آمریکاییها با اعطای یک موقعیت خاص به ترکیه در شرق فرات، آنکارا را وارد یک همپیمانی در عراق با انگیزه به هم ریختن وضع امنیتی عراق به عنوان پیشنیاز تغییرات بنیادی سیاسی در بغداد کرده است و از این رو باید گفت به احتمال خیلی زیاد طی هفتههای آتی به بهانه مقابله با مخالفان خود شاهد تشدید حملات ترکیه علیه مناطقی از استانهای نینوا و صلاحالدین خواهیم بود.
تحولات همزمان امنیتی در عراق و سوریه نشان داد که این دو کشور اگر یک ظرف واحد نباشند، دو ظرف کاملاً مرتبط با یکدیگر هستند. خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه و همزمان با آن عملیات ارتش ترکیه در شرق فرات بوی توافق میدهد. کما اینکه حمایت سفارت آمریکا از اغتشاشات در مراکز استانهای شیعی عراق و همزمانی حمله جنگندههای ارتش ترکیه به غرب عراق با آن هم بوی توافق میدهد و جمع این خبرها بیانگر آن است که ما با یک توطئه جدید در ابعادی منطقهای و فرامنطقهای علیه امنیت منطقه مواجه بوده و باید در انتظار رخدادهایی باشیم. جدای از اینکه این نوع اقدامات به نتیجه مورد نظر طراحان برسد یا نرسد، آنچه در این روزها شاهد هستیم تلاش برای تغییر اساسی در وضعیت اداره منطقه است. در این خصوص نکتههایی وجود دارد؛
1- از حدود سه سال پیش یعنی درست از زمانی که مشخص شد امکان تغییر دولت در دمشق وجود ندارد، ترکیه که تا پیش از این به اعتبار بیش از 1000 کیلومتر مرز مشترک با سوریه، توقع داشت بیشترین نقش را در تغییر حکومت در سوریه و استفاده از نتایج آن داشته باشد، درصدد برآمد به بهانه مقابله با P.k.k بر بخشهای شمالی سوریه به عمق حدود 50 کیلومتر سیطره پیدا کند و در عمل هم توانست از الباب در جنوب حلب تا المنبج در شمال رقه را به تصرف نظامی خود درآورد و اداره آن را کاملاً به دست بگیرد.
اما ترکیه برای گسترش نفوذ به شمال شرق سوریه - شرق فرات و یا منطقه جزیره - با دو مانع آمریکاییها و کردها مواجه بود و به این دلیل هرگاه تهدید به عملیات نظامی در شرق فرات میکرد با تشر نیروهای آمریکایی عقب مینشست و کردها سرگرم جنگ با داعش بودند. تا اینکه سه روز پیش، پنتاگون رسماً اعلام کرد که طبق دستور رئیسجمهور، نیروهای خود را از سوریه خارج میکند و همزمان عملیات ارتش ترکیه علیه کردها و در واقع علیه بخشی از حاکمیت کشور سوریه شروع شد. در این میان بعضی از تحلیلگران فقط روی خیانت آمریکاییها به کردها که با وعده حمایت از آنان در برابر ترکیه کردها را تحت فرمان خود داشتند، صحبت کردند اما در این میان واقعیت بزرگتری وجود داشت و آن تبانی آمریکا و ترکیه در دو پرونده عراق و سوریه بود که کمتر مورد توجه قرار گرفت.
2- این درست است که طی دو دهه گذشته و به خصوص طی حدود پنج سال اخیر - از اواخر دوره اوباما- سیاست آمریکا در منطقه ما نوسان زیادی داشته و از سخن گفتن بر سر حمله بزرگ به سوریه در شهریور 1393، تا سخن گفتن از خارج کردن کامل نظامیان آمریکایی از سوریه را دربرگرفته است، اما به نظر میرسد آنان در مورد عراق و قطع روابط دوستانه تهران - بغداد به جمعبندی رسیده و راه آن را «آشوب هدفمند» در مناطق شیعی عراق و در نهایت معرفی یک دیکتاتور وابسته به منظور تسلط درازمدت بر عراق میدانند. در این صحنه آمریکاییها به همکاری بسیار نزدیک کشورهای همسایه عراق شامل عربستان، اردن و ترکیه نیاز مبرم دارند و در اینجا برای موفقیت طرح خود به طور خاص به همکاری ترکیه چشم دوختهاند. چرا که همکاری عربستان و اردن را قبلاً تجربه کرده و از آن طرفی نبستهاند. ترکیه همانطور که با سوریه مرز طولانی دارد، با عراق نیز مرز طولانی داشته و این مرز در سیطره بخشهایی از جامعه عراق است که ترکیه به غلط به آنان به چشم «همپیمان بالقوه» خود مینگرد.
بر این اساس آمریکاییها با اعطای یک موقعیت خاص به ترکیه در شرق فرات، آنکارا را وارد یک همپیمانی در عراق با انگیزه به هم ریختن وضع امنیتی عراق به عنوان پیشنیاز تغییرات بنیادی سیاسی در بغداد کرده است و از این رو باید گفت به احتمال خیلی زیاد طی هفتههای آتی به بهانه مقابله با مخالفان خود شاهد تشدید حملات ترکیه علیه مناطقی از استانهای نینوا و صلاحالدین خواهیم بود. ترکیه تلاش خواهد کرد منطقه جزیره در شمال شرق سوریه را به منطقه شمال غرب عراق متصل کرده و به خیال خود به ادعاهای تاریخی خود درباره مناطقی از سوریه و عراق جامه عمل بپوشاند و در عین حال از طریق آمریکاییها به «دولتی مقبولتر» در بغداد برسد و آینده خود را در حوزه انرژی تأمین نماید.
3- آمریکاییها، اسرائیلیها، سعودیها و... به مرور به این جمعبندی رسیدند که کلید حل مشکلات عظیم و شکستهای بزرگ منطقهای آنان در عراق است و با جدایی عراق از ایران میتوان همه مشکلات منطقهای خود را حل کرد. آمریکاییها و اسرائیلیها در یک جمعبندی درباره علت شکست خفتبار خود از سوریه در نبرد پیچیدهای که حدود 8 سال به درازا کشید، نقشآفرینی عراق را به مثابه کریدوری بین تهران و دمشق به حساب میآورند. این جمعبندی شبیه به آن جمعبندی است که رژیم صهیونیستی در گزارش رسمی کمیته وینوگراد حدود شش ماه پس از شکست از حزبالله لبنان در جنگ 33 روزه ارائه و نقش سوریه را در آن برجسته معرفی کرد. بر این اساس از حدود یک سال قبل آمریکاییها تغییر بنیادی شرایط در عراق را در دستور کار خود قرار دادند و در این میان دونالد ترامپ در پایگاه عینالاسد عراق اولین عبارات را بدینصورت اعلام کرد که: «ما از طریق عراق رفتار ایران را در سوریه رصد کرده و سیاستهای ایران را شکست میدهیم».
طراحی آمریکا برای عراق بدینصورت است که با استفاده از مشکلات اقتصادی و نارضایتیهای مردم عراق، «آشوب هدفمند»ی را در استانهای شیعهنشینی که به هر حال پایگاه اصلی قدرت دولت به حساب میآیند، راه اندازد و در یک دوره زمانی به آن دامن زند، بهگونهای که شیعیان بهطور یکپارچه دغدغه امنیتی پیدا کرده و مطالبه امنیت در صدر مطالبات دیگر قرار گرفته و حتی بقیه مطالبات را به حاشیه ببرد. همزمان با این گام و در متن آشوب، ساختار سیاسی عراق شامل مجلس و دولت منحل شوند تا در عمل هیچ نهادی برای حل مسئله وجود نداشته باشد و مشکلات به طور شتابان افزایش یافته و مردم در بیپناهی، هر نسخهای را بهعنوان راهحل بپذیرند.
از منظر آمریکاییها، اسرائیلیها و سعودیها حدود یک سال ناامنی و بیدولتی کافی است تا عراقیان به هر چیزی تن بدهند. در این مرحله و پس از آنکه ناامنی به اوج رسید، نوبت ارائه یک شخصیت نظامی وابسته است تا با پشتیبانی اولیه مردمی روی کار بیاید و همه قدرت را قبضه کند و یک نظام سیاسی مستبد سر کار آورده و هر اعتراضی نسبت به سرنوشت عراق و چپاول آن را با شدت تمام سرکوب کند و در واقع کشور را به طور کامل تسلیم آمریکا بکند. جالب این است که چهرهسازی از این کاندیدا یعنی سرلشکر «عبدالوهاب الساعدی» نیز در حین آشوبها شروع شد.
4- آمریکا گمان میکند سوار شدن بر موج بحران اقتصادی و امنیتی در عراق کار آسانی است و به وضع داخلی عراق و به خصوص وضع شیعیان چشم دوخته است. در این میان از چند ماه پیش، این زمزمه در عراق شروع شد که پارلمان عراق، عادل عبدالمهدی را در سال دوم نخستوزیریاش برکنار خواهد کرد و چندی نگذشت که رقبای سیاسی او - از میان شیعیان- وارد کار شدند. مقتدا صدر در 25 مرداد 98 در یک پیام توئیتری خطاب به نخستوزیر عراق نوشت: «ادامه وضع کنونی نه از نظر شرعی و نه از نظر عقلی و نه از نظر مردم قابل قبول است» و همزمان یک نماینده پارلمان -رامی السکینی- بحث طرح سلب اعتماد از عادل عبدالمهدی به عنوان نخستوزیر در پارلمان را مطرح کرد.
کمتر از دو ماه پس از این اظهارات شاهد آغاز آشوبهایی در استانهای شیعهنشین عراق بودیم که ظاهراً بر مبنای مطالبات اقتصادی صورت گرفت ولی شعارهای مطرح شده در آن «الشعب یرید اسقاط النظام»! بود. این در حالی بود که نه مقتدا صدر، نه عمار حکیم و نه حیدر العبادی که از تظاهرات ضد فساد اخیر در عراق حمایت کردهاند، از اسقاط نظام حمایت نمیکنند، چرا که اسقاط نظام یعنی اسقاط خود آنان که در طول حدود 16 سال گذشته از طریق همین نظام به قدرت رسیدهاند.
از منظر آمریکاییها هرج و مرج کنونی در فضای اختلافی میان گروههای شیعه، میتواند گسترش پیدا کند و در نهایت به انحلال دولت و مجلس منجر شود و وضعی پدید آید که دستکم به مدت یک سال عراق با فقدان دولت و مجلس و به عبارتی فقدان حاکمیت سیاسی مواجه شود. در این شرایط هیچ نیرویی در عراق و یا در منطقه قادر به مدیریت نیست و عملاً دستهای هدایت آشوب میتوانند مسیر تحولات را به آنجایی که میخواهند سوق دهند. بر ایناساس آمریکاییها از حدود سه ماه پیش و قبل از آنکه بعضی چهرههای سیاسی شیعه از لزوم تغییر دولت در عراق صحبت کنند، یک اتاق عملیات مشترک بین خود و رژیمهای اسرائیل، عربستان و امارات و با حضور بعثیها، سرخیها و یمانیها در پایگاه عینالاسد واقع در استان الانبار راه انداختند و به شدت سرگرم پیگیری طرح تغییر حاکمیت در عراق شدند.
در این میان آمریکاییها بیش از هر چیزی روی گروههای درون شیعه و اراده شخصیتهای مذهبی و سیاسی شیعه عراق تمرکز داشتند. در تحلیل آمریکاییها که به نوعی به رسانهها راه یافت، آمده بود، از یکسو علمای برجسته عراق بهدلیل شرایط خاص عراق، مداخلهای در امور نکرده و مانع تحولات بنیادی در عراق نمیشوند و از سوی دیگر شخصیتها و احزاب سیاسی شیعه عراق به دلیل رقابتهای داخلی و ضعف در تشخیص خطر اصلی و به امید دست یافتن به موقعیت بهتر، با موج همراهی کرده و راه را بر تغییرات بنیادی در عراق هموار میگردانند. در نهایت جمعبندی آمریکاییها این است که حکومت عراق که محصول سالها مجاهدت مردم عراق است را میتوان از این طریق ساقط کرد و بار دیگر یک حکومت دستنشانده را بر مردم این کشور مسلط کرد و از طریق آن وضع سایر واحدهای ناهمخوان با آمریکا در منطقه را نیز دگرگون نمود.
۵- آنچه گفته شد از یک طرح مهم و چندلایه حکایت میکند. روند آشوبهای روزهای اخیر عراق و سطح گسترده خسارات و تلفات انسانی که به حدود 150 نفر رسید، نشان داد که دستهای توطئهگر خواستهاند راهی بیبازگشت را پیش پای مردم و به خصوص شیعیان قرار دهند. این تظاهرات فعلاً متوقف شده اما بسیار بعید به نظر میرسد که دشمنان در پی بازآفرینی آن نباشند. چرا که تجربه ما میگوید آمریکاییها میکوشند گامهایی پیوسته ولی با تأنی را طراحی کنند. در این گام آمریکا تلاش کرد دست دولت و نیروهای امنیتی و نظامی را در مواجهه با توطئه ببندند و با معترض نشان دادن «اجیران فتنهگر»، یک پوشش حفاظتی برای آنان تدارک ببیند. انتظار آمریکا این است که اختلافات درون شیعی میان امثال مقتدا صدر، عبادی و عبدالمهدی بدون درک شرایط خطیر عراق ادامه یابد و آمریکا اینبار بتواند با جمعبندی مرحله اول، مراحل بعدی را در عراق رقم بزند!
۶- نکته بسیار مهم در این ماجرا این است که آمریکاییها در مورد واکنش مرجعیت شیعه در عراق و نیز درباره قدرت دولت عراق و مشروعیت آن و همچنین قدرت جمهوری اسلامی در بزنگاههای سیاسی عراق دچار سوءتفاهم هستند. مسلماً مرجعیت عراق در گاه خطر همان کاری را میکند که در ماجرای داعش با آن فتوای تاریخی انجام داد و گروههای مختلف شیعه در بزنگاهها همان کاری را میکنند که در این 16 سال کرده و سبب تثبیت حاکمیت سیاسی در عراق شدهاند و جمهوری اسلامی در گاه مواجهه برادران خود در عراق با خطر، همان کاری را میکند که تاکنون کرده است. این یعنی آمریکاییها باز هم در صفحه شطرنج عراق مات خواهند شد.
*تحلیل گر مسائل بین الملل
انتهای پیام/*