وزارت دارایی امریکا جواد ظریف را با استفاده از اختیاری که فرمان اجرایی (EO 13876) رئیس جمهوری به آن واگذار کرده، مورد تحریم قرار داده است. در واقع در هفتههای اخیر، رئیس جمهوری امریکا با صدور این فرمان اجرایی تحریمهایی را علیه رهبر جمهوری اسلامی و دفتر ایشان اعمال کرد که تحریم سایر افراد مرتبط با رهبری یا دفتر ایشان را نیز مجاز میدارد. جواد ظریف نیز- به عنوان فردی که مستقیم یا غیرمستقیم به نیابت از رهبری ایران ایفای نقش کرده- مورد تحریم واقع شده است. حال اینکه چرا دولت امریکا برای تحریم جواد ظریف مشخصاً به این فرمان اجرایی خاص استناد کرده، جای تأمل دارد. حقیقت این است که اگر مسأله دولت امریکا صرفاً مسدودسازی «دارایی»های جواد ظریف بود (با فرض محال اینکه ایشان در امریکا دارایی و اموالی داشته باشد)، وزارت دارایی این کشور میتوانست با ارائه تفسیری از قوانین جاری- (مثلاً با تفسیر مقررات مربوط به داراییهای دولت ایران - Part 560. IRANIAN TRANSACTIONS AND SANCTIONS REGULATIONS) - سالها پیش نسبت به مسدودسازی اموال «وزیر امور خارجه ایران» اقدام نماید. پس مسأله دولت ترامپ داراییهای ظریف نیست. دلیل استناد به این فرمان اجرایی خاص این است که دولت ترامپ بتواند- با استفاده از ظرفیتهای آن- محدودیتهای گستردهتری نسبت به فعالیتهای ظریف اِعمال نماید. هدف این است که ظریف را در کانون توجه قرار دهند، با ارعاب و تهدیدات قانونی رسانهها، شبکههای اجتماعی (مانند توئیتر)، اندیشکدهها و سایر مؤسسات خدماتی را نسبت به هرگونه همکاری با او بر حذر دارند، نسبت به امکان مسافرت او به ایالات متحده (برای شرکت در اجلاس سازمان ملل) همواره ایجاد تردید کنند، زمینهای فراهم آورند تا زیرمجموعه او (مانند دفتر نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل) را مورد فشارهای گوناگون قرار دهند و فضایی ایجاد کنند که در آن بتوانند به آبرومندانهترین شکل عدم موفقیت ترامپ در حل معضل هستهای با ایران را توجیه نمایند.
اما چرا جواد ظریف اینچنین برای جریان تندرو در واشنگتن و عناصر آن در دولت ترامپ مسألهساز شده است؟ به چند دلیل:
۱- جواد ظریف اجازه نداده است روایت تندروها و دولت ترامپ از ایران، از جایگاه ایران در جهان، از برنامه موشکی، از برجام و از پرونده هستهای به عنوان «روایت غالب» در افکار عمومی، صحنه سیاست داخلی امریکا و صحنه بینالمللی شکل بگیرد و نقش ببندد. در واقع، دولت ترامپ و جریان تندرو در واشنگتن میلیاردها دلار هزینه میکند تا به مدد صدها رسانه، سخنگو، اندیشکده، اتاق فکر، لابی و مؤسسات روابط عمومی یک «روایت» (یا Narrative) در مورد ماهیت و ذات دولت ایران، نقش «مخرب» آن در منطقه، برنامههای «خطرناک» آن در حوزه تولید سلاح هستهای، برنامه «خطرناک» آن در حوزه موشکی و عدم پایبندی آن به تعهدات بینالمللیاش (از جمله در برجام!) در فضای عمومی غالب سازد تا در آن فضا بتواند برنامههای خود را در مورد ایران و منطقه به اجرا بگذارد. تا امروز، مهمترین و مؤثرترین عاملی که مانع شکلگیری این روایت ایرانستیزانه و القای آن به فضای عمومی شده است- یعنی مؤثرترین صدایی که با شبکه عظیم چند میلیارد دلاری لابیهای جنگطلب رقابت میکند- صدای رسا، مردم پسند، رسانهپسند، حقوقی و مستدل جواد ظریف بوده است.
۲- جواد ظریف فقط صدای حقانیت ایران نیست. جواد ظریف مؤثرترین و تأملبرانگیزترین صدایی است که از معضلات و مظلومیتِ «خاورمیانه» در کنفرانسهای بینالمللی و رسانههای غربی با زبانی که افکار عمومی غرب میفهمد سخن میگوید. برای مخاطب غربی و امریکایی، او یکی از خوشبیانترین راویان روایت مردم جنگزده و مظلوم یمن، عراق، بحرین، لیبی، سوریه و فلسطین است. ظریف روایتگر حقایق منطقه و افشاگر برنامههای خطرناک امریکا و شرکا با لفظ و زبانی است که مخاطب را به فکر وامیدارد.
او یکی از مؤثرترین صداهای منطقه علیه جنایات جنگی عربستان سعودی، رشد و توسعه وهابیت و جریانهای تکفیری، فروش بیپروای سلاح به منطقه، زرادخانه هستهای رژیم اسرائیل، «معامله قرن» و طرحهای جریان ایدئولوژیک امریکا برای «خاورمیانه» است. او در تمام این زمینهها فعالانه و بسیار فراتر از وظایف یک وزیر امور خارجه معمولی برای مخاطبان متنوع در کنفرانسهای بینالمللی و نشستهای مطبوعاتی سخنرانی کرده است، در مهمترین نشریات بینالمللی مقاله نوشته است، در شبکههای اجتماعی روشنگری کرده است، در مصاحبهها و مناظرات حاضر شده است و با مقامات ارشد دولتها، کارشناسان، دانشگاهیان و نخبگان رایزنی کرده و راه حل ارائه داده است.
۳- جواد ظریف مسلط به نظریهها، گفتمانها و جریانهای فکری در حوزه روابط و حقوق بینالملل است و از این رو قادر است- با زبانی که برای مخاطب عام و خاص جذاب است - مفهومسازی کند، ایدههای نو بیافریند و ساختارهای کهنه و رفتارهای مبتنی بر آنها را در عرصه عمل به چالش بگیرد. به عنوان مثال، او موفق شده در ماههای اخیر مفهومی تحت عنوان «تروریسم اقتصادی» را وارد ادبیات روابط بینالملل کند و از این طریق از مقوله «تحریم یکجانبه» - که سالها به نحوی به «قوانین فراسرزمینی» و فشارهای اقتصادی امریکا به سایر ملتها رنگ و بوی قانونیت و مشروعیت بخشیده بود - سلب اعتبار نماید. به دلیل تلاشهای دکتر ظریف، امروز اصطلاح «تروریسم اقتصادی» مورد استقبال بسیاری از کشورهای جهان - از جمله کشورهای عضو جنبش عدم تعهد - قرار گرفته و به کرات از جانب دولتمردان برخی از مهمترین دولتها- از جمله دولت چین- در رابطه با «تحریم»های امریکا بکار گرفته میشود. این مفهومسازیهای مبتکرانه - که تا به حال عمدتاً منحصر به اندیشمندان و نظریهپردازان غربی و امریکایی بوده است - امروز به چالش قابل ملاحظهای برای جریان ایدئولوژیک در امریکا تبدیل شده است.
۴- جواد ظریف صحنه سیاست داخلی امریکا را به خوبی میشناسد و از این رو قادر است با برقراری ارتباط هوشمندانه با افکار عمومی این کشور، بر تعاملات و برنامههای بازیگران آن تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، او در ماههای اخیر موفق شده با بکارگیری اصطلاح «تیم ب» (B team)، صحنه تصمیمگیری در حوزه سیاست خارجه امریکا را با سادهترین زبان برای مردم این کشور تشریح کند، از وجود یک جریان خطرناک در کاخ سفید و دستگاه دیپلماسی واشنگتن پرده بردارد و نسبت به دخالت عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل در روند تصمیمسازی امریکا حساسیت ایجاد کند. امروز، بسیاری از تحلیلگران، فعالان سیاسی و روزنامهنگاران - اعم از ایرانی، اروپایی، آسیایی و امریکایی - با استفاده از همین اصطلاح و الهام از فضایی که ظریف در شکلگیری آن نقش مهمی داشته است، موضعگیریهای دولت ترامپ در مورد فروش سلاح به عربستان سعودی، بخشش بلندیهای جولان به اسرائیل، قتل جمال خاشقچی و غیره را تحلیل و نقد میکنند. دولت امریکا بخوبی میداند که یکی از مهمترین موانع انتخاب مجدد ترامپ در انتخابات پیش رو، کارنامه او در حوزه سیاست خارجه - بویژه در مورد پرونده هستهای ایران است - و از این رو میخواهد در آستانه انتخابات ریاست جمهوری صدای ظریف را خاموش کند.
در واقع، دولت ترامپ میخواهد ظریف را آنچنان محدود سازد و به حاشیه براند که هم نظام و دولت ایران را به معرفی فرد دیگری برای تعامل با غرب وادار سازد و هم- در فقدان صدای او- دوباره فضایی ایجاد کند که در آن بتواند مجدداً «ذهنها و قلبها» را با رویکرد و سیاستهای خود همدل و همگام سازد. اما واکنش شخصیتها و طیفها و بازیگران مختلف عرصه قدرت در ایران - از شخصیتهای برجسته گرفته، تا جناحهای سیاسی و سپاه و ارتش و منتقدین و موافقان دولت - به تحریم ظریف نشان داد که «ایران» نه قصد دارد موشکهایش را تسلیم کند نه دیپلماتهای نقطهزنش را!
*حقوقدان بینالمللی
انتهای پیام/*