حمله تركيه به شمال سوريه كمكم از موضوعي سياسي و نظامي كه تنها در حوزه و حيطه كار سياستمداران و نظاميان باشد، خارج شده و ابعاد انساني، فرهنگي و تاريخي به خود گرفته است. به همين سبب جا دارد كه اهل قلم و فرهنگ نيز سكوت نكنند و به تحليل ابعاد مختلف ماجرا بپردازند. اينجانب به عنوان كسي كه همواره دغدغههاي انساني و فرهنگي پيش از هر چيز برايم در اولويت بوده است، سعي ميكنم چند موضوع را با هموطنان در ميان بگذارم.
1- پيش از هر چيز سوريه كشوري با مرزهاي مشخص است و ناحيهاي كه اكنون به آن حمله شده است، بخشي از خاك سوريه محسوب شده و حضور سربازان تركيه و بمباران هوايي آن تجاوز به كشوري مستقل است و نقض صريح اصل منع توسل به زور عليه كشوري مستقل محسوب ميشود و بايد سازمان ملل و به ويژه شوراي امنيت جلوي اين تجاوز آشكار را بگيرد. بهانه تركيه براي مبارزه با تروريسم مصداق كلمـ[ الحق يراد بها الباطل است. زيرا هيچ سازمان حقوقي بينالمللي و هيچ كشور ديگري و حتي كشور سوريه نيروهايي را كه هدف حمله تركيه قرار گرفتهاند به عنوان تروريست معرفي نكرده است. بالاتر از آن، اين وظيفه دولت سوريه است كه اگر مشكلي در مرزهاي شمالياش دارد آن را حل كند و دخالت تركيه از نظر حقوقي توجيهناپذير است.
2- اين حمله سبب كشتار صدها زن و كودك بيگناه و آواره شدن بيش از يكصد هزار نفر شده است. درد و رنج اين همه مردم با هيچيك از معيارهاي اخلاقي و انساني سازگار نيست. هيچ دولت و نهادي حق ندارد به خاطر نابود كردن مخالفانش جان بيگناهان را به خطر بيندازد. جان انسان «بما هو انسان» از نظر خداوند ارزشمند و صاحب كرامت است و هيچكس حق ندارد آن را يكطرفه سلب كند. بمبارانهاي شديد هوايي و حملات توپخانهاي تركيه و خالي از سكنه شدن شهرها و روستاهاي شمال سوريه و استقرار نيروهاي عرب و ترك در آنها خطر يك نسلكشي قومي را بيش از هر وقت مطرح كرده است؛ ضمن آنكه اين حمله سبب نابودي تاسيسات زيربنايي و خدماتي و محيط زيست شده است.
3- دولت تركيه به صراحت اعلام كرده است كه قصد دارد 30 كيلومتر در عمق شمال سوريه منطقه امن ايجاد كند و در آن بيش از سه ميليون آواره سوريه را كه اكنون در تركيه اقامت دارند به آنجا برگرداند. اين استدلال از نظر حقوقي خلاف قوانين سازمان ملل متحد است زيرا مجمع عمومي سازمان ملل در سال 1992 چنين اقداماتي را مصداق بارز پاكسازي قومي دانسته است. افزون بر آن حمله تركيه خود سبب آوارگي صدها هزار نفر ديگر از مردم اين مناطق خواهد شد و مشكلات بزرگي را براي جامعه بينالمللي و ديگر همسايگان سوريه به وجود خواهد آورد. از نظر اخلاقي نيز استفاده از پناهندگان براي مقاصد قومي و سياسي و اجبار آنان به سكونت در منطقهاي غير از وطن اصلي خود امري مذموم و نكوهيده است كه البته در اين جا مستلزم آواره كردن ساكنان اصلي در اين منطقه اشغالي است.
4- ما ايرانيان همواره كردها را بخشي از تمدن و فرهنگ ايراني دانستهايم و گفتهايم كه هرجا كرد است آنجا مانند ايران است، بنابراين اخلاق ايراني و تعهد به همتبارانمان ايجاب ميكند كه در مشكلات و گرفتاريهايي كه در نتيجه هجوم داعشيان و داعشپروران به سرزمين آنها برايشان پيش آمده است، همراهشان باشيم و اگر از نظر سياسي امكان كمك فوري نداريم، لااقل از نظر اخلاقي و عاطفي و ديگر جوانب لازم از جمله كمكهاي پزشكي، دارويي، غذايي و مانند آن در كنار آنها باشيم و تنهايشان نگذاريم. يادمان باشد كه اين كار وظيفهاي ملي، وجداني، انساني و اخلاقي براي هر ايراني باشرفي است.
5- امروز كردهاي سوريه بحق اعتقاد دارند كه جهان آزاد و متمدن آنها را تنها گذاشته و اجازه داده است كه مظلومانه و در جلوي چشم همه جهانيان قرباني داعشپروران و حاميان ديروز داعش شوند. آنان به نمايندگي از جهان آزاد و متمدن و با پشتيباني آنان با جانفشاني و رشادت و دادن بيش از ده هزار شهيد توانستند همسوي با ايران داعش را كه وحشيترين و بيهنجارترين گروه نظامي - ايدئولوژيك خاورميانه است، در زمين شكست دهند. حال كه داعش شكست خورده بسيار نكوهيده و زشت است كه آن سربازان فداكاري كه داعش را شكست دادند امروز به دست دوستان و ياران داعش كه در لباسهاي ديگري مسلح شدهاند، كشته شوند.
از سوي ديگر مسلم است كه امريكا از پشت به كردها خنجر زده و البته با اين كار ماهيت واقعي خود را نشان داده و بيش از هر چيز حقانيت سخن رهبر معظم انقلاب را كه امريكا وفايي براي دوستانش ندارد و نبايد به او اعتماد كرد، اثبات كرده است. شوراي امنيت سازمان ملل هم با مخالفت امريكا و روسيه حتي نتوانست قطعنامهاي در محكوميت تجاوز تركيه به خاك كشوري ديگر صادر كند. اتحاديه اروپا هم كه از ترس راندن سه ميليون آواره توسط تركيه به اروپا تاكنون كاري جدي در جلوگيري از نسلكشي كردهاي سوريه نكرده است.
اكنون جا دارد ما با حمايت از كردها نشان دهيم كه دوستان وفاداري براي آنان هستيم و اجازه نخواهيم داد نمادهاي كردي نوروز و كاوه آهنگر كه همان نمادهاي ايراني هستند قرباني نسخههاي ارتجاعي ديني ساخته و پرداخته سازمانهاي جاسوسي اسراييل و غرب و افكار قومگرايانه جنگافروزان شوند. آنان كه امروز از ابهت اجدادشان ميگويند و بر امپراتوريهاي سلجوقي و عثماني ميبالند و از احياي آنها سخن ميگويند، بيشك به شمال سوريه راضي نخواهند شد و بيم آن ميرود كه به توسعهطلبي ارضي و قومي خود در سرزمينهاي سابق آن دو امپراتوريها ادامه دهند. بنابراين جهانيان بايد آگاه شوند و اجازه ندهند در قرن 21 جاهطلبيهاي نازيستي و فاشيستي كه جهان را كمتر از صد سال پيش به جنگ و خشونت كشاندند، دوباره مجال ظهور و بروز يابند.
انتهای پیام/*