عربستان در شرایطی نیست که بتواند نوع مذاکره و نتایج آن را تعیین کند. توقف کامل صادرات نفت آرامکو در استان الشرقیه که طی حملات به الشیبه و بقیق و حریص روی داد، میزان آسیبپذیری این کشور را به همه نشان داد و تداوم و تصعید حملات موشکی و پهپادی انصارالله هم از توان بالای مقاومت یمنیها خبر داد. بنابراین در وضعیت فعلی آنکه میتواند شروطی را تعیین کند، مقاومت یمن است نه شکستخوردگان سعودی.
سفر «عمرانخان» به تهران، سفر «پوتین» به ریاض و سفر چندی پیش «عبدالمهدی» به ریاض روی نقطه پایان دادن به جنگ یمن تمرکز داشته است اما ادامه بمباران یمن در حین این سفرها بیانگر آن است که طرفی که جنگ را شروع کرده است، به امتیاز نیاز دارد و این امتیاز هم در «میدان نظامی» قابل تحقق نیست و لاجرم باید در همین مذاکرات سیاسی تأمین شود. اما آیا عمرانخان، پوتین و عبدالمهدی میتوانند واسطه اعطای این امتیاز از جانب یمنیها باشند؛ به فرض که یمنیها نقش میانجی یا به قول نخستوزیر پاکستان «نقش کمککننده» این سه را قبول داشته باشند، آیا مشت آنان را در مذاکرات آنطور که سعودیها میخواهند، پر خواهند کرد؟ به جز این آیا آنچه را سعودیها طی چند هفته اخیر در فضای گفتاری بیان کردهاند، در صحنه عملی پیاده خواهند کرد؟ سعودیها در سال گذشته به نماینده دبیرکل سازمان ملل قول دادند که به توافق بینطرفین در استکهلم معتقد بوده و به آن التزام عملی خواهند داشت، اما با وجود آنکه از زمان برگزاری مذاکرات استکهلم -30 آذر ماه ۹۷- نزدیک به ده ماه گذشته و طرف یمنی به تعهدات خود کاملاً عمل نموده، سعودیها حتی یک گام هم به سمت آن برنداشتهاند. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1- اگرچه عمرانخان نخستوزیر پاکستان تأکید دارد که از سوی هیچکس به ایفای نقش میانجی دعوت نشده و این ابتکار خود اوست و با هدف حل مسالمتآمیز مسایل میان همسایگان، به ایران و عربستان سفر کرده است، اما تقریباً هیچکس تردید ندارد که از او خواسته شده است تا شرایط موجود را به لحاظ آمادگی برای پایان دادن به جنگ یمن مورد بررسی قرار دهد. دیدار عمرانخان رئیسحزب «تحریک انصاف» از تهران و عزیمت او از تهران به ریاض بیانگر آن است که تهران از او خواسته است تا برای حل مسئله اقدام کند. در همین جا یک سؤال مطرح میشود مبنیبر اینکه آیا ایران بدون مقدمه برگ مذاکراتی را به دست نخستوزیر پاکستان داده است؟ پاسخ آن بدون تردید منفی است، چرا که جمهوری اسلامی بسیار پیچیدهتر از این عمل میکند و «بیگدار به آب نمیزند». بنابراین کشش مذاکراتی اولیه متعلق به ریاض است که تهران به طور جدی از آن استقبال کرده است. کما اینکه بعضی تحولات هفتههای اخیر در مراودات سیاسی نیز از همین منطق پیروی میکنند.
عمرانخان «دوست مشترک» به حساب میآید. کما اینکه «پاکستان» در پروندههایی که مستقیم یا غیرمستقیم به ایران ربط پیدا میکند، یا نقش همراه داشته و یا به صورتی عمل کرده که ناراحتی مقامات ارشد ایران را برنیانگیزد. عمرانخان در تهران طرح چهار مادهای ایران را - که در فرمایشات رهبر معظم انقلاب به آن تصریح شد- دریافت کرد که شامل توقف جنگ، شروع گفتوگوهای بدون واسطه یمنی-یمنی، تشکیل دولت وحدت ملی و برگزاری انتخابات پارلمانی بود. منطق و ماهیت طرح ایران به طور خلاصه ناظر به پایان دادن به جنگ ظالمانه یک طرفهای است که 43 ماه از آغاز آن میگذرد و نیز حل داخلی مسائل یمن است که این هر دو در عین اینکه کلید حل مسئله است، عملیترین اقدام هم در حل مسئله به حساب میآیند. در واقع ایران معتقد است با توقف جنگ و «جانگرفتن» مذاکرات یمنیها با یکدیگر هر موضوعی قابل بحث و توافق خواهد بود و در این میان دخالت دیگران در این امور باید صرفاً «تسهیلگر» و «پشتیبانیکننده» باشد.
2- سفر ولادیمیر پوتین به ریاض هم اگرچه توأم با بیش از 20 قرارداد تجاری با طرف سعودی بود، اما در عین حال براساس آنچه از خبرها برمیآید، بیشترین وقت رئیسجمهور مقتدر روسیه به بحث لزوم پایان یافتن جنگ خونین رژیم سعودی علیه یمن سپری شده است. تا پیش از این، روسیه در پرونده یمن عملاً نقشی نداشت. روسیه حتی در جریان صدور قطعنامه 2216 شورای امنیت سازمان ملل علیه یمن اگرچه -از میان 15 عضو آن- تنها کشوری بود که رأی ممتنع داد، اما در عمل راه را برای جنگ علیه یمن باز کرد و در واقع در نقطه مقابل عربستان قرار نگرفت. در این فاصله روسیه یک بار با جبهه مقاومت «مشق همکاری» کرد و آن در پرونده سوریه بود که از قضا ایفای نقشی در نقطه مقابل نقش دولت سعودی بود و در نهایت به یکی از افتخارات روسیه و پوتین تبدیل شد. سفر ولادیمیر پوتین به ریاض نشان میدهد که سه سال پس از جنگ یمن، مسکو متوجه اهمیت این کشور در تحولات منطقه شده است. اگرچه پیش از این لااقل دوبار هیئت انصارالله با مقامات ارشد روسیه در مسکو دیدار کرده و روابط اولیه را با روسیه برقرار نموده است، اما ورود پوتین به پرونده یمن در هفته اخیر یک اقدام اساسی به حساب میآید که اگر با قبول طرف سعودی مواجه گردد، «راهبردی» نیز خواهد بود. بر این اساس برای آنکه شبههای درباره اهداف سفر پیش نیاید، رئیسجمهور روسیه گفت: «ایران و عربستان برای برقراری دوباره رابطه نیازی به واسطه ندارند.» در عین حال با توجه به وزن سیاسی پوتین در مقایسه با وزن سیاسی عبدالمهدی و عمرانخان و به خصوص عدم وجود رابطه صمیمانه پیشین بین آنان و خاندان سلمان این احتمال به طور جدیتر وجود دارد که فرمولی از مذاکرات میان پوتین و سلمان ناظر بر توقف جنگ به دست آید.
3- بعضی در داخل ایران روی روابط ایران و عربستان تمرکز کردند و به آمارها و نشانههایی اشاره کردند که از تمایل سعودی برای از سرگیری رابطه با ایران حکایت میکرد و بعضی دستگاهها در ایران نیز روی لزوم فعالسازی رابطه تهران-ریاض تمرکز کردند که اگرچه فینفسه امر مذمومی به حساب نمیآید، اما واقعیت این است که -منهای بحث یمن- نه سعودیها به طور واقعی خواستار بهبود روابط با تهران هستند و نه اینکه اقدام یکجانبه ایران میتواند روابط سیاسی میان دو کشور را گرمی ببخشد. به نظر این قلم سعودیها به دلایلی که به آن اشاره خواهد شد، برقراری رابطه با ایران را برای حل مشکل خود در یمن مطابق الگوی ریاض میخواهند و در شرایط فعلی، خود رابطه با تهران برای آنان موضوعیت ندارد. در واقع عربستان میخواهد برقراری مجدد رابطه با ایران را به تهران بفروشد و مابهازای آن را وادار شدن انصارالله به پذیرش طرح ضدیمنی دولت سعودی قرارداده است! این در حالی است که از یکسو خواسته سعودیها از یمنیها «زیادهخواهانه» و غیرعملی است و از سوی دیگر رابطه ایران با یمنیها یک رابطه استعماری نیست که تهران خواسته خود را به آنان دیکته کند. بعضی گمان کردهاند با آغاز دوباره رابطه میان ریاض و تهران، دو کشور میتوانند در پرونده یمن به راهحل برسند و به فرمولهای مرضیالطرفین دست یابند در حالی که به طور واقعی، سعودی تقدم رابطه با ایران را بر بحث درباره یمن قبول ندارد و لذا هرگاه بحث رابطه میکند، بلافاصله از لزوم قطع «مداخلات!» ایران سخن میگوید که به معنای واگذاری پرونده یمن به ریاض است.
4- طرحی که سعودیها دنبال میکنند ظاهری و باطنی دارد که به طور کلی با هم متفاوت هستند سعودی برخلاف ایران که میگوید اول توقف جنگ، روی پذیرش منصور هادی به عنوان تنها فرد مشروع یمنی تأکید دارد. این به آن معناست که سعودی در مذاکره سیاسی با طرفهای مختلف با همان منطق جنگ سخن میگوید. یعنی میجنگد برای اینکه رژیم وابسته را تحمیل کند و مذاکره میکند تا همین رژیم را بر کرسی بنشاند. مقامات سعودی در مذاکرات گفتهاند طرفهای یمنی روی ریاستجمهوری و دولت موقت به ریاست منصور هادی توافق کنند -یعنی انصارالله به هادی تمکین کند- و دولت و مجلس و ارتش سابق برگردند و پس از شش ماه انتخابات مجلس قانونگذاری برگزار شود و براساس آراء، ریاستجمهوری و کابینه تشکیل شود و درباره ترتیبات اداره کشور تصمیم بگیرند و ضمناً در این مدت کل کشور یمن در اختیار دولت و ارتش تحت فرمان منصور هادی باشد.
اما این طرح در واقع برای تحمیل دائمی دولت وابسته به سعودی و از بین بردن مقاومت مردم یمن و هدر دادن خون نزدیک به صد هزار انسان شریفی است که برای عزت و استقلال یمن به شهادت رسیدهاند. قید شش ماه که از سوی سعودیها مطرح میشود، در عمل دربردارنده محدودیت زمانی نیست کما اینکه کلمه «انتخابات» که در طرح آنان آمده به معنای برگزاری انتخابات حین شش ماه و تن دادن به نتایج آن نیست. مدت شش ماه حتی میتواند به چند سال منتهی شود کما اینکه دولت منصور هادی که براساس طرح موسوم به مبادره خلیجی در سال 2012 قرار بود شش ماهه باشد، تا 2015 ادامه یافت و هنوز هم سعودیها از قانونی بودن این دولت سخن میگویند و درصدد تداوم آن هستند.
دوره شش ماهه میتواند با رضایت یا بدون رضایت طرفهای یمنی تمدید گردد و یا در این میان با گروهی وابستهتر جابهجا شود. انتخابات هم با همین کیفیت میتواند بارها به تأخیر بیفتد و حتی هیچگاه برگزار نشود و یا مجلس منحله سال 2015 تا مدتهای مدید دیگر امتداد پیدا کند.
نکته مهم دیگر تحویل مراکز استانها و شهرستانهای شمالی به منصور هادی و بخشی از ارتش به فرماندهی سرلشکر محسن الاحمر که به شدت به سعودی وابسته بوده و دستش تا مفرق به خون یمنیها آغشته است، در واقع از بین بردن امنیت نیروهای جهادی است و اگر آنان به این تن دهند و یا حتی به حداقلی از این هم تن دهند -که تردد آزاد عناصر نظامی و امنیتی وابسته به محسن الاحمر در استانهای شمالی است- مقدمات نابودی خود را فراهم کردهاند. ترک کردن میدان جهاد آن هم در شرایطی که مقاومت یمنیها رژیم سعودی و پشتیبانان غربی و عربی آن را به ستوه درآورده است و اعتراف به مشروعیت منصور هادی، اعتبار نیروهای جهادی و داعیههای آنان را لطمه میزند و از آن پس مردم به فراخوان آنان در مسایل امنیتی یا سیاسی اعتماد نکرده و از آن پشتیبانی نمینمایند. از سوی دیگر چنین توافقی به نیروهای امنیتی و نظامی وابسته به سعودی و امارات امکان میدهد تا نیروهای جهادی را به نحوی که چندان بازتاب اجتماعی هم نداشته باشد، یکییکی قلع و قمع نمایند.
5- البته سعودیها که متوجه شدند طرح آنان با اشکالات عمده مواجه است، کمی عقب نشستند و مثلاً از «آتشبس» سخن به میان آوردند که معنایی متفاوت از توقف جنگ دارد و نیز به جای خلع سلاح کامل نیروهای خارج از دولت، از تحویل سلاحهای سنگین سخن میگویند که در عمل تفاوتی با ادامه جنگ و نیز با خلع سلاح مقاومت ندارد و از این رو یمنیها یک روز پس از آنکه یکی از مسئولان میانی یمن، به اشتباه از موافقت انصارالله با آتشبس سخن گفت، رهبری انصارالله طی بیانیهای و نیز طی اظهارات متعدد، آن را رد کرده و گفت به چیزی کمتر از توقف کامل جنگ به عنوان شرط آغاز هر نوع و هر سطح از مذاکره تن نمیدهد.
عربستان البته در شرایطی نیست که بتواند نوع مذاکره و نتایج آن را تعیین کند. توقف کامل صادرات نفت آرامکو در استان الشرقیه که طی حملات به الشیبه و بقیق و حریص روی داد، میزان آسیبپذیری این کشور را به همه نشان داد و تداوم و تصعید حملات موشکی و پهپادی انصارالله هم از توان بالای مقاومت یمنیها خبر داد. بنابراین در وضعیت فعلی آنکه میتواند شروطی را تعیین کند، مقاومت یمن است نه شکستخوردگان سعودی.
*کارشناس مسائل بین الملل
انتهای پیام/*