواهد بود. درست است که ایران به طور مشخص تلافی کرد اما هنوز گروههای مقاومت که اکنون به خاطر به شهادت رساندن همرزمهایشان نفرت بیشتری از امریکا دارند، خطر بزرگی برای امریکا هستند.
آنها مستقل از خواست ایران حتی اگر دست به انتقام فوری نزنند، اراده خود را برای آزار دادن امریکا تا جایی که بیرون رفتن از عراق را عاقلانه تشخیص دهد، در پیش خواهند گرفت. به علاوه، همه متحدان منطقهای امریکا باید دریافته باشند که در صورت وقوع نبرد بزرگ ایران و امریکا، این کشور نمیتواند از آنها بطور کامل در برابر تهاجمهای اجتنابناپذیر و البته ویرانگر ایران دفاع کند.
با شهادت سردار سلیمانی، ایران به لحاظ تاکتیکی آسیبی دید که در میانمدت قابل ترمیم است اما طرف دیگر، امریکا بعد از وحدت بیشتر میان مردم ایران، تقویت پیوندهای ایران و عراق و ثبت یک رکورد جدید در حمله به پایگاههای امریکا بدون اینکه قادر به جلوگیری از آن باشد، شاهد یک ضربه استراتژیکی و ماندگار به سیاستهای خاورمیانهای خود است؛ ضربهای که نه تنها براحتی قابل ترمیم نیست بلکه در سیر صعودی فشارهای سیاسی و نظامی، منزلت ایالات متحده را ضعیفتر از قبل میکند.
*مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک
انتهای پیام/*