حسن روحانی یکبار دیگر برای مذاکره عادلانه، قانونی و عزتمندانه اعلام آمادگی کرد. این اولین بار نیست که رئیس جمهوری ایران، آمادگی تهران را برای مذاکره ابراز میکند. هدف از این تکرار، تضعیف تبلیغات غیرسازنده واشنگتن در نشان دادن خود به عنوان طرف حاضر به گفتوگو و بازنمایی ایران به منزله کشوری است که به دیپلماسی پشت میکند. این وارونه نمایی نمیتواند اشتیاق دائمی ایران را به حل و فصل اختلافات از طریق مذاکره پنهان کند.
جمهوری اسلامی ایران در دولت روحانی همواره خود را به دیپلماسی به عنوان بهترین و کارآمدترین ابزار رفع اختلافات متعهد دانسته است؛ هرچند که او با تجربهای که از نقشآفرینی مؤثر در اداره جنگ هشت ساله ایران و عراق اندوخته، پرهیزی از به رخ کشیدن اراده و مهارتش در به کار بستن ابزارهای نظامی در صورتی که منافع حیاتی ایران اقتضا کند، نشان نداده است.
اکنون به نظر میرسد ایران و امریکا تمایلی به آغاز جنگ ندارند و همزمان باید برای ایالات متحده روشن شده باشد که ممکن نیست آنچه «فشار حداکثری» نامیده میشود، ایران را وادار به تسلیم کند. اما این به تنهایی برای آغاز دیپلماسی کافی نیست.
ایران دلایل آشکاری مبنی بر عدم پذیرش مذاکره در سایه تحریمها دارد.
اول آنکه، مذاکره در شرایطی که تحریمها در جای خود باقی هستند، ایران را به طرف ضعیفتر و به زانو افتاده معرفی میکند و هیچ راهی جز قبول تمامی شروط استعماری امریکا باقی نمیگذارد.
دوم؛ فروپاشی برجام را رسمیت میبخشد چون در این صورت، لغو تحریمهایی که باید مطابق با توافق هستهای برچیده میشدند، به موضوعی برای مذاکره در ازای اخذ امتیازهای بیشتر از طرف ایران تبدیل خواهند شد و این از نگاه ایران غیرمنصفانه و غیرقابل قبول است.
سوم؛ فشار زمانی را از همان ابتدا به زیان ایران تنظیم میکند. اگر ایالات متحده قادر باشد چماق تحریمها را همچنان بالای سر ایران نگه دارد، دلیلی برای تعجیل در رسیدن به نتیجه نخواهد داشت و شاید تا سالها مذاکرات بی حاصل را ادامه بدهد؛ در حالی که طرف ایرانی ناچار است برای لغو تحریمها هرچه زودتر گفتوگوها را به ثمر بنشاند.
مذاکراتی که در چنین شرایطی آغاز شود محتوم به شکست است و حتی اگر توافقی در میان باشد، فاجعه بارترین توافق ممکن در تاریخ اخیر ایران خواهد بود.
به همین دلیل، تهران مقاومت را به چنین مذاکرهای ترجیح میدهد. صرفنظر از آنکه جان بولتون و احتمالاً مایک پمپئو علاقهای به آغاز مذاکره و سازش با ایران ندارند اما ممکن است تاکنون دونالد ترامپ به این نتیجه رسیده باشد که فشار حداکثری علیه ایران نمیتواند انتظار او را برای تسلیم شدن ایران برآورده کند.
با وجود این دلایلی هستند که مانع از پذیرش لغو تحریمها در ازای مذاکره با ایران میشوند:
اول اینکه؛ لغو تحریمها به معنای فروپاشی سیاست فشار حداکثری بوده و از جانب تندروهای واشنگتن، اقرار به شکست استراتژی او علیه ایران تلقی خواهد شد. آثار روانی این موضوع میتواند اعتماد داخلی به سیاستهای او را کاهش دهد.
دوم؛ برداشتن تحریمها برای کسی که عادت دارد معاملاتش را با بالا نگه داشتن چماق پیش ببرد، او را در مذاکرات خلع سلاح میکند.
سوم؛ ترامپ نمیتواند مطمئن باشد که ایران خواستار مذاکرات صادقانه است یا حتی نمیتواند اطمینان بیابد که این مذاکرات به نتیجه خواهد رسید؛ در آن صورت، بازگرداندن مؤثر تحریمها دشوار، نامطمئن و زمانبر است.
با این اوصاف ممکن نیست که ایران از درخواست خود برای لغو تحریمها به منظور وارد شدن به اتاق مذاکرات در شرایط عادلانه انصراف دهد و بسیار بعید است که امریکا به رغم آگاهی از شکست سیاست فشار، تصمیم بگیرد که ناگهان تحریمها را بدون هیچ چشماندازی از دستیابی به توافق، لغو کند.
حل این معضل به ابتکار عملی خلاقانه تر نیاز دارد. شاید پیش مذاکره ای میان دو کشور با هدف دستیابی به تفاهم اولیه پیرامون نحوه لغو تحریمها و تضامین مرتبط با آن، موضوعات قابل مذاکره برای طرفین و سقف زمانی گفتوگوها بتواند ابهامات را به حداقل برساند.
اگر امریکا حسن نیت خود را نشان دهد، ایران ابایی از اثبات جدیت خود ندارد؛ همچنان که برای ادامه مقاومت بلندمدت در برابر زورگویی جدی است.
*مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری
انتهای پیام/*