توجه دین به نقش معلم و تأکید بر حفظ شأن و جایگاه او از آن روست که اگر معلم صلاح و سلامت داشت، می توان به توفیق کارش امیدوار بود و چه بسا با وجود یک معلم موفق و شایسته فقدان ضعف عناصر قابل چشم پوشی باشد - زیرا مثلا معلم صالح خود متن را فراهم می کند- اما فقدان معلم مناسب را با فرض وجود همه عناصر دیگر به هیچ وجه نمی توان جبران کرد.
یکی از بحث های جدی در حوزه تعلیم و تربیت تفاوت مکاتب گوناگون در تعیین محور اصلی تمرکز برای برنامه ریزی و حمایت و طراحی برنامه هاست.
برخی رویکردها بر محوریت دانش آموز و برخی دیگر بر اصالت متن و برنامه درسی تأکید دارند و برخی دیگر نیز به نکات دیگری توجه می کنند.
آن چه از مطالعه و بررسی رهنمودهای دین اسلام در این حوزه به دست می آید این است که رویکرد دین «معلم محور» است و در میان عناصر مختلف نظام تعلیم و تربیت بیش از همه به جایگاه معلم توجه دارد.
از سویی اصل و اساس دین بر تعلیم و تربیت استوار است و هدف بعثت پیامبران همین آموزش و پرورش بوده است و از سوی دیگر پیام دین و دعوت الهی با تعلیم و تربیت به نسل های آینده می رسد، پس موضوع آموزش و پرورش در یک نظام و جامعه دینی به طور طبیعی باید بسیار مهم تر و جدی تر از دیگر جوامع باشد.
توجه دین به نقش معلم و تأکید بر حفظ شأن و جایگاه او از آن روست که اگر معلم صلاح و سلامت داشت، می توان به توفیق کارش امیدوار بود و چه بسا با وجود یک معلم موفق و شایسته فقدان ضعف عناصر قابل چشم پوشی باشد - زیرا مثلا معلم صالح خود متن را فراهم می کند- اما فقدان معلم مناسب را با فرض وجود همه عناصر دیگر به هیچ وجه نمی توان جبران کرد.
تحقق این هدف تنها در صورتی ممکن است که علاوه بر تربیت نیروهای متخصص و بهره مند شدن آنان از دانش، تخصص و تجربه لازم، شأن و جایگاه معلم در محیط اجتماعی نیز عملا ارتقا یابد و علاوه بر این سطح زندگی و درآمد شغل معلمی نیز به حدی آبرومند و معقول برسد که باعث تشویق نخبگان به اشتغال در این حرفه شود.
معلم زمانی می تواند مسئولیت سنگین خود را -به عنوان جانشین انبیای الهی- ادا کند که حداقل های لازم برای یک زندگی متوسط و معقول را دارا باشد و از این رو باید نیاز مادی او تا حدی فراهم شود که بتواند با آرامش خاطر به اجرای تعهد معنوی خود بپردازد.
متأسفانه به دلایل گوناگون از جمله بی توجهی به اصل این جایگاه و مسئولیت اساسی در سال های گذشته ، به مرور از حرمت و شأن معلمی کاسته شده است و نه تنها معلمان در اندازه و میزان توقع نظام دینی مورد تجلیل قرار نگرفته اند بلکه با تحولات اجتماعی جدید و تغییرات سبک زندگی و حضور رسانه های اجتماعی و فضای مجازی دیگر همان نقش و جایگاه سابق را هم ندارند.
در عین حال رویکرد حافظه گرا و کنکور محور نظام آموزشی نیز مشکل را دوچندان کرده و تقریبا چیزی از آن اهداف و آرمان های متعالی که مدعی پرورش و تربیت نسل صالح و سالم برای آینده بود باقی نگذاشته است. وقتی همه فکر و ذهن معلم درگیر قسط عقب افتاده و اجاره خانهاش باشد و عصرها بخواهد مسافرکشی کند یا سفارش پیتزافروشی را به مشتری ها برساند، خودتان تصور کنید وقتی دانش آموز مسافر معلم است و از او می خواهد تا چمدانش را بردارد و در صندوق بگذارد یا وقتی شاگردش در خانه را باز می کند که پیتزا را تحویل بگیرد و احیانا انعامی به او بدهد چه چیزی از رابطه معنوی میان معلم و شاگرد باقی خواهد ماند؟
اگر می خواهیم اهداف نظام تعلیم و تربیت تحقق یابد، نخست باید براساس آموزه های دینی برای حفظ حرمت معلمان و تقویت شأن اجتماعی و تأمین نیازهای اقتصادی آنان بکوشیم، آن گاه می توان انتظار داشت که معلمان با خاطری آسوده و دلی آرام برای آموزش و پرورش فرزندان این کشور بکوشند.
انتهای پیام/*