قصه پرغصه خوزستان، حکايت مثنوي هفتاد من است. ريزگردها، گردوخاک وحشتناکي که ديد افقي را به چند متر ميرساند، سيل، گرماي شديد هوا، شبکه ناکارآمد فاضلاب و آبلولهکشي که با هر بار بارندگي، طعم و رنگ خاک ميگيرد، گوشهاي از مصائب مردمان شريف اين استان است که هر هفته و ماه و سال، با آن دستوپنجه نرم ميکنند.
تصور کنيد حال مادرتان بهشدت وخيم شده و او را براي مداوا به بيمارستان رساندهايد، پزشکان هم فورا بستري شدن در بخش مراقبتهاي ويژه را تجويز کردهاند و حالا پس از گذشت چند ساعت و رسيدگي به بيمار، حال عمومي او بهتر شده و شما کمي اميدوار شدهايد.
در همين حال، به علت بارندگي يا صاعقه، برق بيمارستان قطع شود و برق اضطراري هم به هر دليل، وارد مدار نشود و در اثر خاموش شدن دستگاه اکسيژن بيمارستان، بيمار شما از دنيا برود!
اين ماجرا، هرچند دور از ذهن است، شرح چند روز گذشته ۴ زن اهوازي است که در بخش آي سي يو بيمارستان امام خميني اهواز بستري بودهاند و حالا داغشان بر دل خانوادههايشان مانده است.
تمام مراکز حساس از جمله بيمارستانها، موظفند سامانه برق اضطراري مجزايي از برق شبکهاي داشته باشند، اما آنطور که اعلام شده، يک فاز از ترانس برق بيمارستان قطع بوده و پس از قطع برق بيمارستان، برق اضطراري عمل نکرده است.
عجيبتر از اصل ماجرا، اظهارنظرهاي مسئولان و متوليان موضوع است. همين ابتدا بگويم که هيچ مسئولي در هيچ ردهاي تا لحظه نگارش اين سطور، از مردم و از خانواده قربانيان عذرخواهي نکرده است، استاندار خوزستان گفته «آنچه دولت براي مديريت اين شرايط بايد هزينه ميکرد، انجام داده است اما به علت ضعفهايي که در عملکرد و مديريت ما وجود دارد و بعضا ضعفهاي کارشناسان، گاهي شاهد چنين مشکلاتي هستيم!».
مديرعامل برق اهواز گفته «قطع برق بيمارستان، مشکل داخلي خودشان بوده است» و سخنگوي صنعت برق کشور هم موضع مشابهي گرفته است، تاکنون مسئولي از بيمارستان يا مجموعه وزارت بهداشت توضيحي نداده اما به نظر ميرسد دليل خرابي برق اضطراري بيمارستان، عدم وارسي دستگاهها و نظارت در اين حوزه بوده است.
مردم خوزستان و خانوادههاي قرباني حق دارند بپرسند که با وجود آنکه خوزستان نهتنها به ساير استانهاي کشور، بلکه به کشورهاي همسايه برق صادر ميکند، چرا بايد خود گاهي از آن محروم باشد، محروميتي که اگر در سالهاي گذشته، زندگي در گرماي ۵۰ درجه را نفسگير ميکرد، اين بار در بيمارستاني در اهواز، تلفات هم داده است.
قصه پرغصه خوزستان، حکايت مثنوي هفتاد من است. ريزگردها، گردوخاک وحشتناکي که ديد افقي را به چند متر ميرساند، سيل، گرماي شديد هوا، شبکه ناکارآمد فاضلاب و آبلولهکشي که با هر بار بارندگي، طعم و رنگ خاک ميگيرد، گوشهاي از مصائب مردمان شريف اين استان است که هر هفته و ماه و سال، با آن دستوپنجه نرم ميکنند.
پنجمين استان پرجمعيت کشور، تأمينکننده بخش عمدهاي از بودجه کشور در دهههاي گذشته به دليل دارا بودن منابع نفتي، بالاترين آمار شهيد تقديمي در هشت سال دفاع مقدس به نسبت جمعيت، اما در بسياري از حوزهها، مظلومترين و محرومترين است.
جالب آنکه روحيه سلحشوري و از خودگذشتگي مردم شهرهاي خوزستان همچنان سرآمد است و به روايت آمار، در همين سالها، خوزستان بيشترين شهيد را درراه دفاع از حرم تقديم کرده است.
خوزستان، مسئله لاينحل ندارد و به گواه کارشناسان، حتي برخي از مشکلات آن در کوتاهمدت قابل رفع است، اما تابهحال، با بيتدبيري و بيکفايتي متوليان، شرايط بهگونهاي پيش رفته که گويي تمام عناصر طبيعت هم با خوزستان قهر کردهاند؛ آب، خاک، هوا و دلهايي که آتشگرفته!
*روزنامه نگار
انتهای پیام/*