تهدیدات سخیف اخیر علیه رئیسجمهوری خود به تنهایی میتواند موجبات تأسف از سقوط اخلاق نقد و رقابت سیاسی در کشور باشد.
اما تأسف بیشتر از آن سو است که این اتفاق مسبوق به سابقهای طولانی است و به طور مکرر در حال تکرار است و در این شرایط نه تنها مرتکبین مورد نصیحت و هشدار خاصی قرار نمیگیرند که حتی در جاهایی حرکتهای آنها مورد تکریم هم واقع میشود.
حرکتهایی که نه شکل آن از نظر ادب بیان مسأله سنخیتی با اخلاق اسلامی و انقلابی ما دارد و نه محتوای آن از منظر ضربه به وحدت و ایجاد دوقطبی را میتوان در تناسب با تدبیر و عقلانیت دانست.
اینکه آحاد مردم ما در بیان انتقادات و نظرات خود و حتی طرح مخالفتهای خویش در مقابل هر مقام و دستگاهی احساس امنیت و آزادی کنند، امری است زیبنده انقلاب که میتواند مایه مباهات فرهنگ سیاسی کشور ما باشد.
اما اینکه در شرایطی که چنین امکانی به صورت کامل برای همه مردم وجود ندارد و حتی در بیان برخی انتقادات ساده هم مشکل داریم، عدهای برای طرح توهین و افترا و بیان هر نوع هتک حرمتی دارای امنیت و آزادی باشند نه تنها سنخیتی با عدالت ندارد که میتواند جای سؤال جدی قرار بگیرد.
به طور مثال جای سؤال است که آیا طرح دروغ و بهتانی آشکار مانند شعار معروف «استخر فرح» و تهدید روشن عالیترین مقام اجرایی کشور با این دروغ نباید مورد پیگرد حداقلی قرار بگیرد؟
مهمتر این است که این جریان یا خود را به مثابه اصل نظام میداند و از موضع کلیت نظام با دیگران حرف میزند و یا اینکه بر نفوذ و ارتباط خود با بخشهای مهم نظام تأکید دارد.
ادعایی که وقتی با رفتارهایی شبیه شعار سخیف «استخر فرح» در آمیخته میشود میتواند اصل نظام را با بهتان و تهمتی بزرگ مواجه سازد و زمینهساز موجسواری دشمنان قسمخورده ما گردد.
اما در این میان شاید مهمترین نکته بحث قانون باشد. تکرار اتفاق توهین به برخی مقامات از یک جریان خاص و عدم مواجهه با آن در شرایطی که گروهی دیگر از همین مردم به سبب طرح مسائلی به مراتب آرامتر و مؤدبانهتر از این دچار زحمت و مشکل قضایی میشوند این پیام را به جامعه دارد که در این کشور برای حاکمیت قانون شهروند درجه یک و دو و سه داریم. اتفاقی که اولین و سریعترین پیامد آن سلب اعتماد جامعه خواهد بود.
مضاف بر این کسانی که امروز به درست یا غلط معترض دولت و شخص رئیسجمهوری هستند و آنها را با شیوههای مبتنی بر تهمت و افترا و فحاشی به بیعدالتی متهم میکنند پیش از هر کس دیگری باید خود پاسخگوی این پرسش باشند که آیا برخورد دوگانه با رفتارهای آنها و آزادی بیان و امنیت ویژهای که در قیاس با دیگر گرایشهای سیاسی دارند، خود تجلی و نمود نوعی بیعدالتی در جامعه نیست؟
آیا همین نوع بیعدالتیها نمیتواند زمینهساز رسیدن برخی به موقعیتهای ویژهتر نسبت به دیگران و در پی آن بروز فساد و تخلف باشد؟
قطعاً هیچ کسی نیست که تبلور و تجلی آزادی بیان به نوعی که همه آحاد ملت بتوانند حاکمان خود را با آزادی کامل نقد کرده و به چالش بکشند، را خواستار نباشد بلکه این مهم موجب سرافرازی تمام شهروندان نیز خواهد بود.
اما باید توجه داشت که روشهای غیراخلاقی و تهمتآلود و تأمین امنیت برای حامیان طیفهای محدود و مشخصی از جریانهای سیاسی نه تنها تبلور آزادی بیان نیست بلکه درست در نقطه مقابل آن قرار دارد و میتواند خطر تسلط و تثبیت تکصدایی را دوچندان کند.
*دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم
انتهای پیام/*