جنگ غزه و نوع تعامل گسترده ای که رسانههای اجتماعی نوین جهان در همراهی با مردم فلسطین به وجود آوردند، اصل انحصار رسانهای و انحصار روایت اسرائیلی را درهم شکست و فرصت روایت موازی فلسطینی را فراهم کرد.
طوفان الأقصی نظریه «دیوار آهنین» و ابّهت اسرائیل را درهم شکست
ليلى نقولا*
29 آذر 1402 ساعت 6:17
جنگ غزه و نوع تعامل گسترده ای که رسانههای اجتماعی نوین جهان در همراهی با مردم فلسطین به وجود آوردند، اصل انحصار رسانهای و انحصار روایت اسرائیلی را درهم شکست و فرصت روایت موازی فلسطینی را فراهم کرد.
ایصال نیوز - ولادیمیر زیو ژابوتنسکی یکی از نظریه پردازان صهیونیسم در آغاز قرن بیستم بود که بعداً انشعاب خود از صهیونیسم سنتی را اعلام کرد و آنچه را که بعداً به عنوان جنبش "صهیونیسم اصلاحی" شناخته شد، تأسیس کرد.
او در ایده نژادپرستانه خود معتقد بود که "اسرائیل" باید از نهر تا بحر بین دو رود که تا اردن و سوریه امتداد دارد تشکیل شود و به شدت مخالف ایده تشکیل دو دولت (فلسطین و اسرائیل) بود. (نتانیاهو هم از او پیروی می کند.)
(«ولادیمیر ژابوتنسکی»، از رهبران و بنیانگذار جنبش «احیای صهیونیسم» بود. بیشتر دیدگاهها و تفکرات حزب لیکود بر دیدگاههای ولادیمیر ژابوتنسکی استوار است.)
وی معتقد بود که یهودیان به هر طریقی که ممکن است باید همه فلسطین را از چنگ اعراب خارج کنند تا کشوری صهیونیستی را روی آن بنا کنند، اما در عین حال اعتقاد داشت که این دولت یهودی میتواند فقط خانهای برای شهروندان عرب باشد.
یکی از مهمترین ایدههای ژابوتنسکی، ایده «دیوار آهنین» است، به این معنی که «اسرائیل» باید با دیواری از آهن محکم و سخت احاطه شود (استعاره)، یعنی باید از چنان قدرت نظامی برتری برخوردار باشد، که هر که بخواهد در برابر آن مقاومت کند سرش به این دیوار آهنین سخت خورده و ناکام بماند.
در نظریه قدرت نظامی یا همان دیوار آهنین، جنگ روانی و رسانهای کمک میکند که این نظریه را در قلب اعراب و فلسطینی ها بارور و تثبیت کند و القاء کند که "اسرائیل شکست ناپذیر است" و بنابراین هر فلسطینی باید تسلیم آنچه "اسرائیل" می خواهد باشد و باور کند که فلسطینی ضعیف تر است و قادر به شکست اسرائیل و تغییر واقعیت نیست.
"صهیونیسم اصلاحی" یا "احیای صهیونیسم" پروژه اول خود (دیوار آهنین) را با پروژه دوم؛ تکنیک گسترش ترس و ناامیدی در میان فلسطینی ها استوار کرد، به این معنی که بر اساس پروژه دوم با ایجاد روحیه ناامیدی در فلسطینی ها از طریق ارعاب و برخورد "با شمشیر" و با زور هنگام قیام آنان، هر زمان که گروهی از فلسطینی ها بخواهند سعی در شکستن ابهت نظامی و «دیوار آهنین» اسرائیل کنند، آنچنان خسارات بزرگ و دردهای غیرقابل تحملی به آنها تحمیل شود تا تمام امیدشان را به احتمال پیروزی فلسطین و طرد صهیونیسم از طریق مبارزه، از دست داده و تسلیم خواست اشغالگران شوند.
ژابوتینسکی بر این باور بود که فلسطینی ها تحت تأثیر ناامیدی از امکان دستیابی به هر منفعتی از طریق مقاومت و به دلیل هزینه زیاد مبارزه، در نهایت رهبران «معتدل» (با توصیف صهیونیستی) و سازش را انتخاب خواهند کرد.
بعداً اسرائیلیها این ایده را توسعه دادند و آن را «سوزاندن هوشیاری و امید» نامیدند، به این معنی که باید همیشه در اندیشه فلسطینیها و اعراب روحیه اعتماد به نفس برای مبارزه بمیرد و القای ترس در دل و اندیشه فلسطینی زنده بماند و با زنده نگهداشتن ترس و وحشت از واکنش تلافیجویانه، جرأت مبارزه و جنگ با «اسرائیل» را نداشته و حتی فکر مبارزه علیه اشغالگران به ذهن آنان خطور نکند.
به کارگیری نظریه «دیوار آهنین» در غزه و لبنان
با شروع عملیات طوفان الاقصی و شکسته شدن دیوار آهنین و ابهت نظامی اسرائیل توسط مقاومت حماس، بهت دشمنان دوچندان شد.
شکی نیست که ایدههای بنیامین نتانیاهو و دولت راست افراطی او یعنی "حزب لیکود"، کپیبرداری از ایدههای زیو ژابوتینسکی و عملیاتی کردن آن است، به طوری که ارتش اسرائیل به فرمان نتانیاهو (در راستای همان نظریه) واکنش تلافی جویانه سخت و بیسابقهای را در غزه انجام داد و تقریباً 60 درصد از غزه را نابود کرد و برای مجازات مبارزان فلسطینی با بمباران مناطق مسکونی و عملیات زمینی به شکل وحشیانه، جنایت شهادت بیش از 20 هزار فلسطینی را (در 72) روز از آغاز جنگ علیه غزه از 7 اکتبر تا کنون رقم زد.
در آغاز جنگ علیه غزه در 7 اکتبر، روزنامههای آمریکایی به نقل از مقامات آمریکایی که به تلاویو سفر کرده بودند، میگفتند «اسرائیل دیوانه شدهاست» و هدفمند عمل نمی کند، البته این عبارت با هدف سرپوش گذاشتن بر واکنش جنایات تلافیجویانه «اسرائیل» در غزه بود.
شباهت این جنگ ویرانگر که توسط اسرائیل در غزه با بمباران هوایی بیسابقه و پرتاب صدها هزار تن بمب انجام می شود، از آنچه اسرائیلیها در جنگ ژوئیه 2006 در جنوب لبنان اجرا کردند و پس از آن، آنرا «دکترین ضاحیه» نامیدند بسیار فراتر است.
در آن جنگ نیز هنگامی که "بانک اهداف" اشغالگران به پایان رسید، تخریب و ویرانگری نه برای دستیابی به اهداف نظامی بلکه با هدف ایجاد رعب و ترس و ناامیدی از مقاومت، در دستور کار ارتش صهیونیستی قرار گرفت.
این جنگ های انتقام جویانه فاجعه بار، اهدافی فراتر از اهداف صرفا نظامی دارند.
هدف این جنگها ایجاد رعب و ترس، تفرقه و اختلاف بین مقاومت و مردم شهرهایی است که با حملات کور و بی هدف بمباران میشوند؛ رژیم صهیونیستی (بر پایه همان نظریه دیوار آهنین وحشت) همچنین قصد دارد فلسطینیها و لبنانیها را متقاعد کند که مقاومت پرهزینه و بیفایده است و سازش و تسلیم شدن و ثبات نسبی آنها کم هزینه تر است تا سرانجام قانع شوند که اقدامات مقاومت باعث تخریب خانه های آنها و کشته شدن فرزندانشان شده است.
از "دیوار آهنی" تا "خانه عنکبوت"
اما آنچه اسرائیلیها در محاسبات خود در نظر نگرفتند این بود که سیاست «سوزاندن هوشیاری و امید» یا سیاست «دیوار آهنین» که اشغالگران در جنگهای اعراب و اسرائیل در قرن بیستم به کار بردند، از سال 2006 (پیروزی مقاومت حزب الله در نبرد با اسرائیل و سپس عملیات سیف القدس مقاومت فلسطین) با مسلح شدن مقاومت به سلاح هوشیاری و آگاهی، آغاز پیروزیهای مقاومت از سال 2006 را رقم زد و با گسترش رسانههای اجتماعی نوین و افکار عمومی بیدار، "دوره بزن در رو" و "النصر بالرعب" به پایان رسید و حربه "دیوار آهنین" و "سوزاندن هوشیاری و امید" که دشمن سالها آنرا علیه فلسطینیان بکار برده بود، اینک با ابتکار عمل مقاومت علیه خود اسرائیل بکار گرفته شد!
به این ترتیب، زمانی که «اسرائیل» متوجه شد که جنگ روانی علیه مقاومت فلسطینی را باخته است و (ماهیت بیت العنکبوت هویدا شد) به شکل جنون آمیزی به خبرنگاران و روزنامه نگاران،زنان، کودکان و غیرنظامیان بی دفاع در غزه حمله ور شد و با بی رحمی و قتل عام، آنان را ترور کرد.
زمانی که دو سیاست و حربه دیوار آهنین و ناامید کردن فلسطینی ها که سالها توسط اسرائیلیها بکار گرفته شده بود کارایی خود را علیه مردم عرب و بهویژه فلسطینیها از دست داد و تفکر سازش کردن و ناامید شدن از مقاومت با توجیه پر هزینه بودن مقاومت، خریداری نداشت؛ اشغالگران دو راه را دنبال کردند: اول ترساندن دانشگاهیان، متفکران و تأثیرگذاران مخالف «اسرائیل» در رسانه ها و شبکه های اجتماعی؛ و دوم برقراری ارتباط با تأثیرگذاران در این عرصه با رشوه دادن به آنها برای موضع گیری و تبلیغات به نفع اسرائیل.
با بیداری مقاومت و روی آوردن فلسطینی ها به ایده مبارزه، در گام اول، نظریه "دیوار آهنی" اسرائیل شکست خورد و ابهت قدرت نظامی اسرائیل به فنا رفت و هیمنه او فرو ریخت.
در گام دوم، نظریه "سوزاندن هوشیاری و امید" نیز علی رغم اقدامات بسیار وحشیانه و انتقام جویانه رژیم صهیونیستی، اکنون به خلاف آنچه اسرائیلی ها می خواستند به اهرمی بر علیه خود آنان تبدیل شده است. زیرا صحنه های فجیع کشتن کودکان، قتل عام و بمباران ویرانگر و بی سابقه غزه (به لطف قدرت شبکه های اجتماعی و رسانه های نوین) به آگاهی و هوشیاری جهانیان تبدیل شد و انگیزه ای شد برای شکل گیری تظاهرات میلیونی در سراسر جهان بر علیه «اسرائیل» و حنای اسرائیل و بهانه تبلیغی "حق دفاع از خود" رنگ باخت و با آگاهی افکارعمومی، توجیهات غربی ها در حمایت از اسرائیل در این زمینه هم شکست خورد.
اکنون جنگ غزه و تعامل مثبتی که در رسانههای اجتماعی مدرن به نفع فلسطینی ها همراه با آن شکل گرفته است، اصل انحصار رسانهای و انحصار روایت اسرائیلی را نقض کرد، و اجازه ظهور یک روایت موازی فلسطینی را داد، نظریه «دیوار آهنین» اسرائیل را در هم شکست و نشان داد که همانطور که حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان سالها قبل توصیف کرده بود: «اسرائیل» در واقع «ضعیفتر از خانه عنکبوت» است.
* دکتر ليلى نقولا استاد روابط بین الملل در دانشگاه لبنان است.
*مترجم: احمد امینی، روزنامه نگار ایرانی، تحلیلگر مسائل سیاسی- اجتماعی و عضو جامعه روزنامه نگاران ایصال است.
انتهای پیام/*
کد مطلب: 35634