بايد اذعان داشت که با بازنگري در اصلاحطلبي ارزشيهاي بنيادي اصلاحات تغيير چنداني نخواهد کرد. لذا اصلاحات اگر بخواهد نقش تاريخي خود را در جامعه ايفا کند و منجر به اتکاي جامعه به نيروهاي درون خود، حقوق اساسي، توزيع منابع درست و فرصتهاي برابر براي همه اقوام، جامعهاي متکي بر رفاه و عدم سلطه هيچ طبقهاي بر آحاد جامعه باشد بايد خود را با تحولاتي که در عرصههاي مفاهيم نظري، ساختارها، تربيت نيروي انساني و رجوع به نسل جوان متناسب کند.
شرايط جامعه و برخي عملکردهاي منتسب به اصلاحطلبان باعث شده که برخي افراد نسبت به بازنگري در اصلاحات و آموزههايش سخناني سر دهند. در حالي که اصلاحات امري است که در 2دهه اخير ايجاد نشده بلکه شايد بيش از 140سال از ايجاد آن در ايران گذشته و به اوايل دوره قاجار باز ميگردد که نياز به اصلاح و اصلاحطلبي در کشور احساس شد.
اصلاحات به جهت تبار تاريخي خود با توجه به اقتضاي تحولاتي که در زمانه رخ ميداد خودش را به روز کرده و دامنههاي مختلفي از مسائل را از مشروطه و پسامشروطه تا کنون با خود داشته است. لذا اصلاحاتي که امروز با مفهوم جديد ميشناسيم را بايد با آن مفهوم تباري بسنجيم و ارزيابي کنيم. چرا که پيامهاي اصلاحات کنوني با پيامهاي اصلاحات در چندين دهه قبل در امتداد يکديگر است که همان فهم درست دين و روشنفکري ديني، تکيه بر مردمسالاري و حقوق اساسي مردم و ايجاد نظامات متکي بر حقوق انسانهاست.
البته اصلاحات امروز قطعا بيش از اصلاحات دو دهه قبل نيازمند به روز کردن خود است. علتش نيز اين است که با توجه به تحولاتي که در جامعه جهاني متکي بر انقلابات سايبري رخ داده، انسانها براي دانستن از ابزار بسيار هوشمندي استفاده ميکنند و جهان امروز نسبت به گذشته جهان بسيار فشردهاي شده، طبيعتا اصلاحطلبي اگر بخواهد خود را با اين تحولات بزرگ سامان بدهد؛ حتما نيازمند اين است که در ساختارها، نيروي انساني، کليدواژههايي که معرف هويت اصلاحطلبي است و نيازهاي نسل جوان که به شدت توانمند شده و توان مقايسه انديشهها و فضاي خود را پيدا کرده دست به تغييرات اساسي بزند.
گرچه بايد اذعان داشت که با بازنگري در اصلاحطلبي ارزشيهاي بنيادي اصلاحات تغيير چنداني نخواهد کرد. لذا اصلاحات اگر بخواهد نقش تاريخي خود را در جامعه ايفا کند و منجر به اتکاي جامعه به نيروهاي درون خود، حقوق اساسي، توزيع منابع درست و فرصتهاي برابر براي همه اقوام، جامعهاي متکي بر رفاه و عدم سلطه هيچ طبقهاي بر آحاد جامعه باشد بايد خود را با تحولاتي که در عرصههاي مفاهيم نظري، ساختارها، تربيت نيروي انساني و رجوع به نسل جوان متناسب کند. اگر اين اتفاق نيفتد يک ظرفيت بزرگ در جامعه دچار آسيب خواهد شد.
از طرف ديگر برخي جريانات نبايد از اين خوشحال شوند که اصلاحات در ايران دچار آسيب ميشود چون به ميزاني که اين ظرفيت بزرگ که همواره با تکيه به هويت خودش به حيات خود ادامه داده آسيب ببيند، جامعه و کشور آسيب ديده و در واقع نگاههاي به درون و استفاده حداکثري از ظرفيتهاي درون آسيب ميبيند و نهايتا بهره آن را کساني ميبرند که با هويت، استقلال و اتکاي جامعه به منابع خود سر سازش ندارند. بنابر اين اصلاحطلبان وظيفهاي تاريخي دارند تا به دليل اعتمادي که با فراز و فرود در تاريخ به آنها شده را درک کنند، خود را متناسب با اين ظرفيت رشد دهند تا جامعه بتواند با بهرهگيري از منابع، تاريخ و هويت خودش نقش تاريخياش را در جهان امروز ايفا کند.
*فعال سیاسی اصلاحطلب
انتهای پیام/*