كودكان ما از ما هستند اما براي ما نيستند. كودكان ما هويت جدا دارند. اگر والدين روزي آرزو داشتند مهندس شوند، نبايد اين آرزو را بر كودكان تحميل كنند. والدين نبايد آوار خواستههاي خود را روي فرزندانشان تلنبار كنند. اگر به فرض چنين كودكي باهوش و باپشتكار هم باشد نهايتا در بزرگسالي تكبعدي خواهد بود و در توانمنديهاي اجتماعي ضعيف عمل خواهد كرد.
مسائل كودكي در ايران در ميان اقشار مختلف اجتماعي متفاوت است. درس خواندن اصليترين دغدغه خانوادههاي متوسط و متوسط به بالاست. پدر و مادرهاي اين خانوادهها با فرستادن كودكانشان به كلاسهاي متعدد و اجبار آنها به درس خواندن هر چه بيشتر كودكي آنها را گرفتهاند. در واقع اين پدر و مادرها كوشش ميكنند آرزوي خود را بر آنها تحميل كنند. اما در خانوادههاي طبقه پايين مسائل اقتصادي و به دست آوردن پول مهمترين دغدغه است. بچههايي كه در خيابان و كارگاههاي زيرزميني كار ميكنند، كودكاني هستند كه مسائل اقتصادي به آنها فشار ميآورد. در هر دو طيف مهمترين عامل از دست رفتن كودكي فرزندان فقدان آگاهي والدين است. والدين گاهي فكر ميكنند دستگاه چاپ پول هستند و بايد دو الي سه شغل داشته باشند تا بتوانند فرزندانشان را به بهترين كلاسها ببرند، اما به نظر نميرسد چنين شيوهاي نتيجه مثبتي در پي داشته باشد. والدين بايد بدانند اگر براي مثال پدري با توپ پلاستيكي در پاركينگ خانه با پسرش فوتبال بازي كند، نتيجه كار بسيار بهتر از آن خواهد بود كه فرزندش را در گرانترين باشگاههاي ورزشي شهر ثبتنام كند. والدين بايد بدانند در صورتي كودكان كودكي ميكنند و مسير رشد را ميپيمايند كه اين هزينهها در جاي درست خرج شوند.
نكته ديگر اينكه بايد بدانيم كودكان ما از ما هستند اما براي ما نيستند. كودكان ما هويت جدا دارند. اگر والدين روزي آرزو داشتند مهندس شوند، نبايد اين آرزو را بر كودكان تحميل كنند. والدين نبايد آوار خواستههاي خود را روي فرزندانشان تلنبار كنند. اگر به فرض چنين كودكي باهوش و باپشتكار هم باشد نهايتا در بزرگسالي تكبعدي خواهد بود و در توانمنديهاي اجتماعي ضعيف عمل خواهد كرد. آمار و پژوهشي تاكنون رابطه دانشجويان و فارغالتحصيلان بهترين دانشگاههاي كشور را در زمينه طلاق، مواد مخدر، فحشا و روابط اجتماعي نسنجيده اما اين رابطه معنادار است. بعد از آگاهي، سطح رفاه خانواده هم در كودكي فرزندان موثر است. مادر و پدري كه بخش عمده روز خود را به كار اختصاص ميدهند تا اجاره خانه و خرج تحصيل فرزندانشان را تامين كنند، در آخرين ساعات روز و در جمع خانوادگي صحبت از اجاره خانه، قرض و قسط ميكنند. حال چه انتظاري ميتوان از كودكي اين فرزند داشت؟ اگر سطح رفاه در جايگاه مطلوب خود باشد، والدين توانايي استفاده از خدمات روانشناس را دارند. روانشناس ميتواند نحوه تعامل والدين با فرزندانشان را تنظيم كند، ميتواند به آنها آموزش دهد كه حل كردن يك جدول با فرزند تاثيرگذارتر از خرج پولهاي هنگفت خواهد بود. از طرف ديگر در زمينه سياستگذاري هم موانع زيادي وجود دارد. در كشور قوانيني داريم و ميتوان روي همين قوانين بحث كرد. طبق قانون اساسي آموزش ابتدايي رايگان است. اين قانون كشور ماست، اما همين امروز عزيزي مهمانم بود و از هزينههاي بالاي مدرسه ابتدايي دولتي شكايت ميكرد، آن هم زماني كه فقط 15 روز از گشايش مدارس ميگذرد. حالا آيا اين آموزش رايگان است؟ همين نكته فشار مالي فراواني بر والدين دارد. البته بايد توجه داشت كه اين هزينهها در قشر پايين جامعه باعث بروز مسائل ديگري ميشود مثل كودكان كار. كودكاني كه تا كمر در سطل زباله خم شده يا سر چهارراه التماس خريد غذا ميكنند، در معرض ديد شهروندان هستند. كسي هم نميتواند حضور اين كودكان را انكار كند. حالا كدام نهاد و سازمان متولي كودك ميداند كه اين بچهها كجا هستند؟ چه ميكنند؟ اين نهادهاي متولي چه برنامهاي براي اين كودكان دارند. چرا بايد در دادگاه و شعبههاي قضايي اين كودكان را زنجير به زنجير به جرم دزديدن موبايل و كيف پول بياورند و تحويل مسوولان قضايي دهند؟ چرا كودكي كه حتي به 10 سال هم نرسيده است بايد در دادگاه و به عنوان مجرم حضور داشته باشد؟ آيا درباره اين كودكان ميتوان از كودكي صحبت كرد؟ در چنين وضعيتي به نظر نميرسد وضع قوانين جديد جز افزودن چند صفحه به كتابهاي مجموعه قوانين نتيجه ديگري داشته باشد. صدا و سيما هم به نوبه خود به اين امر دامن ميزند. سالها پيش در وزارت تعاون از عزيزاني خواهش كردم، ساعت 5 بعدازظهر و 8 و 9 صبح را كه زمان پخش برنامه كودك است و مردم پاي تلويزيون مينشينند به برنامهاي با هدف آشنايي با حقوق كودك اختصاص دهند، برنامهاي پنج دقيقهاي. يا اينكه بارها در ديدار با مسوولان مرتبط درخواست كردهام، شعبهاي را براي بررسي پروندههاي جرايم عليه كودكان در اختيار ما قرار دهند. اما هيچ يك از اين خواستهها تاكنون محقق نشدهاند. شايد براي اطلاعرساني بهتر صداوسيما ميتوانست به جاي تبليغ چيپس و پفك آنتن را به مشاوران كودك بدهد تا براي لحظاتي هم كه شده مردم از حقوق كودك بشنوند و آگاه شوند. اما نه تنها اين كار انجام نميشود، بلكه در همين رسانه پدر و مادري در برابر مخاطب ميليوني تعريف ميكنند كه پدر تاكنون 27 بار مادر را كتك زده است و البته اين حرفها در حضور فرزندانشان زده ميشود؛ فرزنداني كه با سكوت خود تاييد ميكنند كه بارها شاهد چنين اتفاقاتي در حريم خانواده خود بودهاند و حالا تمام مردم ايران به لطف صداوسيما از اين مساله مطلع ميشوند. سوال اينجاست كه چه تفكري پشت اين امر هست و مدير اين برنامه با چه صلاحديدي اقدام به انتشار اين مساله ميكند؟ با كساني كه دستور نمايش اين برنامه را دادهاند از لحاظ قانوني چطور ميتوان برخورد كرد و چگونه ميتوان آنها را مجازات كرد؟ با تمسك به كدام قانون ميتوان گفت كه تمام اين برنامه خشونت عليه كودكان و طبق قانون جرم است. طبق قانون حمايت از حقوق كودكان و نوجوانان مصوب 25 آذر 81 تمام موارد نشان داده شده در اين برنامه جرم است. اين برنامه آزار روحي نسبت به دو كودك خانواده بود. اين مسالهاي است كه در كشور خودمان قانون مصوبي نسبت به آن داريم، اما مجري همين قانون كجاست؟ خلاصه كلام اينكه دست ما كوتاه و خرما بر نخيل.
*حقوقدان و وكيل دادگستري
انتهای پیام/*