غوطه ور شدن در مرداب نئولیبرالیسم اقتصادی خود ضایعه دردناکی است. الان با گل آلود شدن جویبارها، اقتصاد دانانی صدایشان را بلند کرده اند که نگرانی اصلی شان تنها درگیری تجاری بین آمریکا و چین نیست؛ بلکه باید نگران شکست قواره تجارت در سراسر جهان بود که منجر به ورشکستگی بانک ها و بازارهای نوظهور می شود.
در این اواخر جناب رئیس جمهوری و معاون اول ایشان در شرایطی از تعادل در اقتصاد سخن میرانند گویا با تدابیر خاص جلوی رشد سرطانی قیمتها را گرفته اند و همه شاخص ها در اقدامی هماهنگ و موزون جایگاه خود را یافته اند، سرانجام کم و کاستی ها و اختلالات اقتصادی فرا رسیده است و حداقل متناسب با جهش های غیرقابل قبول در سطح عمومی قیمت ها، دستمزدها هم روندی هماهنگ با شاخصهای کلان اقتصادی داشته است.
واقعیت این است در اقتصاد ایران قیمت ارز، کالا و خدمات بعد از افزایش غیرمجاز و آسیب رسان در مرحله نهایی دوره ای متوقف می شود و بعد فوران می کند. با این وصف، احتمال شروع مجدد قیمت پرانی در یکی از بازار کالاهایی چون خودرو، مسکن، ارز، گوشت و شاید این بار هم از پالم و لبنیات شروع شود.
نباید فراموش شود که در چند ماه قبل گوشت و پوشاک بچه میتوانست منشا نا آرامی و تلاطم باشد. فلذا بعضی از اقتصاد خوان ها نباید استراحت قیمت ها در سیکل معیوبی از فوران شاخص ها و آسیب ها را تعادل نشان دهند و مسئولان کشور را به عدم واقع بینی و فرافکنی و فراموشی عادت دهند.
پر واضح است شرایط اقتصادی جامعه ایران به هیچ وجه قابل دفاع نیست و مسببین این اوضاع را باید مورد عتاب قرار داد.
ملت ایران در همین یک سال و نیم اخیر، چهار پنجم ارزش دارایی های خود را به نفع خارجی ها از دست داده است.
خط فقر، طبقه متوسط را در خود فرو برده است و قشر مددجویان و نهادهای امدادی به شکل وحشتناکی زندگی نامطلوب و فقیرانه را تجربه می کنند.
بارها از مسئولان کشور خواسته شد که در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ، صنعت و مدیریت مبادا به جای کارشناسان تصمیم بگیرند که هم طبقه کارشناسان و نیروهای فنی را از دست می دهند و هم مسئولان کشوری از تحلیل استراتژی ها و انتخاب راهبردهای کلان باز می مانند. مصیبتی که در حال حاضر کشور را گرفتار کرده است. مغفول ماندن از شناخت راهبردهای جهان ما را قربانی وقایع خواهد ساخت.
هم اکنون نظریاتی در علوم انسانی قابلیت وجود یافته است که بخش اعظمی از جنگ ها و تنش ها از مسائل اقتصادی نشات می گیرد. هر چند این دیدگاه ها جای بحث دارد، اما اگر این مفروض را جدی بگیریم اکنون سیاست های اقتصاد جهانی و منطقه ای هیزم مناقشه و منازعه جهانی را فراهم کرده است.
گرفتار کردن جهان به ناسیونالیسم اقتصادی که منشا آن نئو محافظه کاران جنگ طلب کابینه ترامپ است، خود حاوی تهدیدهای جدی برای دنیاست. تخم این بذر نا مرغوب در اروپا و کشورهای آسیایی هم پاشیده شده است. فلذا این امر آگاهی و هوشیاری ملتهای مستقل را می طلبد.
این راهبرد در واقع پاسخ آسان جهت حل دردهای مزمن است. نابرابری اقتصادی، رکود دستمزدها، کاهش درآمد متوسط خانوارها در آمریکا، ترامپ را بر آن داشت که علت اصلی واقعه را شرکای تجاری و مهاجران بداند و با بالا بردن دیوارها و ایجاد موانع تجاری و حتی غیر تعرفه ای و حمایت از کالاهای آمریکایی به مقابله با تجارت آزاد و بین المللی برخیزد که ضامن صلح و سعادت و همبستگی ملتها خوانده میشد.
هر چند غوطه ور شدن در مرداب نئولیبرالیسم اقتصادی خود ضایعه دردناکی است. الان با گل آلود شدن جویبارها، اقتصاد دانانی صدایشان را بلند کرده اند که نگرانی اصلی شان تنها درگیری تجاری بین آمریکا و چین نیست؛ بلکه باید نگران شکست قواره تجارت در سراسر جهان بود که منجر به ورشکستگی بانک ها و بازارهای نوظهور می شود.
در نتیجه، گرایش بانکهای مرکزی به ازدیاد نرخ بهره و خلق پول آسان بیشتر خواهد شد و خلاف گذشته اینبار پول پرقدرت به عنوان سونامی عمل نخواهد کرد تا توامان تقاضا و عرضه را بالا برد.
در گذشته پول آسان مصرف کننده را ترغیب می کرد تا خود را بیشتر بدهکار کند. نسبت بدهی دولت چین به G.D.P از 18٪ در سال ۲۰۰۸ به ۵۰٪ در ۲۰۱۸ رسید و در طرف عرضه، شرکتها فرصت های شغلی کمسود را دنبال می کردند، ظرفیت کل صنعت آمریکا از 67٪ در سال ۲۰۰۹ به ۸۰٪ در سال ۲۰۱۱ رسید.
با این اوضاع و احوال، مسئولان اقتصادی ایران باید دقت بیشتری کنند با فهم شرایط جهانی، منطقه ای و درک وقایع ملی هم نترسند و از سویی دچار جاه طلبی نشوند که منشا شکست های بزرگ است و چالش های عظیمی را می تواند به وجود آورد. غلطیدن در دامن پارادایم ها و دیدگاه های مغلق، نامفهوم و بدون شناسنامه به همان میزان خسران زا است.
فقر و بیکاری و توجیه وقایع جامعه، آتشی است که در مخزن ناملایمات اجتماعی ریخته می شود و می تواند به جِد مایه دردسر باشد. اشباع شدن بازار از اوراق قرضه و نسبت بالای بدهی دولت به G.D.P، عدم امنیت شغلی در حوزه اقتصاد و فراری دادن شرکتها از فعالیت های بزرگ اقتصادی بدون شک به نفع کشور نیست. اقتصاد را با عقل، منطق و همکاری و سادگی باید اداره کرد تا شرمنده ملت و تاریخ نشد.
انتهای پیام/*