اگر بر کتابها، مقالات، گزارشها و همایشها با موضوع مسائل شهر تهران که در دهه اخیر منتشر یا برگزار شده، نگاهی گذرا و مروری کلی شود و با همایش سال 41 و گزارش سال 56 مقایسه اجمالی گردد، بخوبی نشان داده میشود که مسائل شهر تهران همانند همایشها و پژوهشها درباره شهر تهران دچار «دور تکرار» و «سیر گردشی» شده است.
«شهر تهران در زمانی بسیار کوتاه، به طرز ناهماهنگی رشد کرده و توسعه یافته است. این رشد و توسعه نسنجیده و حتی بلامقدمه آغاز شد و بدانسان پیشرفت کرد که ضعف و ناهماهنگی سازمانهای اداری را بیشتر ساخت و بهتزدگی خاصی برای اولیای امور، در برخورد با این مسائل ایجاد کرد.
نتیجه این امر انباشتن دشواریها روی هم است که مشکلات مهمی در بررسی و مطالعه این مسائل به وجود آورده و رفع دشواریها و معایب موجود را از حدود امکانات فوری خارج ساخته است.»
عبارت یادشده که بر «انباشت دشواریها»ی غیرقابل «رفع فوری» اشاره دارد، سخنرانی و نتیجه یافتههای پژوهشی اخیر در مورد شهر تهران و مسائل آن در سال 98 نیست، بلکه مربوط به مقدمه کتابی است که در سال 43 منتشر شد و این کتاب محصول همایشی با عنوان «سخنرانیها و گزارشهایی در نخستین همایش بررسی مسائل شهر تهران» است که در اردیبهشت 1341 توسط مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به مدیریت احسان نراقی برنامهریزی و اجرا شد.
در این همایش که حدود 50 نفر از استادان و کارشناسان و مدیران ارشد معماری، شهری، فنی، عمرانی، شهرسازی، مهندسی، شهرداری و... در یک هفته و به طور مستمر شرکت کردند در قالب کتابی 600 صفحهای ارائه و منتشر شده است. چهرههای مشهوری مانند احسان نراقی، دکتر غلامحسین صدیقی، مهندس مهدی بازرگان، مهندس هوشنگ سیحون و... در این همایش حضور داشتند.
در واقع جامعه نخبگان و مدیران ارشد شهری در این همایش دیدگاههای خود را در زمینههای گوناگون مانند مسائل عمومی، مرفولوژی و عمران شهری، عمران و شهر و خدمات عمومی، مسکن، ناهنجاریها و بیماریهای شهر تهران، مسائل شهرداری و... در بیش از50 سخنرانی بیان کردند که از این نظر این کتاب مرجعی برای پژوهش در موضوع مسائل شهر تهران است.
تاریخ تکرار میشود و در اسفند 1356 پژوهشی با عنوان «گزارش اجمالی درباره تهران؛ وضع موجود و پیشنهادات» توسط دبیرخانه شورای نظارت بر شهر تهران صورت گرفت که این پژوهش در کتابی با عنوان «تهران 56؛ سیمای تهران در پژوهشی فراموش شده» بهتازگی منتشر شده است.
در این پژوهش حدود 180 صفحهای همان موضوعات و مسائل گذشته شهری، معماری، شهرسازی، فنی و ترافیک و... در ریخت علمیتر و ادبیاتی منسجمتر گزارش میشود.
نویسندگان و محققان (دکتر محسن گودرزی و دکتر آرش نصر اصفهانی) بازنشر این «پژوهش فراموش شده» در مورد محتوای این پژوهش در مقدمه کتاب (صفحه 11) مینویسند: «از دید نویسندگان گزارش مشکلات تهران همچون حاشیهنشینی، شکاف جنوب و شمال شهر، افزایش پرشتاب جمعیت و توسعه کالبدی نتیجه سیاستهای کلان اقتصادی است... نویسندگان این گزارش آثار سیاستهای کلان کشور را بر ایجاد وضعیت مشکلزای تهران بررسی میکنند و نشان میدهند که بوروکراسی شهر توان حل مشکلات برآمده را ندارد.»
اگر بر کتابها، مقالات، گزارشها و همایشها با موضوع مسائل شهر تهران که در دهه اخیر منتشر یا برگزار شده، نگاهی گذرا و مروری کلی شود و با همایش سال 41 و گزارش سال 56 مقایسه اجمالی گردد، بخوبی نشان داده میشود که مسائل شهر تهران همانند همایشها و پژوهشها درباره شهر تهران دچار «دور تکرار» و «سیر گردشی» شده است.
فرق امر گردشی با امر ثابت فقط این است که امر گردشی همان امر ثابت است که در زمان سیری در خود دارد. مسائل شهر تهران ثابت اما گردشی است و در زمان گردش دارد و در مکان دائماً در حرکت به سمت گستردهتر شدن است.
از این منظر میان پژوهشها و همایشهای «فراموش شده» و «زنده» فرق چندانی وجود ندارد، مسائل شهر تهران با بزرگ شدن قواره و مقیاس شهر بزرگتر و با پیچیدهتر و متنوعتر شدن شهر و فرهنگ و فضاهای شهری، آنها نیز پیچیدهتر، افزونتر و بزرگتر شدهاند اما همچنان شهر تهران دچار مسأله جمعیت، ترافیک و آلودگی هوا، ریزدانههای فرسوده، شهر نازیبا، بیقواره و نامهندسی و معماری و سیمای منظر آشفته و آلودگی بصری و صوتی، آسیبهای اجتماعی، فقر، بزهکاری و... است و از خلال این متون و منابع، یک نتیجه اجمالی اما جانفرسا و تأسفبار چون خوره روح را میآزارد؛ «مسائل» (چه شهری و چه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی)، بهنقل از مقدمه کتاب همایش سال 41، «انباشت» میشوند، اما درمان نمیشوند. ما با میراث مسائل تاریخدار و پیر سر و کار داریم.
در ورای این پـــژوهشهــا و همــــــایشهـــا نکته اصلــی و اساسی که «فراموش شده»، این پرسش است که چرا در هیچ دورهای (نسبتاً) هیچ مسألهای حل نمیشود و فقط به تأخیر میافتد یا افتاده میشود.
از مدیری بهمدیری بعدی و از پژوهشگری به پژوهشگر بعدی، مسأله دست بهدست میشود یا به مدیر و پژوهشگر بعدی پاس داده و واگذار میشود. اما همه پژوهشگران و همه مدیران بواقع در گزارش عملکرد یا گزارش یافتههای تحقیق خود دارند پیشنهاد و اقدام برای حل «مسأله» میکنند.
اما «مسأله» همچون نیرویی جانسخت بر پا ایستاده است و به رفع شدن تن نمیسپرد. گویی دولت و عرصه مدیریت، زمین بازیای شده که بازیگران (پژوهشگران و مدیران) آن مسائل را «از حالبهحال» و از «حالبه آینده» به هم پاس میدهند. مدیران روز نخستِ مدیریتِ خود کنتور زمان را در اداره خود صفر میکنند و مبدأ تاریخ اداره خود را با «خود» بازتنظیم میکنند و با نادیده انگاشتن تجربه «دیگری» (مدیر قبلی) سرمشق «تحولخواهی،» «ابداع» و «نوآوری» را مشق میکنند و تعلیم میدهند.
محققان و پژوهشگران نیز در نقش بازاریابانی مدرن و خوشبرخورد و خوش بیان از سوی مؤسسات یا دانشگاهها نیز در جستوجوی کشف «پارادایم نو»، «نگاه نو» و «متأخر» و «بیبدیل» به شناخت «مسأله» و مسألهشناسی هستند و فهرست و سیاهه دهتایی و صدتایی و... مسائل کشور را نوبهنو و بهروز شده ارائه میکنند و بازار رقابت کشف «مسأله نو» دههها است که گرم است.
پژوهشگران حرفهای تنها لطفی که به مسائل گذشته و تحقیق پیشینیان خود (اهل تحقیق) میکنند، این مسائل و آثار را در «ادبیات و پیشینه تحقیق» نام میبرند و یک «عبارت کلیشهای» را مداوماً در مقدمه پروپوزال خود تکرار میکنند و بههم پاس میدهند که «اگرچه درباره این موضوع، پیشتر تحقیقات بسیاری شده اما آنگونه که شایسته و بایسته موضوع تحقیق است، به موضوع پرداخته نشده و «ضرورت و اهمیت» موضوع تحقیق درباره مسأله و موضوع از منظری نوین و تکنیکی روزآمد و به روش تحقیقی مدرنتر همچنان وجود دارد.» البته برخی مدعی اندک بودن تحقیقات گذشتگان هستند و معلوم نیست کی این اندک بسیار خواهد شد و نیز معلوم نیست داور این بازیها کی سوت پایان را خواهد زد که زمان رسمی و وقت اضافه بازی «مسألهشناسی» تمام شد و وقت اجرا و حل مسأله فرا رسیده است.
مسأله مسألهشناسی و جاویدان شدن حل نشدن مسأله در ایران این است که مسأله زمانی بهرسمیت شناخته میشود که فاقد زمان و مکان و نو و جدید باشد. «تاریخ مسأله» در ایران مسأله نیست. زیرا مدیریت در ایران تاریخ ندارد. مسأله هر مدیری و محققی با مسأله دیگری باید فرق داشته باشد تا مدیر مجرب و خلاق محسوب شود.
مسأله در ایران تاریخ مصرف دارد که با خود مدیر و محقق تولید و تاریخش منقضی میشود و همانند اثر و نظریه که اگر گرد زمان بر آن نشسته باشد، اعتباری نخواهد داشت و این منش مدیریت دولتی ایرانی، از بینش خوش متعارف «تجددخواهی» و «سنت گریزی» سرچشمه میگیرد.
بگذریم که برخی مدیران دنبال طرحها و مسائل «زودبازده» هستند تا روبان افتتاح طرحها و پروژهها را در زمان خود ببرند. این رویکرد و رویه مدیریت را به «آیین» و «نمایش» بدل کرده است. بهتوصیه محققان مسألهشناسی عینی و نامجرد همان مسألهای است که در حال مسأله کاربردی و عملیاتی باشد و بازه زمانی آن هم بیش از یک و دو ساله به طول نینجامد.
در این وضعیت بیشک آیندگانی در چهل یا 60 سال دیگر چنین یادداشتی را خواهند نوشت که در دهه 90 تحقیقات و مطالعات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در کشف مسائل صورت گرفته بود و تمامی نخبگان باوجود اعمال تکنیکهای آیندهشناسی و آیندهنگاری و آیندهانگاری مسائلی را نام بردند و فهرست کردند که هنوز حل و رفع نشده باقی است و مسائل همچنان در دوره تکرار و بازتولید و سیر گردشی است.
تقدیس و تکریم «مسألهشناسی» راه به جایی نخواهد برد و این بازی مدتهاست وقت اضافهاش هم تمام شده است مگر اینکه مدیران بخواهند یکبار برای همیشه تصمیم کدام «یک» مسأله تاریخی را در قلمرو کاری و در زمان مدیریت خود حل کنند و به آیندگان پاس ندهند و فقط «یک» مسأله بنیادی و اساسی. این یکها در دهههای آینده بیشمار خواهد بود.
*روزنامه نگار و فعال فرهنگی
انتهای پیام/*