در شرايط فعلي که امکان مذاکره با آمريکا وجود ندارد و دشمني اين کشور هر روز افزايش مييابد، انجام کارهايي که ارتباط ما با بقيه کشورهاي جهان را دچار مشکل ميکند، اصولي نيست.
اهمیت حفظ ارتباط تجاری با جهان
سیدمصطفی هاشمیطبا*
آرمان ملی , 8 آبان 1398 ساعت 9:48
در شرايط فعلي که امکان مذاکره با آمريکا وجود ندارد و دشمني اين کشور هر روز افزايش مييابد، انجام کارهايي که ارتباط ما با بقيه کشورهاي جهان را دچار مشکل ميکند، اصولي نيست.
متأسفانه از درک نيات برخي از جريانات سياسي در کشور عاجزم. نميتوان گفت تمام کشورهاي دنيا که در کنوانسيونها و مجامع بينالمللي عضو هستند، استقلال ندارند و تنها کشور مستقل در جهان ايران است. اگر بخواهيم به استدلالهاي عجيب اين افراد و جريانات اهميت دهيم و از حضور در مجامع بينالمللي خودداري کنيم، بايد از سازمان ملل متحد نيز خارج شويم و نسبت به قطعنامههاي شوراي امنيت بيتوجه باشيم.
يکي از روزنههايي که ميتواند در شرايط کشور اثرگذار باشد، مسأله FATF است. بنابراين کساني که مايل هستند ما در تحريم باشيم و در جبهه انقلابي، آن هم از نوع سخت آن با خارجيها قرار بگيريم، حق ندارند شعار زندگي بهتر در داخل را بدهند. وقتي آمريکا تلاش ميکند تمام روزنهها را به روي کشور ما ببندد و مانع از تجارت ما با ديگر کشورهاي جهان شود، بايد تلاش کنيم که راههاي تجاري خود را حفظ کنيم و با حفظ اين راهها به سمت تنشزدايي براي سياست خارجي پيش رويم.
در شرايط فعلي که امکان مذاکره با آمريکا وجود ندارد و دشمني اين کشور هر روز افزايش مييابد، انجام کارهايي که ارتباط ما با بقيه کشورهاي جهان را دچار مشکل ميکند، اصولي نيست. اساسا ما در کشور چيزي به نام ريلگذاري اقتصادي و تئوري نداريم. کشور بر مبناي توانايي افراد پيش ميرود و همين تواناييهاي فردي نيز با سنگاندازيها و عدم حمايتي که وجود دارد دچار ضعف و سرخوردگي ميشوند.
براي مثال بخش خصوصي قابل و قدرتمندي در کشور وجود دارد اما با عدم حمايت دولت زمين ميخورد. عدم حمايت به معني پرداخت يارانه و صدقه نيست. به معني پرداخت مطالبات است. بسياري از پيمانکاران در کشور به دليل بدقوليهاي دولتها دچار مشکلات فراواني شدهاند و تکرار چنين امري که براي اقتصاد مانند سم است، نشان ميدهد که کشور ريلگذاري اقتصادي ندارد. ما نياز به جراحي اقتصادي داريم و براي اينکار نياز است که دولت شجاعت به خرج دهد و براي اين جراحي اقدام کند.
ميخواهم بگويم که فرقي ندارد چه کسي در رأس امور باشد. چه اصلاحطلبان چه اصولگرايان چون نياز به حمايت مردم دارند، اجراي آن به قول خودشان جراحي اقتصادي رخ نميدهد، چرا که اگر بخواهند همين جراحي اقتصادي را انجام دهند بايد در آن چاههاي حفر شده را ببندند.
بايد بهره سپردههاي مردم را کم کنند و هيچکس حاضر به انجام چنين کاري نيست. اينکه همه سياستمداران مرتب حرف ميزنند و تأکيد دارند که وضعيت معيشت مردم بايد بهتر شود که وضعيت را درست نميکند. به عنوان نمونه بايد ببينيم افراد چگونه زندگي ميکنند و اگر قرار است مالياتي اخذ کنند دقت شود.
مثلا اکنون اگر خانه کسي گران شود و از اين طريق سودي ببرد، از او ماليات نميگيرند. در حاليکه اگر کسي کارخانهدار باشد انواع و اقسام فشارهاي اقتصادي از تامين اجتماعي، ماليات، تغيير نرخ ارز براي وي بهوجود ميآيد. چنين نابسامانيهايي در مسائل رسيدن به رفاه در جامعه در جريان است که خيلي ساده اجازه ميدهيم که برخي افراد از رانتها استفاده کنند و پولدار شوند.
از سوي ديگر کساني که ميگويند ما بايد قدرت اول منطقه باشيم و آمريکا را شکست دهيم، راهي براي رسيدن به اين اهداف که البته بد هم نيست، ارائه نميکنند. از عوامل موثر بر اقتصاد، سياست خارجي است اما برخي مدام به تنشزايي در اين حوزه مشغولند و بعد از حل مشکلات معيشتي مردم حرف ميزنند.
انتهای پیام/*
کد مطلب: 5473