جهان در سال 2019 گرفتار سه وجه ناگزیر و مرتبط شورشهای مقطعی یا ادامه دار قابل درک داخلی، مداخلات نگرانکننده بیگانگان در مسائل داخلی و سوار شدن فرصت طلبانه رهبران و احزاب پوپولیست مردم فریب بر موج نارضایتی و ناآرامیهای داخلی بود و بهنظر نمیرسد که در سال 2020 نیز بهطور کلی، این روند سر توقف یا تغییر جهت داشته باشد.
2019 میلادی، سال گسترش اعتراضات مردمی در بسیاری از نقاط جهان و در عین حال، سال توفیق برای آموزههای پوپولیستی بود.
پساز یک دوره نسبتاً طولانی در مدیریت نیروهای چپ، میانه و لیبرال دموکرات، در یک سال گذشته جهانیان شاهد توفیق دیدگاه مدعی حل و فصل سریع و ضربتی مسائل جهان از راههای ضربتی با شعارهای اغلب غیرقابل تحقق بودند.
در ایران و مناطق پیرامونی، شاهد شورشهای مختلفی بودیم که عمدتاً دلایل واقعی مقطعی و درازمدت داخلی در ابعاد اقتصادی/ معیشتی/ اجتماعی داشت، ولی ضمناً مصون از مداخلات آشکار و پنهان گروههای سیاسی رقیب داخلی و تحریککنندگان خارجی نیز نبود.
در بیشتر این موارد، جوانان 15 تا 30 ساله بیکار یا نسبتاً کم سواد در کانون اعتراضات بودند. جوانانی که از گذشته اطلاع چندانی نداشتند، از وضع موجود کشورشان ناراضی بودند، از پیچیدگیهای سیاست و حکومت اطلاع چندانی نداشتند، هیچ بارقه امیدی برای برون رفت از وضع موجود و آیندهای بهتر برای خود و هم نسلان خود نمیدیدند و در نتیجه آماده شورش یا تحریکپذیری به هر قیمتی بودند.
این اتفاقات منحصر به ایران و خاورمیانه نبود. در نقاط مختلف، از قاره امریکا و اروپا گرفته تا آفریقا، شبه قاره هند و دیگر نقاط جهان، شاهد بروز خیزشهای اعتراضی به عملکرد حاکمان بودیم؛ شورشهایی کم و بیش با انگیزههای یکسان که ریشه در فقدان یا کمبود حسابرسی، شفافیت و نظارت در لایههای مختلف حکومتی و در نتیجه وجود تبعیض و بیعدالتی و نبود فرصتهای برابر برای نسل جوان مستأصل بیرون از حلقه قدرت و طبقه حاکم بود.
در اغلب شورشهای سالهای اخیر، طبقه متوسط به بالای تحصیلکرده جدید، بخصوص گروههای سنی بالای سی سال کمتر حضور داشتند. این گروههای سنی و لایههای اجتماعی، از یک سو از وضع موجود اداره کشورشان ناراضی و ناامید بودند و از سوی دیگر از بروز خشونت، اغتشاش، بیقانونی، جنگ داخلی، ناامنی و تروریسم و از کنترل خارج شدن اوضاع به شیوه کشورهای اشغال شده و جنگ زده در سالهای اخیر سرخورده بودند.
این البته مطلقاً بدان معنا نیست که این بخش عمده افراد از اظهار همراهی نظری و عاطفی با معترضان خودداری میکردند. بیشتر شورشهای ماههای گذشته در نقاط جهان، ریشههای قابل درک داخلی داشتند، ولی ضمناً در موارد متعددی، از مداخله و تحریک فرصت طلبانه رقبا و دشمنان منطقهای و بینالمللی در امان نبودند. ضمن آنکه شورشیان جوان کمتجربه معمولاً در معرض تحریک سیاسی یا اغوای مادی توسط عناصر بیرونی قرار دارند.
از سویی این مداخلات موردی یا سازمان یافته بیگانگان را نمیتوان از معادلات سیاسی و برنامهریزی نادیده انگاشت. با این همه، دولتمردان آگاه هستند که بهدلیل این قبیل مداخلات بیرونی، نباید و نمیتوان ریشههای واقعی و داخلی اعتراضات را نادیده فرض کرد.
جالب این جا بود که در موارد متعددی از شورشهای سال گذشته، معترضان در عین آنکه به دخالت بیگانگان در امور کشورشان اعتراض داشتند، خود نیز در معرض آن بودند که آلت دست قدرتهای رقیب خارجی برای ایجاد یا ادامه ناآرامیهای داخلی واقع شوند.
در مقابل این شورشها، شاهد ظهور و رشد سیاستورزان پوپولیست با آموزههای مردم فریب با ارائه راهکارهایی در ابعاد مختلف بودیم. از این جهت، شاید اروپا را بتوان پیشاهنگ گسترش پوپولیسم دانست.
سیاستگرانی که با شناخت مطالبات شورشگران و ناراضیان جوانی که خواستار معجزه اجتماعی و اقتصادی از راههای معمولاً اغواگر، نامتعارف و غیرقابل تحقق بودند، خود را بهعنوان ناجیان کشور در خروج از بحرانهای موجود جا میزدند.
اگرچه این پدیده توسط افرادی چون برلوسکونی و سارکوزی در اروپا در سالهای قبل نیز وجود داشته، ولی ظهور و پیروزی دونالد ترامپ در امریکا زمینههای بروز و گسترش بیشتر این پدیده را تقویت کرد.
در بریتانیا اگرچه نایجل فاراژ بهعنوان مظهر پوپولیسم شخصاً موفق نشد، ولی بوریس جانسون بهعنوان نسخه معتدلتر او، توانست به پیروزی چشمگیر انتخاباتی دست یاید. در آلمان شاهد افول نسبی احزاب چپ و میانه و اوجگیری تدریجی گروههای راستگرا با راهکارهای سریع و شعارهای خارجی ستیز و ملیگرایی افراطی هستیم.
در فرانسه با تداوم و گسترش اعتراضات ماههای اخیر مکرون میانه رو، چارهای جز این نیافت که سیاستهای راهبردی خود برای حل معضلات اجتماعی و اقتصادی را کمرنگ کرده و به جای مقابله با پوپولیسم به رقابت با آن برخیزد.
در ایتالیا نیز نبود سیستم قوی دو حزبی و ناامیدی مردم از شعارهای خستهکننده رهبران سنتی، راه را برای رشد سیاستگران پوپولیست با ابزارهای همیشگی ضدخارجی و ضدمهاجرت بازتر کرده است. این وضع کمابیش در اسپانیا، پرتغال، یونان، مالت و حتی سوئد و دانمارک و برخی کشورهای اروپای شرقی نیز قابل مشاهده است.
در این شرایط بهنظر میرسد که جهان در سال 2019 گرفتار سه وجه ناگزیر و مرتبط شورشهای مقطعی یا ادامه دار قابل درک داخلی، مداخلات نگرانکننده بیگانگان در مسائل داخلی و سوار شدن فرصت طلبانه رهبران و احزاب پوپولیست مردم فریب بر موج نارضایتی و ناآرامیهای داخلی بود و بهنظر نمیرسد که در سال 2020 نیز بهطور کلی، این روند سر توقف یا تغییر جهت داشته باشد.
*تحلیلگر مسائل بینالملل
انتهای پیام/*